English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
to make odds even اختلافات را تصفیه کردن
Other Matches
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
discrepancies اختلافات
domestic disturbances اختلافات داخلی
settlement of disputes حل و فصل اختلافات
industrial disputes اختلافات صنعتی
jurisdictional dispute مرکز حل اختلافات کارگری
The root of exisiting differences. ریشه اختلافات موجود
compare with بررسی اختلافات بین دو چیز
variations of temperature اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
try تصفیه کردن
reconciling تصفیه کردن
filters تصفیه کردن
tries تصفیه کردن
smeet تصفیه کردن
reconciles تصفیه کردن
rectified تصفیه کردن
reconcile تصفیه کردن
to set at rest تصفیه کردن
depurate تصفیه کردن
accorded تصفیه کردن
to a upon تصفیه کردن
refines تصفیه کردن
filter تصفیه کردن
refine تصفیه کردن
compounds تصفیه کردن
compounded تصفیه کردن
administer تصفیه کردن
administered تصفیه کردن
administering تصفیه کردن
compound تصفیه کردن
administers تصفیه کردن
sublimate تصفیه کردن
sublimated تصفیه کردن
calcine تصفیه کردن
sublimates تصفیه کردن
sublimating تصفیه کردن
accords تصفیه کردن
rarify تصفیه کردن
to pay out تصفیه کردن
to pay off تصفیه کردن
clarify تصفیه کردن
accommodate تصفیه کردن
clarifying تصفیه کردن
rectify تصفیه کردن
puriform تصفیه کردن
accommodated تصفیه کردن
clarifies تصفیه کردن
accommodates تصفیه کردن
rarefy تصفیه کردن
rectifies تصفیه کردن
accord تصفیه کردن
to try out خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
acquit پرداختن و تصفیه کردن
settles تصفیه حساب کردن
air refining با هوا تصفیه کردن
acquits پرداختن و تصفیه کردن
acquitting پرداختن و تصفیه کردن
refines تصفیه کردن پالودن
settle تصفیه حساب کردن
check out تصفیه حساب کردن
purifies تصفیه کردن پالودن
purifying تصفیه کردن پالودن
refine تصفیه کردن پالودن
chasten تصفیه وتزکیه کردن
chastened تصفیه وتزکیه کردن
chastening تصفیه وتزکیه کردن
chastens تصفیه وتزکیه کردن
purify تصفیه کردن پالودن
clean up عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean-up عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
to pay up حساب پس از افت را تصفیه کردن
smelt تصفیه کردن گداخته شدن
smelted تصفیه کردن گداخته شدن
accommodated وفق دادن تصفیه کردن
smelts تصفیه کردن گداخته شدن
accommodates وفق دادن تصفیه کردن
age harden تصفیه کردن عمل اوردن
adjusts تصفیه نمودن تنظیم کردن
accommodate وفق دادن تصفیه کردن
adjusting تصفیه نمودن تنظیم کردن
distorts معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
good offices عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
distort معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
reprisals در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
settle واریز کردن تصفیه کردن
urbanises صاف کردن تصفیه کردن
establishing تصدیق کردن تصفیه کردن
settle تصفیه کردن سازش کردن
establishes تصدیق کردن تصفیه کردن
settles تصفیه کردن سازش کردن
etherealize اسمانی کردن تصفیه کردن
establish تصدیق کردن تصفیه کردن
settles واریز کردن تصفیه کردن
urbanizes صاف کردن تصفیه کردن
urbanized صاف کردن تصفیه کردن
urbanize صاف کردن تصفیه کردن
urbanising صاف کردن تصفیه کردن
urbanised صاف کردن تصفیه کردن
urbanizing صاف کردن تصفیه کردن
puriform پاک کردن تصفیه کردن
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
brian kellogg پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
pattinsonprocess عمل پاک کردن سرب از سیم تصفیه سرب
arrangement تصفیه
settlements تصفیه
conciliation تصفیه
depuration تصفیه
fining تصفیه
expurgation تصفیه
administration تصفیه
administrations تصفیه
clarification تصفیه
rectification تصفیه
water purification تصفیه اب
purgation تصفیه
adjustment تصفیه
adjustments تصفیه
liquidation تصفیه
arrangements تصفیه
clearance تصفیه
infiltration تصفیه
percolation تصفیه
settlement تصفیه
water softeners اب تصفیه کن
water softener اب تصفیه کن
receivers مدیر تصفیه
expurgator تصفیه کننده
liquidation تصفیه شرکت
liquidators مدیر تصفیه
purified تصفیه شده
clarifying تصفیه شدن
filtration تصفیه پالایش
administratrix مدیره تصفیه
liquidator مدیر تصفیه
clarifies تصفیه شدن
official receiver مدیر تصفیه
clarify تصفیه شدن
expurgatory تصفیه کننده
refined تصفیه شده
official liquidator مدیر تصفیه
depurative تصفیه کننده
receiver مدیر تصفیه
refinef copper مس تصفیه شده
secondary treatment تصفیه دومین
sewage purification تصفیه فاضلاب
outstandingly تصفیه نشده
adjust تصفیه نمودن
depuratory تصفیه کننده
depurator تصفیه کننده
order of discharge حکم تصفیه
overrefinement تصفیه بسیار
gold parting تصفیه طلا
gold refining تصفیه طلا
settlements تصفیه پرداخت
settlement تصفیه پرداخت
discharges مفاصا تصفیه
discharge مفاصا تصفیه
primary treatment تصفیه نخستین
purification شستشو تصفیه
purificator تصفیه کننده
outstanding تصفیه نشده
administrators مدیر تصفیه
unsettled تصفیه نشده
refinery تصفیه خانه
refines تصفیه شدن
average adjustment تصفیه خسارت
calcining klin بوته تصفیه
calcining method روش تصفیه
break up price بهای تصفیه
have it out with someone <idiom> تصفیه حساب
administrator مدیر تصفیه
zone purification تصفیه منطقهای
trustees مدیر تصفیه
trustee مدیر تصفیه
water sterilizing bag کیف تصفیه اب
gas cleaning تصفیه گاز
refineries تصفیه خانه
catharsis تصفیه تطهیر
refine تصفیه شدن
expurgatorial تصفیه یاتنقیح کننده
purificatory تصفیه کننده تصفیهای
provisional assignee مدیر تصفیه موقت
clarified ناب تصفیه شده
air refining process فرایند تصفیه با هوا
peaceful adjustment of disputes تصفیه مسالمت امیز
aquavitae الکل تصفیه نشده
leaching تصفیه بوسیله شستشو
muscovado قند تصفیه نشده
purofier اسباب تصفیه گاز
calcined lime اهک تصفیه شده
raffinate ماده تصفیه شده
clarificant ماده تصفیه کننده
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
purificative تصفیه کننده تصفیهای
realisation [British E] [of something] تصفیه شرکت [اقتصاد]
sewage works {sg} تصفیه خانه فاضلاب
waste water purification plant تصفیه خانه فاضلاب
scrubbing process فرایند شستشو و تصفیه
refined spelter روی تصفیه شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com