Total search result: 301 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
relational |
ارتباط شرح |
|
|
Search result with all words |
|
database |
شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده |
databases |
شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده |
answer |
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند |
answer |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
answered |
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند |
answered |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
answering |
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند |
answering |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
answers |
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند |
answers |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
dialogue |
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها |
dialogues |
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها |
link |
برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه |
link |
ارتباط |
connection |
ارتباط |
connexions |
ارتباط |
logical |
مجموعه پروتکل IBM که امکان ارتباط در شبکه SNA فراهم میکند. W,W,LU حاوی کنترل بخش هستند |
language |
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند. |
languages |
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند. |
interlock |
بهم ارتباط داشتن |
interlocked |
بهم ارتباط داشتن |
interlocking |
بهم ارتباط داشتن |
interlocks |
بهم ارتباط داشتن |
central |
ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند |
map |
شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها |
maps |
شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها |
circuit |
مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند |
circuit |
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند |
circuits |
مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند |
circuits |
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند |
background |
فعالیت ارتباط دادهای |
backgrounds |
فعالیت ارتباط دادهای |
connect |
ارتباط رخها |
connect |
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور |
connects |
ارتباط رخها |
connects |
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور |
wire |
ارتباط باسیم |
wires |
ارتباط باسیم |
talk |
صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن |
talked |
صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن |
talks |
صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن |
relation |
ارتباط |
communications |
ارتباط و مخابرات |
contact |
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف |
contact |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contacted |
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف |
contacted |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contacting |
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف |
contacting |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contacts |
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف |
contacts |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
correspondence |
ارتباط |
correspondences |
ارتباط |
remote |
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود |
remoter |
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود |
remotest |
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود |
cipher |
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست |
ciphers |
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست |
cyphers |
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست |
peripheral |
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود |
relevant |
آنچه ارتباط مهمی دارد |
incommunicado |
بدون وسایل ارتباط |
suite |
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند |
suites |
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند |
relevance |
ربط ارتباط |
relevance |
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند |
squawk |
مخابره داخلی ارتباط داخلی |
squawked |
مخابره داخلی ارتباط داخلی |
squawks |
مخابره داخلی ارتباط داخلی |
inaccessible |
ارتباط ناپذیر |
coherent |
دارای ارتباط یا نتیجه منطقی |
association |
پیوند ارتباط |
associations |
پیوند ارتباط |
dealing |
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی |
compile |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
compiled |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
compiles |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
compiling |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
group |
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی |
groups |
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی |
telecommunications |
ارتباط از دور |
telecommunications |
ارتباط تلگرافی |
supervisory |
ترکیب کدهای کنترلی که در شبکه ارتباط دادهای یک تابع کنترلی ایجاد می کنند |
docking |
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار |
juxtaposition |
ارتباط اجباری |
communication |
ارتباط |
communication |
ارتباط و مخابرات |
communication |
مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد |
communication |
سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد |
DC |
روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف |
liaison |
ارتباط |
liaisons |
ارتباط |
rapport |
ارتباط |
communicating |
ارتباط |
tie in |
ارتباط دادن |
tie in |
وسیله ارتباط |
tie-in |
ارتباط دادن |
tie-in |
وسیله ارتباط |
tie-ins |
ارتباط دادن |
tie-ins |
وسیله ارتباط |
Other Matches |
|
teleconferencing |
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر |
data link |
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری |
cut out |
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی |
correspondency |
ارتباط |
correlation |
ارتباط |
relationships |
ارتباط |
ligature |
خط ارتباط |
intercommunication |
ارتباط |
hookup |
ارتباط |
enchainment |
ارتباط |
coherency |
ارتباط |
concernment |
ارتباط |
relationship |
ارتباط |
coherence |
ارتباط |
background communication |
ارتباط پس زمینه |
communicability |
قابلیت ارتباط |
communicability |
ارتباط پذیری |
communicable |
قابل ارتباط |
communication network |
شبکه ارتباط |
communicates |
ارتباط گرفتن |
communication theory |
نظریه ارتباط |
intercoms |
ارتباط داخلی |
telecommunication |
ارتباط دوربرد |
attachment plug |
دوشاخه ارتباط |
bond |
ارتباط چسب |
data communication |
ارتباط داده ها |
correlation |
ارتباط داشتن |
inaccessibility |
ارتباط ناپذیری |
communicate |
ارتباط گرفتن |
communicated |
ارتباط گرفتن |
intercom |
ارتباط داخلی |
agency of communications |
منبع ارتباط |
log out |
قطع ارتباط |
arithmetic relation |
ارتباط محاسباتی |
association coefficient |
ضریب ارتباط |
asynchronous commuinication |
ارتباط ناهمزمان |
connexion |
ارتباط اتصال |
conversational interaction |
ارتباط محاورهای |
subcontrariety |
ارتباط قیاسی |
signal communications |
ارتباط و مخابرات |
selective signalling |
ارتباط مخصوص |
relevancy |
ربط ارتباط |
put through |
ارتباط پیداکردن |
one sided communication |
ارتباط یکسویه |
mitwelt |
ارتباط با همنوع |
synchronous communication |
ارتباط همزمان |
telephone communication |
ارتباط تلفنی |
wire communication |
ارتباط با سیم |
visual communication |
ارتباط بصری |
trunk line cable |
کابل ارتباط |
mass communication |
ارتباط جمعی |
logout |
قطع ارتباط |
extraneity |
عدم ارتباط |
disjointedness |
عدم ارتباط |
disconnection |
قطع ارتباط |
disconnectedly |
بدون ارتباط |
disaffiliation |
عدم ارتباط |
direct relationship |
ارتباط مستقیم |
data communication |
ارتباط دادهای |
cryptocommunication |
ارتباط رمز |
extraneousness |
عدم ارتباط |
intercommunication |
ارتباط داخلی |
login |
قطع ارتباط |
logging off |
قطع ارتباط |
logging in |
برقراری ارتباط |
log on |
برقراری ارتباط |
log off |
قطع ارتباط |
log in |
برقراری ارتباط |
inverse relationship |
ارتباط معکوس |
intercommunion |
ارتباط مشترک |
correlation |
ارتباط همبسته کردن |
linkages |
اتصال وسیله ارتباط |
mass media |
وسایل ارتباط جمعی |
cryptocommunication |
ارتباط ومخابرات رمزی |
combat liaison |
ربط و ارتباط رزمی |
disrelation |
عدم ارتباط بی ارتباطی |
inconsequence |
فقدان ارتباط منطقی |
communication network |
شبکه ارتباط و مخابرات |
landing signal officer |
افسر ارتباط فرود |
telepathy |
ارتباط افکار با یکدیگر |
piezoelectric |
ارتباط در بعضی موادکریستالی |
liaising |
ارتباط پیدا کردن |
communicate |
ارتباط برقرار کردن |
linkage |
اتصال وسیله ارتباط |
disconnect |
قط ع ارتباط بین دو وسیله |
liaises |
ارتباط پیدا کردن |
liaised |
ارتباط پیدا کردن |
disconnecting |
قط ع ارتباط بین دو وسیله |
liaise |
ارتباط پیدا کردن |
tele communication |
ارتباط دور برد |
disconnects |
قط ع ارتباط بین دو وسیله |
pecking order <idiom> |
راه ارتباط بایکدیگر |
primary |
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN |
interactive |
که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر |
wigway |
ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم |
logging-on |
برقراری ارتباط [رایانه شناسی] |
intercommunication system |
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو |
electronic security |
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی |
equipotential bonding conductor connection |
ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل |
extrajudicial |
بدون ارتباط به موضوع دعوی |
communicated |
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن |
synesis |
ارتباط مفاهیم ربط معانی |
communicate |
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن |
wigwag |
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم |
communicates |
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن |
journals |
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال |
twin sideband |
ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری |
journal |
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال |
dialog |
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها |
control line |
ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما |
communication deception |
گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات |
boat train |
[خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر] |
tropospheric scatter |
سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری |
open system interconnection reference |
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز |
pull up |
اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ |
continuity |
مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه |
intercoms |
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک |
intercom |
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک |
scheduled circuits |
خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای |
telecommuting |
ارتباط برقرار کردن راه دور |
datacom |
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت |
dte |
وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود |
combined communication board |
هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب |
combat liaison |
حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز |
signing on |
فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده |
decouple |
جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم |
interactive |
ارتباط بین یک گروه از مردم با وسایل ارتباطی مختلف |
cyberspace |
دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند |
intercommunication system |
سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو |
LLC |
EEEI استاندارد بیان پروتکل ارسال در سطح ارتباط داده |
HMI |
امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری |
fcc |
شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد |
HMI's |
امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری |
X series |
تقاضا برای ارتباط دادهای روی داده عمومی شبکه |
adapter |
کارت واسط جانبی که به وسایل ناهماهنگ امکان ارتباط میدهد |
human computer |
امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر |
transmission |
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند. |
null |
مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد |
modem |
مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد |
transmissions |
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند. |
bit mapped screen |
pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه |
logs |
برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه |
cable rigging tension chart |
جدولی که ارتباط بین تنش کابل کنترل و درجه حرارت رانشان میدهد |
AFP |
پروتکل ارتباط بین ایستگاههای کاری و سرورها در یک شبکه کامپیوترهای Macintosh Apple |
telephony |
سیستم ساخت Nouel وATLT که به PC امکان کنترل ارتباط تلفنی PBX میدهد. |
log |
برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه |
lu |
مجموعه پروتکلهای IBM که امکان ارتباط روی شبکه SNA را فراهم میکند. LU |
X. |
استاندارد CCITT که ارتباط بین ترمینال و شبکه تنظیم بسته برقرار میکند |
pl/i |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای ارتباط باکامپیوترها طراحی شده است |
menu display |
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه |
Pidgin English <idiom> |
انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم. |
nonaligned |
که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند |
modem |
کابل یا وسیلهای که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال بدون استفاده از مودم میدهد |
user |
نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود |
users |
نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود |
journals |
رکورد ذخیره شده از هر ارتباط بین کاربر و کامپیوتر مرکزی برای کمک به بازیابی فایل پس از خرابی سیستم |
journal |
رکورد ذخیره شده از هر ارتباط بین کاربر و کامپیوتر مرکزی برای کمک به بازیابی فایل پس از خرابی سیستم |
AppleTalk |
پروتکل هایی که برای ارتباط بین ایستگاههای کاری و سرورها در کامپیوترهای شبکه Macintosh Apple استفاده می شوند |
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed |
چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟ |
sna |
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند ونیز سخت افزارهای مختلف برای ارتباط |
eia |
استانداردی که سیگنالهای واسط را تعریف میکند و نیز نرخ ارسال و قدرتی که برای ارتباط ترمینال به مودم ها به کار می رود |
apple desktop bus |
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
psychbiology |
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
man machine interface |
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین |
compromising emanation |
پیام خطرناک از نظر تامین مخابراتی ارتباط خطرناک |
inductive coordination |
توافق بین تولیدکننده توان الکتریکی و تولیدکننده ارتباط به روش کاهش واسط های اجباری |
conferencing |
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن |
lu |
LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است |
multidrop circuit |
شبکهای که ارتباط بین چندین ترمینال و کامپیوتر مرکزی را فراهم میکند ولی نه مستقیما بین ترمینالها |
radio data link |
ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم |
command axis |
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی |
engels law |
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت |
MMI |
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای اینکه کاربر راحت تر با ماشین ارتباط داشته باشد |
systems network architecture |
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند |
track telling |
ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف |
PIA |
مداری که به کامپیوتر امکان ارتباط با وسیله جانبی میدهد با تامین پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن در رسانه |
immunogenetics |
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی |
axis of signal communication |
محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات |
communicated |
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن |
communicate |
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن |
communicates |
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن |
secure sockets layer |
پروتکل ارسالی رمزگذاری شده طراحی شده توسط Netscape که ارتباط امن بین جستجوگر و وب سرور روی اینترنت برقرار میکند |
object oriented |
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود |
bionics |
مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی |
bus network |
سیستمی که در ان تمام ایستگاهها یا دستگاههای کامپیوتری توسط بکارگیری یک کانال مشترک توزیعی یایک گذارگاه با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند شبکه گذری شبکه خطی |
sea power |
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است |
bit map |
ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت |
international standards organization |
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند |
APPC |
پروتکلهای IBM که امکان ارتباط peer-to-peer بین ایستگاههای کاری متصل به شبکه SNA را میدهد که به پروتکلهای LU هم معروف است |
Winsock |
امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد |
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
fasts |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fastest |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fast |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasted |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
CSMA CD |
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود |