English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
administration اداره امور یکانها
administrations اداره امور یکانها
Other Matches
tax administration اداره امور مالیات
deficit financing اداره امور مالی با کسرموازنه
presswork اداره مطبعه امور چاپخانه
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
departmentalism اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
fixed pivot محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
redesignate اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
unit categories انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
scotland yard اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
troops یکانها
headquarters اداره کل اداره مرکزی
despatched اعزام یکانها
keeping ذخایر یکانها
line of retreat خط بازگشت یکانها
weapon troops یکانها ادوات
force structure سازمان یکانها
despatches اعزام یکانها
despatching اعزام یکانها
dispatched اعزام یکانها
incident تصادم یکانها
incidents تصادم یکانها
dispatches اعزام یکانها
rotation تعویض یکانها
logistic route امورلجستیکی یکانها
servicae life عمرخدمتی یکانها
movements حرکات یکانها
reinforces تقویت یکانها
reinforce تقویت یکانها
dispatch اعزام یکانها
replacement تعویض یکانها
replacements تعویض یکانها
system of units دستگاه یکانها
logistics عمل تدارک یکانها
collective call sign معرف مشترک یکانها
force development برنامه تشکیل یکانها
logistical مربوط به اماد یکانها
employment به کار بردن یکانها
disband منحل کردن یکانها
disband انحلال رسمی یکانها
disbands انحلال رسمی یکانها
relief in place تعویض یکانها در محل
troop program برنامه تشکیل یکانها
disbands منحل کردن یکانها
rendezvous area نقطه الحاق یکانها
redezvous محل تلاقی یکانها
disbanding انحلال رسمی یکانها
reception station دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
disbanding منحل کردن یکانها
separations مستقل شدن یکانها
separation مستقل شدن یکانها
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
redeployment تغییر مکان دادن یکانها
detach زیرامر قرار دادن یکانها
detaches زیرامر قرار دادن یکانها
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped تعویض کنترل عملیاتی یکانها
detaching زیرامر قرار دادن یکانها
attachment منتصب کردن یکانها انتصاب
fast shuttle تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
disposition استقرار یکانها و اماد درمنطقه
interservice بین یکانها در حین خدمت
force development برنامه تامین یا بسیج یکانها
fire restriction محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
common user items اقلام مشترک المصرف بین یکانها
adjutant's call احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
movement control کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
tent striking فرمان اماده حرکت شدن یکانها
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
debarkation تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
troop test ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
gap filler یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
parting shots تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
amor امور
state affairs امور مملکتی
authorities اولیای امور
aviation authority امور هواپیمایی
civil affairs امور غیرنظامیان
religious matters امور دینی
the high functionery ries of the state مصادر امور
combat duty امور رزمی
financial affairs امور مالی
authority ties of the state مصادر امور
interior affairs امور داخلی
personal affairs امور شخصی
miscellaneous امور متفرقه
authority اولیاء امور
money matters امور پولی
interiors امور داخله
interior امور داخله
authority ties of the state اولیا امور
non litigious matters امور حسبی
oblique compartment قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
non litigious matters act قانون امور حسبی
majordomo متصدی امور خانوادگی
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
to arrange matters ترتیب دادن امور
clerical test ازمون امور دفتری
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. وزارت امور خارجه
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
militarization نظامی کردن امور
customs broker واسطه امور گمرکی
promiscuous بیقید در امور جنسی
non litigious jurisdiction act قانون امور حسبی
State Department وزارت امور خارجه
resgestae امور انجام شده
g air رکن 2 امور هوایی
Foreign Office وزارت امور خارجه
space broker کارگزار امور تبلیغات
fish warden متصدی امور شیلات
routine امور غیر مهم
minister of foreign affairs وزیر امور خارجه
routinely امور غیر مهم
routines امور غیر مهم
foreign minister وزیر امور خارجه
chaplain activities fund اعتبار امور مذهبی
civic action امور عام المنفعه
table of authorities جدول اولیا امور
financial affairs امور مربوط به مالیه
politico military امور سیاسی نظامی
air branch قسمت امور هوایی
ministry of foreign affairs وزارت امور خارجه
testamentary causes امور مربوط به وصایا
bureaucratic وابسته به امور اداری
tax reforms اصلاح امور مالیاتی
principal centre of affairs مرکز مهم امور
probate court محکمه امور حسبی
secretary of state for foreign affairs وزیر امور خارجه
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
surveillance authority اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority اولیاء امور نظارتی
supervisory authority اولیاء امور نظارتی
regulatory authority اولیاء امور نظارتی
minister for foreign affairs وزیر امور خارجه
supervisory authority اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority اولیاء امور مراقبتی
chaplains افسر امور دینی
corporate treasurer مدیر امور مالی
chaplain افسر امور دینی
technicians شخص متخصص در امور صفتی
strategic مربوط به امور سوق الجیشی
to take the helm زمام امور رادردست گرفتن
domiciles منزل یا مرکز مهم امور
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
domicile منزل یا مرکز مهم امور
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
Ministry of Labor and Social Affairs . وزارت کار ؟ امور اجتماعی
surgical مربوط به امور پزشکی جراحی
technician شخص متخصص در امور صفتی
financial data اطلاعات مربوط به امور مالی
politics علم سیاست امور سیاسی
assignees in bankruptcy هیئت تصفیه امور ورشکسته
The ministry of economic affairs and finance وزارت امور اقتصاد و دارایی
counsel appointed وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
diplomatist کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
cryptologistics امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
parochialism امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
channelled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
treasurers مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurer مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
channeling کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channel کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
dialectic هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
rummage sale حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
homes امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
channeled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channels کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
verderer متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderor متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
marshalling تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
replaced عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
replacing عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
tacticians متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
replace عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
replaces عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com