Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 207 (2 milliseconds)
English	Persian
cross reference	ارجاع متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
Search result with all words
cross reference	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross reference table	جدول ارجاع متقابل
Other Matches
counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
cell reference	ارجاع سل
references	ارجاع
referral	ارجاع
referrals	ارجاع
reference	ارجاع
global reference	ارجاع سراسری
relegate	ارجاع کردن
relegates	ارجاع کردن
relegating	ارجاع کردن
relative cell reference	ارجاع سل رابطهای
circular reference	ارجاع چرخشی
call by reference	فراخوانی با ارجاع
backward reference	ارجاع به عقب
relegated	ارجاع کردن
duty assignment	ارجاع شغل
external reference	ارجاع خارجی
external reperence	ارجاع خارجی
forward reference	ارجاع به جلو
dereference	پس ارجاع کردن
self reference	خود ارجاع
mixed cell refernce	ارجاع سل ترکیبی
arbitrate	به داوری ارجاع کردن
recommittal	ارجاع بکمیسیون پارلمانی
reference	ارجاع امر به داوری
arbitrated	به داوری ارجاع کردن
arbitrates	به داوری ارجاع کردن
arbitrating	به داوری ارجاع کردن
recommitment	ارجاع بکمیسیون پارلمانی
references	ارجاع امر به داوری
recommit	دوباره به کیمسیون ارجاع کردن
submission	موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
open system interconnection reference	مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
typecasting	ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecast	ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts	ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
linkages	ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
linkage	ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
reference	فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
references	فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
procedendo	حکم ارجاع مجدد دعوی از محکم عالی به دادگاه تالی
explicit address	آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس
interactive	متقابل
counter	متقابل
interactional	متقابل
correspounding	متقابل
reciprocative	متقابل
countering	متقابل
countered	متقابل
polar	متقابل
mutual	متقابل
opposed	متقابل
reciprocal	متقابل
opposing	متقابل
cross feed	خورد متقابل
cross bill	شکایت متقابل
cross action	دعوی متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
counterwork	عمل متقابل
cross index	شاخص متقابل
cross purpose	قصد متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
interaction	عمل متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
set off	دعوی متقابل
counterpoise	سیم متقابل
counter trade	تجارت متقابل
counter transference	انتقال متقابل
counteraction	اقدام متقابل
counterattack	حمله متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
countermine	توط ئه متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
counter purchase	خرید متقابل
interaction	کنش متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
mutual induction	القای متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
opposite phase	فاز متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
reciprocation	عمل متقابل
interplay	اثر متقابل
recriminations	تهمت متقابل
recriminations	اتهام متقابل
recrimination	تهمت متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
recrimination	اتهام متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
reciprocal	متقابل معکوس
mutual energy	انرژی متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
interaction	اثر متقابل
inter play	اثر متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
interrelation	رابطه متقابل
intervisibility	دید متقابل
iteraction	عمل متقابل
logrolling	همکاری متقابل
m	القاگری متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
reciprocal	عمل متقابل
counter	ضربت متقابل
back pressure	فشار متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
interdependence	وابستگی متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
cross-check	بررسی متقابل
cross reference	مراجعه متقابل
reciprocity	عمل متقابل
antitype	نوع متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
countered	ضربت متقابل
cross check	بررسی متقابل
countering	ضربت متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
retaliation	عمل متقابل
counter offer	عرضه متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
counter attraction	کشش متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
counter claim	دعوی متقابل
counter offensive	حمله متقابل
counter fire	اتش متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
counter current	جریان متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
ripostes	ضربه متقابل زدن
rebuttal	عمل متقابل پس زنی
rebuttals	عمل متقابل پس زنی
retort	جواب متقابل دادن
repost	ضربه متقابل زدن
retort	جواب متقابل تلافی
riposte	ضربه متقابل زدن
retorts	جواب متقابل تلافی
riposting	ضربه متقابل زدن
intervisibility	قابلیت دید متقابل
rebut	جواب متقابل دادن
rebutted	جواب متقابل دادن
rebutting	جواب متقابل دادن
counter purchase	داد وستد متقابل
social interaction	کنش متقابل اجتماعی
retorts	جواب متقابل دادن
rebuts	جواب متقابل دادن
retaliation	عکس العمل متقابل
visual interaction	کنش متقابل بصری
counteract	عمل متقابل کردن
counteracted	عمل متقابل کردن
counteracting	عمل متقابل کردن
counteracts	عمل متقابل کردن
internecine	کشتار متقابل قاتل
riposted	ضربه متقابل زدن
intract	عمل متقابل کردن
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
greco counter gambit	گامبی متقابل گرکو
benoni counter gambit	گامبی متقابل بنونی
counterplay	بازی شطرنج متقابل
countercheck	سرزنش وتوبیخ متقابل
cross fire	اتش گلوله متقابل
conversion transconductance	رسانایی متقابل وارون
cross magnetizing	میدان مغناطیسی متقابل
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
counter current principle	اصول جریان متقابل
crossfertilize	لقاح متقابل کردن
interaction	عکس العمل متقابل
coefficient of mutual induction	ضریب القای متقابل
counterattack	حمله متقابل کردن
differential field winding	سیمپیچ اهنربایی متقابل
compensation trading	داد و ستد متقابل
opposed piston engine	موتور پیستون روبرو متقابل
unrequited	بدون تلافی یا عمل متقابل
mutual exclusion	ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com