English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
he felt a t. on his shoulder احساس دست بخوردگی روی شانه خودکرد
Other Matches
extrasensory ماورای احساس معمولی خارج از احساس عادی
angst احساس وحشت و نگرانی احساس بیم
hackle شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
synesthesia احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
head to head رقابت شانه به شانه
shouldering شانه
shoulders شانه
omoplate شانه
shouldered شانه
pitchforks شانه
pitchfork شانه
combed شانه
beater شانه
scapula شانه
scapulas شانه
master slave manipulator یک شانه
iekke شانه ها
shoulder شانه
comb شانه
harrower شانه زن
epaule شانه
combing شانه
combings دم شانه
boek bou شانه
senses احساس
gusto احساس
sentiment احساس
sense line خط احساس
senses حس احساس
percipience احساس
sensing احساس
sense حس احساس
sense احساس
sensed حس احساس
sensed احساس
esthesis احساس
thick skinned بی احساس
impression احساس
appriciation احساس
sensations احساس
impressions احساس
sensation احساس
apathetic بی احساس
aesthesiogenic احساس زا
feeling احساس
apperception احساس
aesthsis احساس
feelings احساس
cop-outs شانه خالی
Afro pick شانه مخصوص فر
flush shoulder شانه همسطح
arch spring line شانه طاق
neck and neck شانه بشانه
heckling شانه کردن
pectinated شانه دار
shoulder blade استخوان شانه
shoulder blades استخوان شانه
ctenoid شانه مانند
epauliere زره شانه
cop-out شانه خالی
heckles شانه کردن
Comb ( brush ) your hair . موهایت را شانه کن
epauliere شانه پوش
hatchel شانه کتان
lapwing شانه بسر
shouldered شانه راه
comb case شانه دان
unkempt شانه نکرده
shoulders شانه راه
clip laten شانه گیر
shouldering شانه راه
clip ejector شانه پران
broad shouldered شانه پهن
flax comb شانه کتان
shoulder شانه راه
verge شانه راه
hoopoe شانه بسر
verge شانه نااستوار
honey comb شانه عسل
verges شانه راه
ctenophore شانه داران
verges شانه نااستوار
flush shoulder شانه همکف
ctenophora شانه داران
fly comb شانه ارهای
hackle شانه کردن
hard shoulder شانه استوار
shoulder of road شانه راه
teazle شانه چوپان
clippings شانه فشنگ
clips شانه فشنگ
soft shoulder شانه هموار
rake comb شانه شیاری
hard shouder شانه راست
teazel شانه زدن
clipped شانه فشنگ
clip شانه فشنگ
curry شانه یا قشوکردن
teazle شانه زدن
lapwings شانه بسر
shoulder brace شانه بند
shoulder balance بالانس شانه
harnessing بند شانه
harnessed بند شانه
harness بند شانه
curries شانه یا قشوکردن
scaular استخوان شانه
teazles شانه چوپان
boughs شانه حیوان
rack type cutter شانه رنده
teasels شانه چوپان
brushed شانه خورده
bough شانه حیوان
teasel شانه چوپان
honeycomb شانه عسل
teazels شانه چوپان
honeycombs شانه عسل
heckle شانه کردن
raised shoulder شانه سکویی
heckled شانه کردن
raised shoulder شانه برجسته
aesthesia قوه احساس
stolidly فاقد احساس
pang احساس بد وناگهانی
sensed احساس کردن
dual sensation احساس دوگانه
sense احساس کردن
sense switch گزینهء احساس
stolid فاقد احساس
feeling of inadequacy احساس بی کفایتی
malaise احساس مرض
sensibilities احساس ودرک هش
carebaria احساس فشار در سر
sensibility احساس ودرک هش
supersensory مافوق احساس
really احساس میکنم
euthymia احساس سرحالی
senses احساس کردن
feeling of inadequacy احساس نابسندگی
sensation of hunger احساس گرسنگی
amenability احساس مسئولیت
esthesiometer احساس سنج
guilt feeling احساس گناه
handles احساس بادست
appreciated احساس کردن
appreciating احساس کردن
impassible فاقد احساس
feel احساس کردن
itchiness احساس خارش
limen استانه احساس
malease احساس مرض
feels احساس کردن
appreciates احساس کردن
dreaded <adj.> پر از احساس هراس
aggro احساس پرخاشگری
antipathy احساس مخالف
nostalgia احساس غربت
handle احساس بادست
appreciate احساس کردن
sense organ عامل احساس
perception دریافت احساس
feeler احساس کننده
perceptions دریافت احساس
chilled to the bones <idiom> احساس یخ زدگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.> احساس یخ زدگی
sensorium مرکز احساس
tail between one's legs <idiom> احساس شرمندگی
sense wire سیم احساس
heavy heart <idiom> احساس ناراحتی
humiliation احساس حقارت
subjective sensation احساس غیرعینی
feelers احساس کننده
pectinate شانهای شانه دار
winnowwing fan جام پنجه شانه
teazel خارخسک شانه چوپان
scapulo humeral وابسته به شانه وبازو
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
horned grebe مرغابی شانه بسر
square shouldered دارای شانه پهن
flinches شانه خالی کردن
teasels خارزدن شانه زدن
shrug شانه را بالا انداختن
shrugged شانه را بالا انداختن
shrugging شانه را بالا انداختن
shirk شانه خالی کردن از
shirked شانه خالی کردن از
shirks شانه خالی کردن از
teeth of the comb دندانه های شانه
hard shoulder شانه تثبیت شده
shrink شانه خالی کردن از
shrinking شانه خالی کردن از
shrinks شانه خالی کردن از
weasel شانه خالی کردن
teasel خارزدن شانه زدن
repudiate شانه خالی کردن
shirk شانه خالی کردن
teazels خارزدن شانه زدن
teazles خارزدن شانه زدن
quail شانه خالی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com