Dictiornary-Farsi | احکام قطعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 126 (7 milliseconds)

English	Persian
final awards judgements	احکام قطعی


Other Matches

postulates	هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulate	هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating	هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulated	هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
judgement	احکام
commansments	احکام
judgements	احکام
orders	احکام
judgments	احکام
ten commandments	احکام عشره
statute	احکام قانونی
statutes	احکام قانونی
astrology	احکام نجوم
rebuttable presumptions	احکام قابل رد
execution of judgments	اجرای احکام
contradictory judgements	احکام مغایر
declaratory judgments	احکام اعلامی
precepts of god	احکام الهی
prothonotary	متصدی امضاء احکام
decalogue	احکام دهگانه موسی
law of moses	احکام دهگانه موسی
enforcement of judgement	اجرای احکام قضایی
prontonotary	متصدی امضاء احکام
statues of god	احکام یا فرایض خدا
astrology	علم احکام نجوم
data formatting statements	احکام قالب بندی داده ها
mosaic d.	وضع احکام دینی درزمان موسی
dispensation	وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations	وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
rebus sic stautibus	به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند
disaffirm	دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
mesne process	مراحل مختلفه و احکام وقرارهای مختلف دادگاه تاپیش از دستور اجرا
surer	قطعی
definitive	قطعی
deterministic	قطعی
unconditional	قطعی
decided	قطعی
proof	قطعی
proofs	قطعی
surest	قطعی
decretory	قطعی
decretive	قطعی
cretain	قطعی
judicatory	قطعی
last a	قطعی
positive	قطعی
assertive	قطعی
finals	قطعی
definitely	قطعی
decisive	قطعی
lasts	قطعی
lasted	قطعی
last	قطعی
peremptory	قطعی
conclusive	قطعی
uncompromisingly	قطعی
definite <adj.>	قطعی
final	قطعی
definite	قطعی
sure	قطعی
irrevocable	قطعی
uncompromising	قطعی
fixed	قطعی
reserve price	بهای قطعی
flying colors	موفقیت قطعی
firm offer	پیشنهاد قطعی
once and a way	بطور قطعی
the last word	سخن قطعی
to definitive answer	پاسخ قطعی
magistral	قاطع قطعی
to turn the scale	قطعی بودن
uncoditioned	قطعی نشده
irrevocable sale	بیع قطعی
for good	بطور قطعی
final award	رای قطعی
affirmation	افهار قطعی
decidedly	بطور قطعی
emphatically	بطور قطعی
flat-footed	ثابت قطعی
flat footed	ثابت قطعی
finals	غایی قطعی
final	غایی قطعی
affirmations	افهار قطعی
certain	محقق قطعی
absolutes	کامل قطعی
absolute	کامل قطعی
categorical	قیاسی قطعی
indefinite	غیر قطعی
indecision	غیر قطعی
indecisive	غیر قطعی
declaredly	با افهار قطعی
enforceable judgment	رای قطعی
decisively	بطور قطعی
deteministic model	مدل قطعی
categoric	قیاسی قطعی
trenchant	قاطع قطعی
assert	افهار قطعی کردن
criterion	معیار نشان قطعی
categorically	بطور قاطع یا قطعی
ultimatums	اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatum	اخرین پیشنهاد قطعی
ultimata	اخرین پیشنهاد قطعی
Is that definite?	این قطعی است؟
averment	افهار قطعی یا مثبت
interlocutory	موقتی غیر قطعی
indecisively	بطور غیر قطعی
revocable sale	بیع غیر قطعی
terminative	بپایان رساننده قطعی
judicial	قطعی داوری کننده
insecure	نامعین غیر قطعی
asserts	افهار قطعی کردن
asserting	افهار قطعی کردن
final decision	رای قطعی و نهایی
asserted	افهار قطعی کردن
i cannot positively promise	نمیتوانم قول قطعی بدهم
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable.	بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
reserve price	قیمت نهایی بهای قطعی
once for all	بطور قطعی یا اول و اخر
pocket judgment	سند قطعی لازم الاجرا
octodecimo	قطعی که برابر با یک هیجدهم یک ورق کاغذ باشد
complete transaction	معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
in flagrante delicto	شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
the smoking gun	شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
precepts of god	فرایض دینی احکام دینی
definitive hospitalization	سیستم معالجه قطعی معالجه نهایی