English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English Persian
rehabilitation اردوگاه استراحت تسلی دادن
Other Matches
cherishes تسلی دادن
relieving تسلی دادن
relieves تسلی دادن
cherished تسلی دادن
cherishing تسلی دادن
cherish تسلی دادن
relieve تسلی دادن
becalmed ارام کردن تسلی دادن
becalms ارام کردن تسلی دادن
becalm ارام کردن تسلی دادن
solace ارام کردن تسلی دادن
becalming ارام کردن تسلی دادن
lounge محل استراحت ولم دادن
lounges محل استراحت ولم دادن
lounged محل استراحت ولم دادن
lounging محل استراحت ولم دادن
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
solacement تسلی
consolation تسلی
comforting مایه تسلی
comforted مایه تسلی
comfort مایه تسلی
comforters تسلی دهنده
comforter تسلی دهنده
comforts مایه تسلی
disconsolate تسلی ناپذیر
cheering تسلی بخش
consolable تسلی پذیر
consolatory تسلی بخش
consolatory نامه تسلی امیز
booby prize جایزه تسلی بخش
inconsonlably بطور تسلی نا پذیر
solace مایه تسلی ارامش
booby prizes جایزه تسلی بخش
inconsolably تسلی ناپذیر غیر قابل تسلیت
inconsolable تسلی ناپذیر غیر قابل تسلیت
bivouacs اردوگاه
bivouacking اردوگاه
cantonment اردوگاه
bivouacked اردوگاه
bivouac اردوگاه
camped اردوگاه
camps اردوگاه
campound اردوگاه
compound اردوگاه
encampments اردوگاه
camping اردوگاه
compounds اردوگاه
camp اردوگاه
compounded اردوگاه
encampment اردوگاه
camped اردوگاه نظامی
refugee camp اردوگاه پناهندگان
picket guard پاسبان اردوگاه
labor camp اردوگاه کار
encamps مستقرشدن در اردوگاه
camps اردوگاه نظامی
encamped مستقرشدن در اردوگاه
encamping مستقرشدن در اردوگاه
prison camp اردوگاه زندانیان
campground محوطهی اردوگاه
bivouacked اردوگاه موقتی
bivouacking اردوگاه موقتی
bivouacs اردوگاه موقتی
campoo اردوگاه نظامیان
camp اردوگاه نظامی
encamp مستقرشدن در اردوگاه
prison camps اردوگاه زندانیان
bivouac اردوگاه موقتی
campgrounds محوطهی اردوگاه
campgrounds محل گردهمآیی در اردوگاه
concentration camps اردوگاه کار اجباری
campground محل گردهمآیی در اردوگاه
concentration camp اردوگاه کار اجباری
Where is the location of this camp ? محل این اردوگاه کجاست ؟
boot camps اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
boot camp اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
internment camp بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
quarantine اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantined اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantines اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantining اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
relaxation استراحت
bye استراحت
vacation استراحت
breathers استراحت
breather استراحت
idle استراحت
recumbency استراحت
byes استراحت
vacations استراحت
idled استراحت
rests استراحت
rest استراحت
rehabilitation استراحت
idlest استراحت
yasme استراحت
idles استراحت
nooning استراحت نیمروز
calm down <idiom> استراحت کردن
binnacle استراحت پزشکی
unbuckle استراحت کردن
lie off استراحت کردن
lie up استراحت کردن
electrode bias ولتاژ استراحت
meal break استراحت ناهار
to retire to bed استراحت کردن
to repose oneself استراحت کردن
to rest oneself استراحت کردن
to go to roost استراحت کردن
to rest on one's oars استراحت کردن
repose اسودگی استراحت
unbuckling استراحت کردن
unbuckles استراحت کردن
unbuckled استراحت کردن
lie by استراحت کردن
sick leave استراحت بیماری
relief interval استراحت متناوب
relief time زمان استراحت
respite _ فاصله استراحت
go to rest استراحت کردن
idle period دوره استراحت
lie down استراحت کردن
lie-down استراحت کردن
lie-down استراحت کوتاه
resting potential پتانسیل استراحت
rests استراحت کردن
rests محل استراحت
rest استراحت کردن
to take one's rest استراحت کردن
quiescent point نقطه استراحت
rest period دوره استراحت
lie down استراحت کوتاه
surcease پایان استراحت
rest محل استراحت
quiescent current جریان استراحت
rest cure معالجه با استراحت
to pause استراحت کردن
outstretch استراحت کردن
i yearn for ارزوی استراحت دارم
retires استراحتگاه استراحت کردن
retire استراحتگاه استراحت کردن
ease سهولت استراحت رسایی
lodgment area منطقه استراحت یا فرود در سر پل
mass practice تمرین بدون استراحت
eased سهولت استراحت رسایی
Zen استراحت بحالت نشسته
eases سهولت استراحت رسایی
lair محل استراحت جانور
lairs محل استراحت جانور
respite استراحت تمدید مدت
parlor car سالن استراحت قطار
rest up استراحت کامل کردن
easing سهولت استراحت رسایی
to breathe a horse استراحت کردن به اسب
zazen پایان استراحت نشسته
rests تکیه گاه استراحت
rest استراحت کردن بالشتک
jump suits لباس خانه و استراحت
rest تکیه گاه استراحت
rests استراحت کردن بالشتک
to rest up استراحت کامل کردن
work relief استراحت توام با کار
work ratio نسبت کار به استراحت
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
binnacle list فهرست استراحت پزشکی
jump suit لباس خانه و استراحت
bedtimes وقت استراحت موقع خوابیدن
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
bedtime وقت استراحت موقع خوابیدن
dwell محل توقف توقفگاه استراحت
dwelling پیاده شدن برای استراحت
dwellings پیاده شدن برای استراحت
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
to take a mandatory break وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
dwells محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled محل توقف توقفگاه استراحت
slack suit لباس مخصوص گردش یا استراحت
lounge car قطار دارای سالن استراحت وتفریح
neutral corner گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
change up جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
change of pace جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
diastasis استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee breaks تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com