Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (11 milliseconds)
English	Persian
bureaus of census	اداره امار
Search result with all words
census office	اداره امار و ثبت احوال
fosdic	دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
Other Matches
vital statistics	امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
yamen	اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
censuses	امار
census	امار
statistics	امار
statistics	شاخص امار
census of production	امار سرشماری
inferential statistics	امار استنباطی
mathematical statistics	امار ریاضی
necrology	امار متوفیات
descriptive statistics	امار تشریحی
descriptive statistics	امار توصیفی
quantum statistics	امار کوانتومی
records available	امار دردست
demography	امار نگاری
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
vital statistics	امار حیاتی
statistically	از روی امار
einstein bose statistics	امار بوز- اینشتین
utilization statistics	امار بهره وری
time series data	امار سریهای زمانی
general information data	اطلاعات و امار عمومی
multivariate statistics	امار چند متغیری
plant records	امار تجهیزات کارگاه
bose einstein statistics	امار بوز- اینشتین
fermi dirac statictics	امار فرمی- دیراک
vital statistics	امار مربوط به زندگی
vital statistics	امار ثبت احوال
scotland yard	اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
natimortality	امار مرده زاییده شدگان
demographer	متخصص امار گیری مردم
register	ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registering	ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registers	ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
randomize	بصورت امار تصادفی نشان دادن
census of production	امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
chart of attributes	جدول امار تعیین درجه مرغوبیت کالا
headquarters	اداره کل اداره مرکزی
econometrics	کاربردریاضیات و امار در اندازه گیری تفسیر و بررسی پدیدههای اقتصادی
personnel	کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
scientific socialism	بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
operation	اداره
prefecture	اداره
management	اداره
service	اداره
serviced	اداره
managements	اداره
cutchery	اداره
workplace	اداره
bureau	اداره
bureaus	اداره
helms	اداره
cutcherry	اداره
office	اداره
helm	اداره
gestion	اداره
department	اداره
maladmidistration	سو اداره
directorate	اداره
departments	اداره
workplaces	اداره
handling	اداره
offices	اداره
directorates	اداره
gestion	اداره کردن
government house	اداره حکومتی
household art	فن اداره خانه
india office	اداره امورهندوستان
dipartment of publications	اداره نگارش
dipartment of publications	اداره مطبوعات
head office	اداره مرکزی
financial a	اداره مالیه
finance office	اداره دارایی
gerent	اداره کننده
full command	اداره کامل
officiate	اداره کردن
officiated	اداره کردن
financial agency	اداره دارایی
financial agency	اداره مالیه
department of trusteeship	اداره قیمومت
criminal i. department	اداره اگاهی
wield	اداره کردن
claimant agency	اداره کارپردازی
department	بخش اداره
bureaus of census	اداره سرشماری
audit office	اداره حسابرسی
audit departmant	اداره ممیزی
aminister	اداره کردن
administration of estate	اداره ترکه
administrant	اداره کننده
misconduct	سوء اداره
the d. poliee	اداره اگاهی
headquarters	اداره کل شهربانی
criminal investigation department	اداره اگاهی
department of trusteeship	اداره سرپرستی
department of publications	اداره انطباعات
department of publications	اداره نگارش
deparment of trusteeship	اداره سرپرستی
deparment of trusteeship	اداره قیمومت
depaartment of accounts	اداره محاسبات
officiates	اداره کردن
customs house	اداره گمرک
customhouse	اداره گمرک
audit departmant	اداره حسابرسی
custom house	اداره گمرک
officiating	اداره کردن
departments	بخش اداره
security force	اداره امنیت
security	اداره امنیت
security service	اداره امنیت
manage	اداره کردن
maintain	اداره کردن
Department of labor [American English]	اداره کار
porotocol department	اداره تشریفات
police headquarters	اداره کل شهربانی
penology	اداره زندان
paperless office	اداره بی کاغذ
office manager	رئیس اداره
misgovernment	سوء اداره
misgovern	بد اداره کردن
ministration	اداره خدمت
medical department	اداره بهداری
management system	سیستم اداره
manageability	قابلیت اداره
maladministration	سوء اداره
legal department	اداره حقوقی
labouroffice	اداره کارگزینی
labour office	اداره کارگزینی
labor service	اداره کار
intelligence service	اداره اطلاعات
prefecture	اداره ریاست
proconsulate	سمت یا اداره
public health pepartment	اداره بهداری
the relevant office	اداره مسیول
government office	اداره دولتی
Near our office .	نزدیک اداره ما
wieldy	اداره شدنی
weather bureau	اداره هواشناسی
tobacco department	اداره دخانیات
the police headquaters	اداره کل شهربانی
steerage	اداره تربیت
service bureau	اداره خدماتی
record office	اداره بایگانی کل
intelligence department	اداره اطلاعات
administers	:اداره کردن
manage	اداره کردن
conducted	اداره کردن
conducting	اداره کردن
registry office	اداره ثبت
conducts	اداره کردن
registry offices	اداره ثبت
runs	اداره کردن
run	اداره کردن
housekeeping	اداره منزل
mans	اداره کردن
conduct	اداره کردن
man	اداره کردن
managed	اداره کردن
direct	اداره کردن
polices	اداره شهربانی
manages	اداره کردن
policed	اداره شهربانی
rule	اداره کردن
directed	اداره کردن
directs	اداره کردن
consulates	اداره کنسولی
consulate	اداره کنسولی
administration	اداره کردن
mismanage	بد اداره کردن
wields	اداره کردن
wielding	اداره کردن
wielded	اداره کردن
stage manage	اداره کردن
stage-managing	اداره کردن
stage-manage	اداره کردن
stage-manages	اداره کردن
misruling	سوء اداره
misrules	سوء اداره
administrations	اداره کردن
mismanaged	بد اداره کردن
mishandling	بد اداره کردن
mishandles	بد اداره کردن
mismanages	بد اداره کردن
mishandled	بد اداره کردن
mismanaging	بد اداره کردن
mishandle	بد اداره کردن
misrule	سوء اداره
misruled	سوء اداره
stage-managed	اداره کردن
plays	اداره مسابقه
playing	اداره مسابقه
operates	اداره کردن
directors	اداره کننده
director	اداره کننده
customs	اداره گمرک
strategies	فن اداره جنگ
helms	اداره کردن
helm	اداره کردن
mismanagement	سوء اداره

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com