English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (2 milliseconds)
English Persian
the red army ارتش سرخ
Search result with all words
major سرگرد ارتش
majored سرگرد ارتش
majoring سرگرد ارتش
general ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
generals ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
staff چوب پرچم ستاد ارتش
staffed چوب پرچم ستاد ارتش
staffs چوب پرچم ستاد ارتش
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
armies ارتش
armies ارتش نیروی زمینی
army ارتش
army ارتش نیروی زمینی
candidate داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidates داوطلب خدمت در ارتش نامزد
constable افسر ارتش
constables افسر ارتش
regiment گردان در ارتش انگلیس
regiments گردان در ارتش انگلیس
serviceman عضو ارتش
servicemen عضو ارتش
regular ارتش کادر
regulars ارتش کادر
standing ارتش ثابت
brass hat افسر ارشد ارتش
brass hats افسر ارشد ارتش
irregulars ارتش نامنظم
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
militarist ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarists ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
commissariat اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
commissariats اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
conscription داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
veterinarian پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarians پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
martial وابسته به ارتش نظامی
militarism ارتش سالاری
military جنگی ارتش
pentagon ارتش امریکا
pentagons ارتش امریکا
active army ارتش کادر
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
active duty ارتش کادر
ada زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
american defense service medal نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
army alpha test ازمون الفای ارتش
army artillery توپخانه ارتش
army beta test ازمون بتای ارتش
army commander فرمانده ارتش
army corps سپاههای ارتش
army general staff ستاد عمومی ارتش
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army group گروه ارتش
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army service area منطقه عقب ارتش
army stores فروشگاه ارتش
army troops یکانهای رده ارتش
civil military action عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
claimant agency شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
combined arms army ارتش مرکب
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
countermarch تغییر جهت حرکت ارتش
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
demoratize بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
dismissal of the armey مرخص کردن از ارتش
field army ارتش رزمی
field army ارتش صحرایی
field army ارتش
field grade افسر ارشد ارتش
foreignlegion سرباز داوطلب در ارتش
fusileer هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
fusilier هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
general issue ملزومات ارتش
general issue تدارکات عمومی ارتش
general officer امرای ارتش امیران
general staff ستاد ارتش
gl مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
in service درخدمت ارتش در ارتش
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
invasion currency پول رایج ارتش اشغالگر
jcs رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
landwehr بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
military justice قوانین جزایی ارتش
pandours or doors امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
post exchange فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
punitive article قوانین جزایی ارتش
Other Matches
regular army ارتش منظم
regular army ارتش دائمی
standing army ارتش دائمی
standing army ارتش منظم
state guard ارتش ایالتی
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
military campaign لشکرکشی [ارتش]
the a of the army پیشرفت ارتش
the losses of the army تلفات ارتش
the rank and file توده ارتش
women's army corps ارتش زنان
USA ارتش ایالات متحده
standing army ارتش کادر ثابت
yeomanry ارتش داوطلب از زارعین
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
the main army بخش عمده ارتش
vivandiere اغذیه فروش ارتش
women's army corps قسمت زنان ارتش
rifleman تفنگ دار [ارتش]
to fall out مرخص کردن [ارتش]
to fall out معاف کردن [ارتش]
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
to dismiss [American E] معاف کردن [ارتش]
conscript army ارتش سربازان وفیفه
to dismiss [American E] مرخص کردن [ارتش]
quartermaster general رئیس کل کارپردازی ارتش
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
regular army ارتش کادر ثابت
marksman نشانه گیر [ارتش و ورزش]
pole position آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
marksman تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
to see service در ارتش یانیروی دریایی خدمت
reenlistment دوباره در ارتش استخدام شدن
MI6 بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
MI5 بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
warlord افسر عالی رتبه ارتش
defense [American E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
defence [British E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
seasoned troops ارتش ورزیده و جنگ دیده
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
combat helmet کلاه ایمنی جنگی [ارتش]
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
To what do you attributeThe failure of the army? شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
surgeon general رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
The army had to retreat from the battlefield. ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
rookie تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com