English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (5 milliseconds)
English Persian
An iron wI'll. اراده آهنین
Search result with all words
will of iron <idiom> اراده آهنین داشتن
Other Matches
abulia فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abuleia فقدان نیروی اراده ضعف اراده
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
darbies [colloq.] دست بند آهنین
handcuffs دست بند آهنین
chinkers [colloq.] دست بند آهنین
manacles دست بند آهنین
bracelets [humor] دست بند آهنین
abulic بی اراده
infirm of purpose بی اراده
on the impluse of the moment بی اراده
wills اراده
will-power اراده
purposeful با اراده
aimless بی اراده
volition اراده
voluntariness اراده
thy will اراده ات
volitionally با اراده
nisus اراده
thy will اراده تو
weak kneed بی اراده
weak-kneed بی اراده
resolutions اراده
resolution اراده
passives بی اراده
passive بی اراده
will اراده
animus اراده
intentions اراده
willed اراده
intention اراده
determination اراده
self will اراده شخصی
steely look نگاه با اراده
will therapy اراده درمانی
willable قابل اراده
will-power قدرت اراده
volitionary وابسته به اراده
will اراده کردن
abulic فاقد اراده
volition از روی اراده
voluntarism اراده گرایی
wills اراده کردن
voluntarily از روی اراده
willed اراده کردن
free will اراده ازاد
social will اراده اجتماعی
dysbulia اختلال اراده
it is our pleasure to اراده ما اینست که
involuntarily بدون اراده
driftless بی مرام بی اراده
automatons ادم بی اراده
automaton ادم بی اراده
free will ازادی اراده
libertarians طرفدار ازادی اراده
libertarian طرفدار ازادی اراده
of one's own volition از روی اراده خود
real will نظریه اراده واقعی
He is strong-wI'lled. آدم با اراده ای است
what is your will? اراده شما چیست
The will of the nation [people] اراده ملت [مردم]
To have a strong wI'll. اراده قوی داشتن
willpower تصمیم جدی نیروی اراده
abulomania دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
tenant at will متصرف به میل و اراده مالک
self surrender واگذاری خود تسلیم به اراده
will temprament tests ازمونهای اراده- خلق وخوی
He hasnt a mind of his own. ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
animal مربوط به روح وجان یا اراده
animals مربوط به روح وجان یا اراده
drift بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
It depends on your decison. بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
spermatorrhoea خروج منی بدون اراده احتلام
automatize کسی را بی اراده الت دست کردن
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
downy's will temperament test ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
impulsively با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
voluntarism فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
intrusive thoughts اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
necessity درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com