Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (42 milliseconds)
English
Persian
profess
ادعا یا افهار کردن
professes
ادعا یا افهار کردن
professing
ادعا یا افهار کردن
Other Matches
apophasis
افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
statable
افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remark
افهار داشتن افهار نظریه دادن
stateable
افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remarks
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked
افهار داشتن افهار نظریه دادن
assert
ادعا کردن
contended
ادعا کردن
professes
ادعا کردن
profess
ادعا کردن
contends
ادعا کردن
to put in for
ادعا کردن
asserts
ادعا کردن
asserted
ادعا کردن
contend
ادعا کردن
professing
ادعا کردن
acclaiming
ادعا کردن
acclaimed
ادعا کردن
asserting
ادعا کردن
acclaims
ادعا کردن
acclaim
ادعا کردن
lay claim to
ادعا کردن
pretend to
دعوی یا ادعا کردن
re claim
مجددا ادعا کردن
have it
<idiom>
گفتن ،ادعا کردن
call someone's bluff
<idiom>
ثابت کردن ادعا
pleads
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
claims
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claimed
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claims
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claim
مدعی به مطالبات ادعا کردن
bluser out
با لاف گزاف ادعا کردن
claim
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
waiver
صرف نظر کردن از ادعا
claimed
مدعی به مطالبات ادعا کردن
expressing
افهار کردن
express
افهار کردن
expresses
افهار کردن
expressed
افهار کردن
suggested
افهار کردن
suggest
افهار کردن
suggesting
افهار کردن
suggests
افهار کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
pish
افهار نفرت کردن
remarked
افهار نظر کردن
back-pedals
افهار ندامت کردن
pronounces
افهار عقیده کردن
back-pedalling
افهار ندامت کردن
pronounce
افهار عقیده کردن
offer
افهار یاابراز کردن
back-pedalled
افهار ندامت کردن
back-pedal
افهار ندامت کردن
suggest
افهار عقیده کردن
assert
افهار قطعی کردن
asserted
افهار قطعی کردن
resents
افهار رنجش کردن
misstate
افهار غلط کردن
resenting
افهار رنجش کردن
asserting
افهار قطعی کردن
condole
افهار تاسف کردن
make a comment
افهار نظر کردن
resented
افهار رنجش کردن
suggests
افهار عقیده کردن
resent
افهار رنجش کردن
offers
افهار یاابراز کردن
offered
افهار یاابراز کردن
suggesting
افهار عقیده کردن
suggested
افهار عقیده کردن
asserts
افهار قطعی کردن
pass an opinion
افهار عقیده کردن
remarks
افهار نظر کردن
opine
افهار عقیده کردن
observed
افهار عقیده کردن
fawns
افهار دوستی کردن
remarking
افهار نظر کردن
observing
افهار عقیده کردن
observes
افهار عقیده کردن
to make a suggestion
افهار عقیده کردن
to profess regret
افهار تاسف کردن
declaring
افهار کردن گفتن
fawn
افهار دوستی کردن
pass an opnion
افهار عقیده کردن
declare
افهار کردن گفتن
fawned
افهار دوستی کردن
express one's views
افهار نظر کردن
remark
افهار نظر کردن
declares
افهار کردن گفتن
make a suggestion
افهار عقیده کردن
observe
افهار عقیده کردن
express an opinion
افهار عقیده کردن
revolts
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
asseverate
بطور جدی افهار کردن تصریح کردن
revolt
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
importing
به کشور اوردن افهار کردن
allude
افهار کردن مربوط بودن به
alluded
افهار کردن مربوط بودن به
imported
به کشور اوردن افهار کردن
alludes
افهار کردن مربوط بودن به
import
به کشور اوردن افهار کردن
to declare oneself
قصد خودرا افهار کردن
alluding
افهار کردن مربوط بودن به
assault
افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
opine
افهار نظر کردن نظریه دادن
to recede from an engagement
از افهار عقیدهای خود داری کردن
to make a remark
حرفی زدن افهار نظری کردن
assaulted
افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaults
افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
boh
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boos
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booed
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boo
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booing
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
dogmatize
امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن
stated
افهار کردن وتصریح کردن
state
افهار کردن وتصریح کردن
stating
افهار کردن وتصریح کردن
states
افهار کردن وتصریح کردن
state-
افهار کردن وتصریح کردن
averment
ادعا
allegation
ادعا
assertion
ادعا
claims
ادعا
claiming
ادعا
cl
ادعا
claim
ادعا
allegations
ادعا
claimed
ادعا
posit
ادعا
postulating
ادعا
pretension
ادعا
protestations
ادعا
pleas
ادعا
protestation
ادعا
pretensions
ادعا
postulate
ادعا
unassuming
بی ادعا
plea
ادعا
asseveration
ادعا
postulated
ادعا
postulates
ادعا
assertive
ادعا کننده
assertor
ادعا کننده
pretences
بهانه ادعا
pretense
بهانه ادعا
bill of indicment
ادعا نامه
estopel
مانع ادعا
pretenses
بهانه ادعا
professed
ادعا شده
reclaimable
ادعا پذیر
claimable
قابل ادعا
purporst
مفاد ادعا
pretence
بهانه ادعا
assertion
تایید ادعا افهارنامه
burden of proof
مسئوولیت اثبات ادعا
professed love
محبت ادعا شده
right of begin
حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
disclaimers
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
disclaimer
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
i do not pretend to sing well
من ادعا نمیکنم که خوب میخوانم
the burden of proof rests with
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
prescribe to
استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
Did I say anything different?
مگر من چیز دیگری گفتم
[ادعا کردم]
؟
sayings
افهار
saying
افهار
say so
افهار
testimonies
افهار
testimony
افهار
statement
افهار
indigitation
افهار
statements
افهار
dixit
افهار
say-so
افهار
predication
افهار
allegation
افهار
adduction
افهار
showings
افهار
utterances
افهار
showing
افهار
enouncement
افهار
proposals
افهار
declaration
افهار
utterance
افهار
proposal
افهار
declarations
افهار
allegations
افهار
adductor
افهار
affirmance
افهار
avouchment
افهار
avowal
افهار صریح
cumlaude
با افهار تقدیر
manifested
افهار نامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com