English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
to serve a notice on some one اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
Other Matches
serve a notice on someone برای کسی اخطار فرستادن
to send to the press برای چاپ فرستادن
consign یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigned یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigning یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
ascender وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
to send for a person پیغام برای کسی فرستادن که بیا
consigns یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
disorderly close down آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
alerted تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
indicator نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
alerts تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
(in) care of someone <idiom> فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
it will make against us برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
league of nations تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
minute book دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
saddle cover رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
article had two notes داشت
conservation داشت
durst زهره داشت
dwelt منزل داشت
he loved her dear اوبسیاردوست داشت
expectantly با چشم داشت
talented درون داشت
talents درون داشت
expectation چشم داشت
expectations چشم داشت
when will women have the vote? خواهند داشت
without letted باز داشت
he adored that woman ان زن رابسیاردوست می داشت
note book دفتریاد داشت
talent درون داشت
apanage اختصاص داشت
factum یاد داشت
to set down یاد داشت کردن
outlook منظره چشم داشت
annotator یاد داشت کننده
block note paper دسته کاغذیاد داشت
to take notes of یاد داشت برداشتن از
prospectiveness چشم داشت به اینده
to take down یاد داشت کردن
writing pad دسته یاد داشت
it had a europeanlook نمود اروپایی داشت
disposure نمایش عرضه داشت
to make a note of یاد داشت کردن
He looked well groomed . He had a tidy appearance . سرووضع مرتبی داشت
to make a minute of یاد داشت کردن
He was looking for you. داشت دنبالت می گشت
ephebe شهری که از 81 تا 02 سال داشت
he kept me waiting مرامنتظریامعطل نگاه داشت
i will note it down یاد داشت میکنم
the dog wasled سگ بند در گردن داشت
he complained with reason داشت که گله میکرد
marrige of convenience پیوند با چشم داشت
to minute down یاد داشت کردن
prospect of success چشم داشت یا امید کامیابی
The girl was penciling her eyebrows . دخترک داشت ابروهایش را می کشید
She was talking to (with ) a friend . داشت با دوستش صحبت می کرد
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
He was running like a madman. عین دیوانه ها داشت می دوید
he was in purpose to do it در نظر داشت که ان کار رابکند
he would be sure to like it یقینا انرادوست خواهد داشت
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
that point was of p interest ان نکته جالبیست ویژهای داشت
fusilier سربازی که تفنگ چخماقی داشت
fusileer سربازی که تفنگ چخماقی داشت
no song no supper تانخوانی شام نخواهیم داشت
durst جرات داشت جسارت کرد
he sold the good ones هرچه خوب داشت فروخت
it weighed kilogrammes بود سه کیلوگرم وزن داشت
All his belongings were stolen . هرچه داشت بردند (دزدیدند)
prenotion اخطار
warning line خط اخطار
noticing اخطار
signalled اخطار
warning اخطار
talking to اخطار
talking-to اخطار
bidding اخطار
premonition اخطار
notice اخطار
tip-offs اخطار
tip-off اخطار
tip off اخطار
notification اخطار
caveat اخطار
caveats اخطار
premonitions اخطار
noticed اخطار
notices اخطار
signaled اخطار
signal اخطار
penalties اخطار
penalty اخطار
monition اخطار
warnings اخطار
yello card اخطار
to preach from notes از روی یاد داشت وضع کردن
The bus stopped for fuel [ to get gas] . اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
pistole سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
og الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
quinquereme یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
he made me wait مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
marshalsea دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
on old woman past sixty پیرزنی بیش از شصت سال داشت
count palatine قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
His request was in the nature of a command. خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
u.sings[ and+] با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
He tried to conceal the facts. سعی داشت حقیقت را پنهان کند
life is not worth an hour's p ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
He wanted to incite the people. قصد داشت مردم راتحریک کند
notate یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
cautioned اخطار توجه
notifying اخطار کردن به
warner اخطار کننده
citing اخطار کردن
cautioning اخطار توجه
cautioned اخطار کردن به
caution اخطار توجه
penalties پنالتی اخطار
denunciation اخطار تهدیدامیز
cautions اخطار کردن به
cautioning اخطار کردن به
warning sign علامت اخطار
premonition اخطار قبلی
cites اخطار کردن
cited اخطار کردن
premonitory اخطار کننده
cite اخطار کردن
cognizance اخطار رسمی
premonitions اخطار قبلی
cautions اخطار توجه
previse اخطار کردن
forewarning اخطار قبلی
penalty پنالتی اخطار
warns اخطار کردن به
points of order اخطار نظامنامهای
admonishment اخطار تنبیه
point of order اخطار نظامنامهای
notifies اخطار کردن به
caveat venditor اخطار به فروشنده
notified اخطار کردن به
caveat subscriptor اخطار به مشترک
until further notice تا اخطار ثانوی
till further notice تا اخطار ثانوی
notifiable اخطار کردنی
caveat subscriptor اخطار به عضو
caveat emptor اخطار به خریدار
notify اخطار کردن به
denunciations اخطار تهدیدامیز
misfeasance اخطار کردن
signaller اخطار کننده
warn اخطار کردن به
caution اخطار کردن به
warned اخطار کردن به
cognizance اخطار قانونی
groschen سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
of livery ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
on shall from a quo rum جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
She was crying over her misfortunes. ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
lostlabour کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
no paternosterŠno p تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
She married a man old eonugh to be her father. با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
at ten minutes notice با ده دقیقه اخطار قبلی
notify someone به کسی اخطار کردن
at his call بر حسب اخطار یا احضار او
alarum اخطار شیپور حاضرباش
serve notice on اخطار کتبی دادن به
monitorial مبصر اخطار امیز
short notice اخطار کوتاه مدت
forewarns ازپیش اخطار کردن
forewarned ازپیش اخطار کردن
forewarn ازپیش اخطار کردن
alarms اعلان خطر اخطار
alarm اعلان خطر اخطار
issue a warning اخطار صادر کردن
alarmingly اعلان خطر اخطار
bleeps ایجاد صدای اخطار
alarmed اعلان خطر اخطار
bleeping ایجاد صدای اخطار
premonitor از پیش اخطار کننده
bleep ایجاد صدای اخطار
premonitory متضمن اخطار قبلی
bleeped ایجاد صدای اخطار
He took no heed of my warning. به اخطار من توجهی نکرد
He had the air of a frightened(scared)child. حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
kreutzer نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
complete transaction معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
consigns فرستادن
to send off فرستادن
dispateh فرستادن
consigning فرستادن
despatch فرستادن
remits فرستادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com