Dictiornary-Farsi | اداره بهداری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
medical department	اداره بهداری
public health pepartment	اداره بهداری


Other Matches

health services	خدمات بهداری قسمتهای بهداری
admision rate	میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
yamen	اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
medical	بهداری
sickbay	بهداری
surgeons	رئیس بهداری
surgeon	رئیس بهداری
treatment facility	تاسیسات بهداری
hospital ship	ناو بهداری
sick call	مراجعه به بهداری
medical service	قسمت بهداری
medical department	قسمت بهداری
medical evacuation	تخلیه بهداری
hospital corpsman	پزشکیار بهداری
medical badge	علامت بهداری
medical records	پروندههای بهداری
specialty clinic	درمانگاه تخصصی بهداری
sick bay	بهداری روی ناو
sick bays	بهداری روی ناو
sick call	تجمع برای رفتن به بهداری
sick bay	بهداری کشتی ودانشکده وغیره
sick berth	بهداری کشتی ودانشکده وغیره
sick bays	بهداری کشتی ودانشکده وغیره
patent medicine	داروی دارای جواز وزارت بهداری
patent medicines	داروی دارای جواز وزارت بهداری
convalescent center	یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
scotland yard	اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
headquarters	اداره کل اداره مرکزی
personnel	کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
direct admission	مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
maladmidistration	سو اداره
bureaus	اداره
bureau	اداره
workplace	اداره
workplaces	اداره
cutchery	اداره
helms	اداره
helm	اداره
operation	اداره
offices	اداره
management	اداره
managements	اداره
service	اداره
gestion	اداره
prefecture	اداره
serviced	اداره
directorate	اداره
department	اداره
departments	اداره
handling	اداره
office	اداره
cutcherry	اداره
directorates	اداره
household art	فن اداره خانه
government house	اداره حکومتی
gestion	اداره کردن
aminister	اداره کردن
gerent	اداره کننده
full command	اداره کامل
financial agency	اداره مالیه
labor service	اداره کار
financial agency	اداره دارایی
head office	اداره مرکزی
intelligence service	اداره اطلاعات
administered	:اداره کردن
administration of estate	اداره ترکه
department of publications	اداره انطباعات
administer	اداره کردن
misconduct	سوء اداره
departments	بخش اداره
administrant	اداره کننده
india office	اداره امورهندوستان
intelligence department	اداره اطلاعات
labour office	اداره کارگزینی
financial a	اداره مالیه
officiating	اداره کردن
criminal i. department	اداره اگاهی
the d. poliee	اداره اگاهی
department of publications	اداره نگارش
deparment of trusteeship	اداره سرپرستی
officiates	اداره کردن
deparment of trusteeship	اداره قیمومت
officiated	اداره کردن
criminal investigation department	اداره اگاهی
custom house	اداره گمرک
depaartment of accounts	اداره محاسبات
customs house	اداره گمرک
headquarters	اداره کل شهربانی
department of trusteeship	اداره سرپرستی
claimant agency	اداره کارپردازی
audit departmant	اداره ممیزی
finance office	اداره دارایی
audit departmant	اداره حسابرسی
department	بخش اداره
audit office	اداره حسابرسی
administers	:اداره کردن
bureaus of census	اداره امار
dipartment of publications	اداره مطبوعات
dipartment of publications	اداره نگارش
officiate	اداره کردن
department of trusteeship	اداره قیمومت
bureaus of census	اداره سرشماری
customhouse	اداره گمرک
manage	اداره کردن
security	اداره امنیت
security force	اداره امنیت
security service	اداره امنیت
maintain	اداره کردن
Department of labor [American English]	اداره کار
proconsulate	سمت یا اداره
prefecture	اداره ریاست
porotocol department	اداره تشریفات
police headquarters	اداره کل شهربانی
penology	اداره زندان
paperless office	اداره بی کاغذ
office manager	رئیس اداره
misgovernment	سوء اداره
misgovern	بد اداره کردن
ministration	اداره خدمت
administering	:اداره کردن
management system	سیستم اداره
manageability	قابلیت اداره
maladministration	سوء اداره
maladminister	بد اداره کردن
legal department	اداره حقوقی
record office	اداره بایگانی کل
service bureau	اداره خدماتی
steerage	اداره تربیت
the relevant office	اداره مسیول
government office	اداره دولتی
Near our office .	نزدیک اداره ما
wieldy	اداره شدنی
weather bureau	اداره هواشناسی
tobacco department	اداره دخانیات
the police headquaters	اداره کل شهربانی
labouroffice	اداره کارگزینی
directors	اداره کننده
man	اداره کردن
mans	اداره کردن
conducting	اداره کردن
conducts	اداره کردن
registry offices	اداره ثبت
housekeeping	اداره منزل
runs	اداره کردن
run	اداره کردن
directs	اداره کردن
directed	اداره کردن
play	اداره مسابقه
conduct	اداره کردن
police	اداره شهربانی
played	اداره مسابقه
playing	اداره مسابقه
plays	اداره مسابقه
consulates	اداره کنسولی
consulate	اداره کنسولی
conducted	اداره کردن
direct	اداره کردن
mismanage	بد اداره کردن
mismanaged	بد اداره کردن
stage-manage	اداره کردن
wields	اداره کردن
stage-managed	اداره کردن
wielding	اداره کردن
wielded	اداره کردن
stage-manages	اداره کردن
wield	اداره کردن
misruling	سوء اداره
misrules	سوء اداره
mismanages	بد اداره کردن
administration	اداره کردن
mismanaging	بد اداره کردن
mishandling	بد اداره کردن
mishandles	بد اداره کردن
mishandled	بد اداره کردن
misrule	سوء اداره
administrations	اداره کردن
mishandle	بد اداره کردن
misruled	سوء اداره
stage-managing	اداره کردن
helm	اداره کردن
operate	اداره کردن
strategy	فن اداره جنگ
strategies	فن اداره جنگ
malpractices	سوء اداره
customs	اداره گمرک
operates	اداره کردن
operated	اداره کردن
stage manage	اداره کردن
rule	اداره کردن
helms	اداره کردن
polices	اداره شهربانی
mismanagement	سوء اداره
malpractice	سوء اداره
staffers	کارمند اداره
policed	اداره شهربانی
manages	اداره کردن
registry office	اداره ثبت
staffer	کارمند اداره
managing	اداره کردن
director	اداره کننده