English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
arithmetic relation ارتباط محاسباتی
Search result with all words
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
Other Matches
teleconferencing ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
arithmetic محاسباتی
fiscal محاسباتی
miscalculations خطای محاسباتی
miscalculation خطای محاسباتی
design stress resultant تلاش محاسباتی
compute bound با تنگنای محاسباتی
nomogram نمودار محاسباتی
calculating machine ماشین محاسباتی
calculating punch پانچ محاسباتی
nomograph نمودار محاسباتی
compute bound کران محاسباتی
compute bound باتنگنای محاسباتی
nomogram جدول محاسباتی
compute bound محدودیت محاسباتی
money of account پول محاسباتی
computational mistake خطای محاسباتی
design strength مقاومت محاسباتی
arithmetic operator اپراتور محاسباتی
arithmetic operation عمل محاسباتی
deferred credits اعتبارات سالهای محاسباتی
operational amplifier تقویت کننده محاسباتی
accounting prices قیمت های محاسباتی
remote computing services خدمات محاسباتی از راه دور
additions عمل محاسباتی که مجموع دو عدد را حساب میکند
arithmetic علامتی که نشان دهنده یک تابع محاسباتی است .
addition عمل محاسباتی که مجموع دو عدد را حساب میکند
arithmetic عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
precedence قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
alu بخشی از CPU که تمام توابع محاسباتی و منط قی را انجام میدهد
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
mechanical percentage حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
aggregate دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
arithmetic محاسباتی که روی اعداد انجام می شوند از قبیل جمع و تفریق و ضرب و تقسیم
aggregates دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
process bound برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
alu Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
selenodesy اندازه گیری مکانهای ماه یانقشه برداری محاسباتی کره ماه
dispersed intelligence یک سیستم شبکه که در ان قدرت محاسباتی در کل شبکه کامپیوتری توزیع یا پخش شده است
array کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
arrays کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
algebra استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
number cruncher کامپیوتر کاملا" عددی کامپیوتر محاسباتی
aggregates تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
aggregate تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
ligature خط ارتباط
communicating ارتباط
enchainment ارتباط
correspondency ارتباط
concernment ارتباط
hookup ارتباط
rapport ارتباط
coherence ارتباط
intercommunication ارتباط
liaison ارتباط
communication ارتباط
relationships ارتباط
liaisons ارتباط
connexions ارتباط
correlation ارتباط
connection ارتباط
link ارتباط
coherency ارتباط
relation ارتباط
relationship ارتباط
correspondences ارتباط
correspondence ارتباط
arithmetic register ثبات حسابی ثبات محاسباتی
arithmetic instruction دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
intercoms ارتباط داخلی
tie-ins ارتباط دادن
tie-in وسیله ارتباط
tie-in ارتباط دادن
tie in وسیله ارتباط
tie in ارتباط دادن
communicate ارتباط گرفتن
communicated ارتباط گرفتن
intercom ارتباط داخلی
agency of communications منبع ارتباط
connexion ارتباط اتصال
communicates ارتباط گرفتن
tie-ins وسیله ارتباط
data communication ارتباط داده ها
communication network شبکه ارتباط
communicable قابل ارتباط
communicability ارتباط پذیری
communicability قابلیت ارتباط
bond ارتباط چسب
background communication ارتباط پس زمینه
attachment plug دوشاخه ارتباط
conversational interaction ارتباط محاورهای
asynchronous commuinication ارتباط ناهمزمان
cryptocommunication ارتباط رمز
correlation ارتباط داشتن
inaccessibility ارتباط ناپذیری
association coefficient ضریب ارتباط
data communication ارتباط دادهای
communication theory نظریه ارتباط
log on برقراری ارتباط
relational ارتباط شرح
connect ارتباط رخها
connects ارتباط رخها
one sided communication ارتباط یکسویه
wire ارتباط باسیم
wires ارتباط باسیم
subcontrariety ارتباط قیاسی
put through ارتباط پیداکردن
communications ارتباط و مخابرات
mitwelt ارتباط با همنوع
mass communication ارتباط جمعی
relevancy ربط ارتباط
selective signalling ارتباط مخصوص
signal communications ارتباط و مخابرات
wire communication ارتباط با سیم
visual communication ارتباط بصری
trunk line cable کابل ارتباط
telephone communication ارتباط تلفنی
telecommunication ارتباط دوربرد
synchronous communication ارتباط همزمان
logout قطع ارتباط
associations پیوند ارتباط
telecommunications ارتباط تلگرافی
extraneousness عدم ارتباط
inaccessible ارتباط ناپذیر
extraneity عدم ارتباط
association پیوند ارتباط
telecommunications ارتباط از دور
log out قطع ارتباط
disjointedness عدم ارتباط
disconnection قطع ارتباط
disconnectedly بدون ارتباط
direct relationship ارتباط مستقیم
juxtaposition ارتباط اجباری
login قطع ارتباط
logging off قطع ارتباط
logging in برقراری ارتباط
log off قطع ارتباط
log in برقراری ارتباط
communication ارتباط و مخابرات
inverse relationship ارتباط معکوس
intercommunion ارتباط مشترک
intercommunication ارتباط داخلی
relevance ربط ارتباط
disaffiliation عدم ارتباط
communicate ارتباط برقرار کردن
cryptocommunication ارتباط ومخابرات رمزی
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
disrelation عدم ارتباط بی ارتباطی
tele communication ارتباط دور برد
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
combat liaison ربط و ارتباط رزمی
piezoelectric ارتباط در بعضی موادکریستالی
inconsequence فقدان ارتباط منطقی
landing signal officer افسر ارتباط فرود
telepathy ارتباط افکار با یکدیگر
liaising ارتباط پیدا کردن
incommunicado بدون وسایل ارتباط
correlation ارتباط همبسته کردن
liaised ارتباط پیدا کردن
disconnecting قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnect قط ع ارتباط بین دو وسیله
linkages اتصال وسیله ارتباط
linkage اتصال وسیله ارتباط
liaise ارتباط پیدا کردن
liaises ارتباط پیدا کردن
interlock بهم ارتباط داشتن
interlocked بهم ارتباط داشتن
interlocks بهم ارتباط داشتن
mass media وسایل ارتباط جمعی
backgrounds فعالیت ارتباط دادهای
disconnects قط ع ارتباط بین دو وسیله
background فعالیت ارتباط دادهای
interlocking بهم ارتباط داشتن
journal گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
group کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
equipotential bonding conductor connection ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
interactive که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
logging-on برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
groups کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
coherent دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
dealing مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
synesis ارتباط مفاهیم ربط معانی
twin sideband ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
wigway ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
communicate مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicated مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
journals گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
communicates مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
extrajudicial بدون ارتباط به موضوع دعوی
pull up اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
tropospheric scatter سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
control line ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com