English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (6 milliseconds)
English Persian
mome ادم ساکت وگیج
Other Matches
dummies شخص لال وگیج وگنگ
dummy شخص لال وگیج وگنگ
gyromancy فال زنی بوسیله گردش درحلقهای وگیج شدن وافتادن ودیدن اینکه ش
serene ساکت
shush ساکت
lown ساکت
acquiescent ساکت
whist ساکت
at pause ساکت
dormant ساکت
soundless ساکت
quieter ساکت تر
tace ساکت
sockets ساکت
cut it out <idiom> ساکت شو
tacet ساکت
sh ساکت
silences ساکت کردن
keep quiet <idiom> ساکت ماندن
lull ساکت شدن
Quiet!silence! خاموش ( ساکت ) !
silenced ساکت کردن
silence ساکت کردن
h! ساکت باش
to put down ساکت کردن
whish ساکت باش
whist ساکت کردن
lulled ساکت شدن
lulling ساکت شدن
lulls ساکت شدن
tace ساکت باش
mutely بطور ساکت
tacet ساکت باش
keep still ساکت باش
input socket ساکت ورودی
he stood still ساکت ایستاد
talk down ساکت کردن
the sea was lulled دریا ساکت شد
dead spot منطقه ساکت
assuasive ساکت کننده
hush ساکت ارام
silencing ساکت کردن
imperturbable خونسرد ساکت
Stop talking! <idiom> ساکت باش!
shush ساکت کردن
mum ساکت بودن
mums ساکت بودن
quieten ساکت کردن
quietened ساکت کردن
quietening ساکت کردن
silent ساکت بیصدا
quiet ساکت کردن
quietest ساکت کردن
still خاموش ساکت
stiller خاموش ساکت
Dry up! ساکت باش!
stillest خاموش ساکت
stills خاموش ساکت
quietens ساکت کردن
Shush! <idiom> ساکت باش!
Keep quiet! <idiom> ساکت باش!
calmer ساکت ساکن
pipe down ! <idiom> ساکت باش!
calmest ساکت ساکن
calming ساکت ساکن
Keep your trap shut! ساکت باش !
calms ساکت ساکن
calmed ساکت ساکن
calm ساکت ساکن
conciliating ساکت کردن
Hush! <idiom> ساکت باش!
Hush up! <idiom> ساکت باش!
Be quiet!Hold your tongue! <idiom> ساکت باش!
Silence! <idiom> ساکت باش!
conciliate ساکت کردن
conciliated ساکت کردن
conciliates ساکت کردن
to lie dormant ساکت بودن
to hush up ساکت نگاه داشتن
silencer فرونشاننده ساکت کننده
unsettled ساکت نشده فروننشسته
silencers فرونشاننده ساکت کننده
Do you have anything quieter? آیا چیزی ساکت تر دارید؟
appeases ساکت کردن تسکین دادن
appeasing ساکت کردن تسکین دادن
appeased ساکت کردن تسکین دادن
appease ساکت کردن تسکین دادن
stills ساکت کردن خاموش شدن
stillest ساکت کردن خاموش شدن
still ساکت کردن خاموش شدن
stiller ساکت کردن خاموش شدن
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
stanch خاموش کردن ساکت شدن
save one's breath <idiom> به صرفت است که ساکت باشی
pipe down راحت باش دادن ساکت شدن
to hold one's tongue ساکت ماندن زبان خودرانگاه داشتن
Be quiet so as not to wake the others. ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
Be quiet, will you! ساکت باش! [صدایت خیلی بلند است]
I'm sick of that jike, cut it out, can't you? حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
hold one's tongue <idiom> جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
still brith خاموش کردن ساکت کردن
calms : ارام کردن ساکت کردن
calming : ارام کردن ساکت کردن
calmest : ارام کردن ساکت کردن
calmer : ارام کردن ساکت کردن
calmed : ارام کردن ساکت کردن
muffle خاموش کردن ساکت کردن
muffles خاموش کردن ساکت کردن
muffling خاموش کردن ساکت کردن
extinguish ساکت کردن ملغی کردن
extinguishes ساکت کردن ملغی کردن
extinguishing ساکت کردن ملغی کردن
calm : ارام کردن ساکت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com