Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
continuator
ادامه دهنده مستمر
Other Matches
continuous stock taking
موجودی گیری مستمر انبارگردانی مستمر
extender
توسعه دهنده ادامه دهنده
continuant
ادامه دهنده
continuative
ادامه دهنده
sustaining
نگهدارنده ادامه دهنده
resumptive
ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
durably
بطور مستمر
continuum
مستمر زنجیره
continuous inventory
موجودی مستمر
sustained yield
بازده مستمر
continuous stock control
کنترل مستمر موجودی
annuality factor
ضریب مستمر سالیانه
continuous stock taking
رسیدگی مستمر موجودی
annuity
مستمری سالانه مقرری مستمر
hold over
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
trimmer
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
exhibitors
نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter
نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor
امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative
التیام دهنده جوش دهنده
exhibitor
نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
resumption
ادامه
continuance
ادامه
continuation line
خط ادامه
going on
ادامه
continuation
ادامه
for a continuance
برای ادامه
keep up
<idiom>
ادامه دادن
extends
ادامه دادن
continues
ادامه دادن
to keep on
ادامه دادن
extending
ادامه دادن
go along
<idiom>
ادامه دادن
go on
<idiom>
ادامه دادن
hang on
<idiom>
ادامه دادن
hold good
<idiom>
ادامه دادن
duration
مدت ادامه
carry-on
ادامه دادن
carry on
ادامه دادن
discontinuing
ادامه ندادن
discontinues
ادامه ندادن
to take up
ادامه دادن
to run on
ادامه داشتن
to drag on or out
ادامه دادن
to carry on
ادامه دادن
run on
ادامه دادن
take up
ادامه دادن
continue statement
حکم ادامه
continuation card
کارت ادامه
keep
ادامه دادن
keeps
ادامه دادن
discontinuance
عدم ادامه
discontinued
ادامه ندادن
discontinue
ادامه ندادن
reopens
ادامه دادن
reopening
ادامه دادن
reopened
ادامه دادن
reopen
ادامه دادن
discontinuation
عدم ادامه
bring on
ادامه دادن
extend
ادامه دادن
furthers
ادامه دادن
continuable
قابل ادامه
to follow
ادامه دادن
keep on
ادامه دادن
furthering
ادامه دادن
over run
ادامه به کاردادن
further
ادامه دادن
furthered
ادامه دادن
to continue
ادامه دادن
continue
ادامه دادن
hold on
ادامه دادن
to press ahead with
با زور ادامه دادن
thwart
ادامه دادن یا کشیدن
viability
امکان ادامه حیات
time in
ادامه بازی پس از توقف
keep the home fires burning
<idiom>
اجازه ادامه دادن
dashes
مسیری را ادامه دادن
tracked
ادامه گوی در مسیربولینگ
thwarted
ادامه دادن یا کشیدن
shorthanded
ادامه با بازیگر کمتر
live on
بزندگی ادامه دادن
go head
ادامه بدهید بفرماید
fall behind
<idiom>
درمانده از ادامه راه
track
ادامه گوی در مسیربولینگ
dash
مسیری را ادامه دادن
contd
مخفف ادامه یافته
tracks
ادامه گوی در مسیربولینگ
dashed
مسیری را ادامه دادن
follow-through
ادامه حرکت پس از ضربه
dwell at
اتش را ادامه دادن
to set on
با زور ادامه دادن
continuation
عمل ادامه دادن
inability to box
ناتوان از ادامه دادن
transattack period
مدت ادامه تک اتمی
follow-throughs
ادامه حرکت پس از ضربه
bide
بکاری ادامه دادن
dwell at
به تیراندازی ادامه دادن
detainer
حکم ادامه توقیف
runs
دوام یافتن ادامه دادن
maintained
ابقا کردن ادامه دادن
maintain
ابقا کردن ادامه دادن
topspin
ادامه حرکت چرخش توپ
border break
ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
discounting match
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
maintains
ابقا کردن ادامه دادن
Keep moving!
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
keep up with
<idiom>
به شکل قبل ادامه دادن
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
stick it out
<idiom>
طاقت آوردن ،ادامه دادن
extrapolations
ادامه روند تعمیم دهی
extrapolation
ادامه روند تعمیم دهی
maintrain
ادامه دادن عقیده داشتن
i took up where he left
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
run
دوام یافتن ادامه دادن
go on
سخن خود را ادامه دهید
viability
قدرت ادامه زندگی پس از تولد
give someone the green light
<idiom>
اجازه ادامه به کار رادادن
resume
چکیده کلام ادامه یافتن
Gothic Survival
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
resumed
چکیده کلام ادامه یافتن
resumes
چکیده کلام ادامه یافتن
resuming
چکیده کلام ادامه یافتن
robustly
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
robust
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
to keep the field
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
continue port/starboard
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
I can't go on any longer.
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
run on
ادامه دادن متن بدون توقف
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
pull off
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
There's more to come.
<idiom>
باز هم هست.
[هنوز ادامه داره]
to rumble on
[British E]
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
border break
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
inviable
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
long haul
<idiom>
مدت درازی بین کاری که ادامه داد
head pole
تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
There's no need to elaborate.
لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
let (something) ride
<idiom>
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
extends
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
set in
<idiom>
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
carry one's bat
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
extend
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
supersedeas
دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
to continue one's progress
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
play out one's option
ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
extending
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
increment
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increments
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
recoverable error
نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
down
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
privileged
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
heavy and light system
روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
attention code
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
indicator
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
redundancy
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
redundancies
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
waiting state
وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
ionosphere
قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
tenant by sufference
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
enjambment
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
bench check
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
recovery
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
hitch and go
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
robustness
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
recoveries
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
To stay the course .
تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
lock on
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
hidden momentum of population growth
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
filed
زمینه اصلی فرش
[که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
ascii
رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
There's more to come.
<idiom>
هنوز تموم نشده.
[هنوز ادامه داره]
sustains
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
bimestrial
هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
sustained
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
quamdiu bene se gesserit
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
donar
دهنده
donors
دهنده
donor
دهنده
trimestr
رخ دهنده
pushers
هل دهنده
joggers
هل دهنده
transferor
دهنده
irriguous
اب دهنده
jogger
هل دهنده
pusher
هل دهنده
giver
دهنده
shover
هل دهنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com