Dictiornary-Farsi | ادم ساده ومطیع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
sheep	ادم ساده ومطیع


Other Matches

wear out	از پا دراوردن ومطیع کردن
uxorious	بنده ومطیع عیال خود
simple design	طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basics	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet	طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structuring	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
plainest	ساده
simple minded	ساده دل
simplistic	ساده
plainer	ساده
downright	ساده
plains	ساده
positive	ساده
naif	ساده
unceremonious	ساده
unceremoniously	ساده
inexpensive	ساده
cleans	ساده
plain	ساده
frugal	ساده
taffetized	ساده
fructose	ساده
clean	ساده
cleaned	ساده
cleanest	ساده
freestanding	ساده
free spoken	ساده گو
fraudless	ساده
fanciless	ساده
daff	ساده دل
charmless	ساده
unaadorned	ساده
explicit	ساده
unassuming	ساده
homespun	ساده
unsophisticated	ساده
incomposite	ساده
incomplex	ساده
idiot	ساده
naive	ساده
idiots	ساده
untutored	ساده
conversable <adj.>	ساده دل
slick	ساده
simpler	ساده دل
simplest	ساده
simplest	ساده دل
clodhoppers	ساده
simpler	ساده
clodhopper	ساده
slickest	ساده
unaffected	ساده
simplex	ساده
simpleminded	ساده دل
simple	ساده
simple	ساده دل
semplice	ساده
baldly	ساده
unmeaning	ساده
sheepish	ساده دل
simple-hearted <adj.>	ساده دل
artless	ساده
innocent <adj.>	ساده دل
seemly <adj.>	ساده دل
bald	ساده
good-humored	ساده دل
expansive <adj.>	ساده دل
plain hearted	ساده دل
sheepishly	ساده دل
balder	ساده
simple hearted	ساده دل
baldest	ساده
nincompoop	ساده لوح
basic circuit	مدار ساده
simplifying	ساده سازی
credulousness	ساده لوحی
credulity	ساده لوحی
sot	ساده لوح
smpleton	ساده لوح
sketch	طرح ساده
booby	ساده لوح
cats paw	ساده لوح
simplified	ساده شده
soft eye	چشمی ساده
book keeping by single e.	دفترداری ساده
sketch	نقشه ساده
sketches	طرح ساده
unskilled worker	کارگر ساده
sketched	نقشه ساده
navvies	کارگر ساده
simpletons	ساده لوح
simpleton	ساده لوح
lamb	ادم ساده
lambs	ادم ساده
nincompoops	ساده لوح
penny whistle	نی لبک ساده
sketches	نقشه ساده
simple interest	سود ساده
underhand service	سرویس ساده
penny whistles	نی لبک ساده
unfigured	بی صورت ساده
two time	دو حرکت ساده
sketched	طرح ساده
navvy	کارگر ساده
clean bill	برات ساده
simple beam	تیره ساده
reducible	ساده شدنی
simple distillation	تقطیر ساده
primary cell	پیل ساده
simple eye	چشم ساده
simple fraction	کسر ساده
plain weave	بافت ساده
plain rib	تیغه ساده
plain paper	کاغذ ساده
plain flap	فلپ ساده
pick wickian	ساده بی تکلف
phonemes	صداهای ساده
phoneme	صدای ساده
perfect gazes	گازهای ساده
simple compression	فشار ساده
simple bending	خمش ساده
simple average	میانگین ساده
simple attack	حمله ساده
simplex channel	مجرای ساده
simpleminded	ساده لوح
simple truss	خرپای ساده
simple structure	ساخت ساده
simple stress	تنش ساده
simple shear	برش ساده
simple schizophrenia	اسکیزوفرنی ساده
simple parry	دفاع ساده
simple oscillator	نوسانگر ساده
simple beam	تیر ساده
sementem	معنی ساده
overhand knot	گره ساده
natively	بطور ساده
gowk	ساده لوح
gobemouche	ساده لوح
galah	ساده لوح
gaby	ساده لوح
frugal food	خوراک ساده
free spokenness	ساده گویی
flat rate	نرخ ساده
single bevel but weld	جوش لب به لب "وی " ساده
empirical formula	فرمول ساده
dupable	ساده لوح
single bond	پیوند ساده
single entry	حسابداری ساده
clean collection	وصولی ساده
gullibility	ساده لوحی
simplifier	ساده کننده
naivete	ساده لوحی
simple magnet	مغناطیس ساده
simple mean	میانگین ساده
simple minded	ساده لوح
martin	ساده لوح
simplex transmission	مخابره ساده
lamblkin	ساده لوح
lamblike	ساده لوح
king post truss	خرپای ساده
simplifcation	ساده سازی
ingenue	دختر ساده
infrugal	غیر ساده
in plain english	به انگلیسی ساده
clean bill of lading	بارنامه ساده
goofs	ادم ساده
simplifications	ساده سازی
simple-minded	ساده لوح
simplification	ساده سازی
plain-clothes	ساده پوش
plain clothes	ساده پوش
candid	صاف و ساده
open-and-shut	ساده واضح
fall guy	ساده لوح
fall guys	ساده لوح
goofing	ادم ساده
goofed	ادم ساده
goof	ادم ساده
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
simplistic	ساده طبع
reductions	ساده سازی
reduction	ساده سازی
ingenuous	صاف و ساده
take it easy <idiom>	ساده بگیر
credulous	ساده لوح
naive	ساده لوح
oafs	ساده لوح
plainly	بطور ساده
reducing	ساده کردن
reduces	ساده کردن
bare	ساده اشکار
bared	ساده اشکار
barer	ساده اشکار
oaf	ساده لوح
soft headed	ساده لوح
noddy	ساده لوح
open and shut	ساده واضح