English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (5 milliseconds)
English Persian
newscast اخباررادیویی یا تلویزیونی خبر پراکندن
newscasts اخباررادیویی یا تلویزیونی خبر پراکندن
Other Matches
telegenic دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
broadcasts پراکندن
scatters پراکندن
scatter پراکندن
broadcast پراکندن
broadcasts سخن پراکنی پراکندن
broadcast سخن پراکنی پراکندن
diffused نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffuses نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffusing نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffuse نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
break shot نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
civision رمز و کشف کردن علایم تلویزیونی رمز کردن علایم تلویزیونی
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
televisual تلویزیونی
tv terminal ترمینال تلویزیونی
television camera tube دوربین تلویزیونی
telecast برنامه تلویزیونی
telefilm فیلم تلویزیونی
television set مجموعه تلویزیونی
television receiver گیرنده تلویزیونی
teleran رادار تلویزیونی
teleplay نمایش تلویزیونی
pickup tube دوربین تلویزیونی
videoing تلویزیونی تلویزیون
videos تلویزیونی تلویزیون
camera tube دوربین تلویزیونی
videoed تلویزیونی تلویزیون
video تلویزیونی تلویزیون
televiewer بیننده برنامه تلویزیونی
composite television signal پیام مرکب تلویزیونی
kinescope ازبرنامه تلویزیونی فیلمبرداری کردن
teleview به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
telecourse دوره برنامههای اموزشی تلویزیونی
tvt Writer Type Television ماشین تحریر تلویزیونی
soap operas نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
soap opera نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
action replay پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
interlace روش ساخت تصویر روی صفحه تلویزیونی در دو مرحله
head وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
closed circuit تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
qube تسهیلات اطلاعاتی که قسمتی از یک سیستم پیشرفته کابل تلویزیونی است
burn in علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
grabber مدار دیجیتالی سریع که یک تصویر تلویزیونی را در حافظه نگه می دارد تا بعدا توسط کامپیوتر پردازش شود
inversions تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversion تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
televise درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
audio mixer میکسر صوتی تلویزیونی مخلوط کننده صوتی
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com