Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
impassivity
ارامش پوست کلفتی
Other Matches
impassiveness
پوست کلفتی
He is thick-skinned.
آدم پوست کلفتی است
pouts
لب کلفتی
how thick is the board?
کلفتی
diameter
کلفتی
diameters
کلفتی
pout
لب کلفتی
pouted
لب کلفتی
pouting
لب کلفتی
thickness
کلفتی
raucity
کلفتی
stoutness
گردن کلفتی
thickness of a wall
کلفتی دیوار
grossness
خشونت کلفتی
carpet thinckness
کلفتی یا ضخامت فرش
To act as a bully .
گردن کلفتی کردن
third dimension
کلفتی وابسته به بعد سوم
He is a bully . he is a rough guy .
آدم گردن کلفتی است
endermic
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
to have plenty of brawn
آدم گردن کلفتی
[قلچماقی]
بودن
scleroderma
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
line gauge
وسیله اندازه گیری کلفتی خط ضخامت سنجی خط
parlour maid
کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skinned
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning
پوست کندن با پوست پوشاندن
skins
پوست کندن با پوست پوشاندن
calmest
: ارامش
calming
: ارامش
calms
: ارامش
quiescence
ارامش
sedately
با ارامش
peace
ارامش
peaceableness
ارامش
equilibrium
ارامش
quietness
ارامش
calmer
: ارامش
peaceably
با ارامش
calmed
: ارامش
imperturbability
ارامش
sedateness
ارامش
imperturbableness
ارامش
quietude
ارامش
imperturbation
ارامش
placidity
ارامش
serenity
ارامش
pacification
ارامش
calm
: ارامش
peacefulness
ارامش
impassiveness
ارامش
composure
ارامش
callmness
ارامش
ataraxy
ارامش
serenely
با ارامش
stillness
ارامش
calmness
ارامش
p was restored in the country
ارامش درکشوربرقرارشد
pacifist
ارامش طلب
social peace
ارامش اجتماعی
staidness
ارامش پایداری
taciturnity
سکوت ارامش
ataraxia
ارامش درون
ataraxia
ارامش قلب
he seeks rest but finds none
ارامش میجویدولی
impact basin
حوضچه ارامش
lulls
ارامش سکون
silences
سکوت ارامش
silenced
سکوت ارامش
peace breaker
ارامش بهم زن
silence
سکوت ارامش
pacificist
ارامش طلب
resting pool
حوضچه ارامش
lull
ارامش سکون
lulled
ارامش سکون
lulling
ارامش سکون
tranquility
ارامش اسودگی
tranquillity
ارامش اسودگی
quietest
ارامش سکون
day of rest
روز ارامش
silencing
سکوت ارامش
soothing
ارامش بخش
quiet
ارامش سکون
quietism
ارامش گرایی
pacificism
ارامش طلبی صلحجویی
cisterns
حوضچه ارامش منبع
cistern
حوضچه ارامش منبع
solace
مایه تسلی ارامش
mitigatory
مایه کاهش یا ارامش
pacifism
ارامش طلبی صلحجویی
composedness
ارامی- ارامش- اسودگی
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
hush
ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
breaches of the peace
بهم زدن ارامش عمومی
breach of the peace
بهم زدن ارامش عمومی
implacably
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
peel
پوست انداختن پوست
peels
پوست انداختن پوست
tegumnentum
پوست طبیعی پوست
cooling-off period
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
cooling-off periods
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
angle of repose
زاویه تعادل زاویه ارامش
dermatalgia
پوست
husk
پوست
husks
پوست
rinds
پوست
peels
پوست
rind
پوست
hide
پوست
hides
پوست
shells
پوست
crustal
پوست
cuticle
پوست
peel
پوست
skins
پوست
shale
پوست
goats
پوست بز
glume
پوست
dermis
پوست
goat
پوست بز
skin
پوست
flayer
پوست کن
peeling
پوست
skinned
پوست
shelling
پوست
shell
پوست
skinning
پوست
integument
پوست
neurilemma or lema
پوست پی
swanskin
پوست قو
barks
پوست
cortices
پوست
cortex
پوست
goatskin
پوست بز
bark
پوست
skinless
بی پوست
tunc
پوست
tegmentum
پوست
skinner
پوست کن
barking
پوست
scalp
پوست سر
tegmen
پوست
goatskins
پوست بز
barked
پوست
strippers
پوست کن
stripper
پوست کن
hulls
پوست
peltry
پوست
hull
پوست
encrustations
پوست
parer
پوست کن
encrustation
پوست
encrustation
پوست زخم
dermatology
پوست شناسی
dermatosis
اماس پوست
dermatozoa
انگلهای پوست
cuticular
وابسته به پوست
aboveboard
پوست کنده
dermatopathy
ناخوشی پوست
sheep skin
پوست گوسفند
cuticular
پوست مانند
dermatographia
پوست نگاری
parchmenty
پوست مانند
derm
زیر پوست
decorticate
پوست کندن از
encrustations
پوست زخم
debark
پوست کندن از
dermatography
شرح پوست
dermatoid
پوست مانند
cutis
پوست زیرین
calfskin
پوست گوساله
chap
ترک
[در پوست]
chap
شکاف
[در پوست]
chafes
پوست رفتگی
onion skin
پوست پیاز
chafing
پوست رفتگی
to strip something off
کندن
[پوست]
chap
خشگی پوست
barky
پوست دار
corticate
پوست دار
corticated
پوست دار
bast
پوست درخت
blach hulled
سیاه پوست
broadtail
پوست بره
calf skin
پوست گوساله
taxidermy
پوست ارایی
picked
پوست کنده
albinism
سفیدی پوست
alphosis
بیرنگی پوست
apple peel
پوست سیب
dermoid
پوست مانند
dermoid
شبیه پوست
papillose
مانندبرامدگی پوست
kipskin
دسته پوست
kid skin
پوست بزغاله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com