English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
direct taxation اخذ مالیات بصورت مستقیم
Other Matches
excise tax مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
direct taxation مالیات مستقیم
direct tax مالیات مستقیم
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
excise مالیات غیر مستقیم
indirect tax مالیات غیر مستقیم
regie اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
remission of taxes صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
excise مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
assessment ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments ممیزی مالیات وضع مالیات
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
picker دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
nonneutralities of income taxation خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
levy اخذ مالیات مالیات
levied مالیات بندی مالیات
levied اخذ مالیات مالیات
levies مالیات بندی مالیات
levies اخذ مالیات مالیات
levy مالیات بندی مالیات
taxation مالیات بندی مالیات
levying مالیات بندی مالیات
levying اخذ مالیات مالیات
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
peach design نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
vitrify بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
pomegrenate design طرح گل اناری [این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
peacock طرح طاووس [این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
straighter مستقیم
upstanding مستقیم
first-hand مستقیم
straightest مستقیم
on line مستقیم
righting مستقیم
righted مستقیم
right مستقیم
bee line خط مستقیم
levelled مستقیم
straightish مستقیم
straight line code کد خط مستقیم
straight line code کد مستقیم
straight line خط مستقیم
straight line مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
level مستقیم
leveled مستقیم
levels مستقیم
attributive مستقیم
beeline خط مستقیم
straight مستقیم
firsthand مستقیم
directed مستقیم
direct <adj.> مستقیم
directs مستقیم
taxes مالیات
gabelle مالیات
gabel مالیات
cess مالیات
impost مالیات
tithing مالیات ده یک
Scot مالیات
tax مالیات
taxation مالیات
sess مالیات
taxed مالیات
intuition درک مستقیم
direct coupling کوپلینگ مستقیم
straight قسمت مستقیم
direct cost هزینه مستقیم
direct access دستیابی مستقیم
on line help کمک مستقیم
intuitions درک مستقیم
direct address نشانی مستقیم
line storm طوفان مستقیم
direct address آدرس مستقیم
straightening flute drill مته مستقیم
direct aggression پرخاشگری مستقیم
direct coupling جفتگری مستقیم
positive relation رابطه مستقیم
sideway غیر مستقیم
direct pressure فشار مستقیم
specific cost هزینه مستقیم
straight edge لبه مستقیم
straight left چپ مستقیم در بوکس
direct conversion تبدیل مستقیم
direct control کنترل مستقیم
rectiliner مستقیم الخط
random access دستیابی مستقیم
proximate cause علت مستقیم
proximate بیفاصله مستقیم
straight line بخط مستقیم
straight line دارای خط مستقیم
rectilinear مستقیم الخط
sonna deung koot دست مستقیم
straighter قسمت مستقیم
direct material مواد مستقیم
direct observation دیدبانی مستقیم
direct load بارگذاری مستقیم
d.c. جریان مستقیم
d.c جریان مستقیم
close supervision نظارت مستقیم
direct labour دستمزد مستقیم
indirect غیر مستقیم
direct taxes مالیاتهای مستقیم
forward voltage ولتاژ مستقیم
direct outlet ابگیر مستقیم
forward resistance مقاومت مستقیم
direct selection انتخاب مستقیم
direct selling فروش مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم
direct reading قرائت مستقیم
direct support کمک مستقیم
direct processing پردازش مستقیم
direct process فرایند مستقیم
direct lighting روشنایی مستقیم
spur offtake ابگیر مستقیم
direct file پرونده مستقیم
hottest خط تلفن مستقیم
direct file فایل مستقیم
direct relationship وابستگی مستقیم
direct access دسترسی مستقیم
straightest قسمت مستقیم
hotter خط تلفن مستقیم
direct dye رنگینه مستقیم
direct damage ضرر مستقیم
dressing مستقیم کنی
direct fire اتش مستقیم
dressings مستقیم کنی
direct relationship ارتباط مستقیم
direct current جریان مستقیم
direct fire تیر مستقیم
backstair غیر مستقیم
as the crow files بخط مستقیم
ambagious غیر مستقیم
air line خط مستقیم هوایی
hot خط تلفن مستقیم
uniaxial bending خمش مستقیم
video disk دسترسی مستقیم
direct hits اصابت مستقیم
visual fire تیر مستقیم
Go straight ahead. مستقیم بروید.
uncurl مستقیم شدن
wall pass پاس مستقیم
direct hit اصابت مستقیم
airline خط مستقیم هوایی
airlines خط مستقیم هوایی
highroad صراط مستقیم
highroads صراط مستقیم
straight position فرم مستقیم
aright مستقیم مستقیما
through call مکالمه مستقیم
direct object مفعول مستقیم
directness مستقیم بودن
taxable مشمول مالیات
estate tax مالیات مستغلات
double taxation مالیات مضاعف
duty free معاف ار مالیات
taxation وضع مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.> معاف از مالیات
taxable مالیات بردار
tax-free بخشوده از مالیات
tax evasion فرار از مالیات
estate duty مالیات بر ارث
estate duty مالیات ارث
free of tax بدون مالیات
gabel مالیات نمک
levy وصول مالیات
taxes مالیات گرفتن از
levy وضع مالیات
levies مالیات بندی
gabelle مالیات نمک
levies وصول مالیات
levies وضع مالیات
gift tax مالیات برهبه
levy مالیات بندی
estate tax مالیات بر املاک
excise tax مالیات بر مصرف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com