English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
exclusion اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
Other Matches
disqualifications اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualification اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
red card علامت اخراج اخراج بازیگر
out اخراج بازیگر
out- اخراج بازیگر
outed اخراج بازیگر
send off اخراج بازیگر
send-off اخراج بازیگر
send-offs اخراج بازیگر
major penalty اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
foul فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
future perfect شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
preceptorial استادانه وابسته به اموزگاری یامربی
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
out اخراج کردن اخراج شدن
out- اخراج کردن اخراج شدن
outed اخراج کردن اخراج شدن
undesireable discharge اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
dishonorable discharge اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
bucket جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
incoming اینده
in the time to come اینده
next اینده
forthcomming اینده
coming اینده
forthcoming اینده
approaching اینده
lavenir اینده
future اینده
following on از پی اینده
comer اینده
to be اینده
at a laterd در اینده
toward اینده
futurity اینده
aftertime اینده
prospect of the future دورنمای اینده
erelong در اینده نزدیک
the future جهان اینده
paulo postfuture اینده نزدیک
offing در اینده نزدیک
the next world جهان اینده
the next world عالم اینده
sup.latest or last دیر اینده
prospectively با عطف به اینده
futures قراردادهای اینده
proximo ماه اینده
proximo درماه اینده
prospects اینده نگری
prospecting اینده نگری
prospected اینده نگری
prospect اینده نگری
by next mail باپست اینده
even tual درنتیجه اینده
the a season فعل اینده
the a season موسم اینده
prospectiveness وابستگی به اینده
catabatic پایین اینده
prospective مربوط به اینده
prospectuses اینده نامه
looking بنظر اینده
futurity اتفاقات اینده
the f. winter زمستان اینده
futures contract قرارداد اینده
upcoming زود اینده
futurism اینده گرایی
providential اینده نگر
nrxt monday دوشنبه اینده
futurity نسل اینده
katabatic پائین اینده
intercurrent در میان اینده
f. tense زمان اینده
odd comeshortly اینده نزدیک
prospectus اینده نامه
nether world جهان اینده
futuristic مربوط به اینده
emergent بیرون اینده
proximo مربوط بماه اینده
latest تازه گذشته اینده
otherworldiness وابستگی بجهان اینده
provident صرفه جو اینده نگر
prospectiveness چشم داشت به اینده
perfect foresight اینده نگری کامل
scouted ارزیابی حریف اینده
long range مربوط به اینده دور
post date تاریخ اینده گذاشتن
scout ارزیابی حریف اینده
emergence ناگه اینده اورژانس
future بعد اینده اتیه
scouts ارزیابی حریف اینده
emergency ناگه اینده اورژانس
the rising generation دوره جوانان اینده
emergencies ناگه اینده اورژانس
tardy دیر اینده کند
the ensving twelve months دوازده ماه اینده
tardiest دیر اینده کند
tardier دیر اینده کند
oncoming پیشامد کننده اینده
without prejudice بدون تاثیر به اینده
prescient عالم به غیب یا اینده
exdividend بدون سود اینده سهام
hunches فن احساس وقوع امری در اینده
providence صرفه جویی اینده نگری
hunching فن احساس وقوع امری در اینده
hunched فن احساس وقوع امری در اینده
forward sales فروش کالاجهت تحویل در اینده
intermediate درمیان اینده مداخله کننده
on the th prox در روز چهارم ماه اینده
hold over برای اینده نگاه داشتن
hunch فن احساس وقوع امری در اینده
hidden momentum of population growth سبب گستردگی والدین اینده میشود
future attacks حملههای اینده را پیش بینی نکردند
the law is prospective اثر قانون مربوط به اینده است
disadvantaged محروم
cold turkey محروم
deprived محروم
blighted محروم
bereaved محروم
sans محروم از
tenors بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
nominate تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
augural تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
nominates تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
current liabilities بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
tenor بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
executory contract قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
nominating تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
subclass طبقه محروم
exclusion محروم سازی
deprive محروم کردن
have not nations ملل محروم
bereave محروم کردن
excludable محروم کردنی
exclude محروم کردن
disinherited محروم ازارث
disadvantaged children کودکان محروم
excludes محروم کردن
deprivable محروم کردنی
cut off محروم کردن
devest محروم کردن
underclass طبقه محروم
choiceless محروم از حق انتخاب
lower class طبقه محروم
dis- محروم کردن
deprives محروم کردن
to be defected محروم شدن
strip محروم کردن از
depriving محروم کردن
to cut off محروم کردن
underclass طبقهی محروم
abdicates محروم کردن
abdicating محروم کردن
abdicate محروم کردن
abdicated محروم کردن
ouster اخراج
disqualify اخراج
disqualifying اخراج
ejection اخراج
firing اخراج
deposal اخراج
disqualifies اخراج
disqualified اخراج
out lawry اخراج
eviction اخراج
evacuation اخراج
evictions اخراج
dislodgement اخراج
dismissals اخراج
deportation اخراج
extrusion اخراج
deported اخراج
deporting اخراج
deports اخراج
foul out اخراج
rustication اخراج
exclusion اخراج
lay off اخراج
deport اخراج
expulsion اخراج
dismissal اخراج
the boot اخراج
expulsions اخراج
excomminucation اخراج
banishment اخراج
futures قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
bill time draft برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
dispossesses محروم کردن دورکردن
cut off with a shilling از ارث محروم کردن
disinheriting از ارث محروم کردن
disinherit از ارث محروم کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com