English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
expected value ارزش منتظره
Other Matches
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
supervenient غیر منتظره
unlooked for غیر منتظره
unlooked-for غیر منتظره
out of the blue غیر منتظره
sudden غیر منتظره
unexpected غیر منتظره
ad valorem به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
unexpected inflation تورم غیر منتظره
untimely نامعقول غیر منتظره
emergencies غیر منتظره حیاتی
emergency غیر منتظره حیاتی
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
pop up <idiom> غیر منتظره یا ناگهانی فاهر شدن
emergencies امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency امر فوق العاده و غیره منتظره
emergence امر فوق العاده و غیره منتظره
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
unwarned exposed به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
Her comment, though unexpected, was apropos. نظر او [زن] ، هر چند غیر منتظره، بجا بود.
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
blow up توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-ups توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-up توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
off guard <idiom> غیر قابل پیش بینی ،غیر منتظره
cost ارزش
treasure با ارزش
valuing ارزش
values ارزش
value ارزش
naught بی ارزش
no par بی ارزش
picayune بی ارزش
regardant با ارزش
shotten بی ارزش
trivalence سه ارزش
trivalency سه ارزش
unvalued بی ارزش
worm eaten بی ارزش
worthiness ارزش
rewarding پر ارزش
market value ارزش
low level کم ارزش
worthless بی ارزش
picayubnish بی ارزش
big ticket با ارزش
low grade کم ارزش
brummagem بی ارزش
brummagem کم ارزش
fustian بی ارزش
good for nothing بی ارزش
junky بی ارزش
small change کم ارزش
price ارزش
prices ارزش
worth با ارزش
punk بی ارزش
valueless بی ارزش
avail ارزش
raffish بی ارزش
worth ارزش
rubbish بی ارزش
punks بی ارزش
junk کهنه و کم ارزش
surplus value ارزش اضافی
equity capital ارزش ویژه
surrender value ارزش بازخرید
end value ارزش انتهایی
disvalue بی ارزش کردن
survival value ارزش بقا
economic value ارزش اقتصادی
exchange value ارزش مبادله
premium اضافه ارزش
final value ارزش نهایی
capital value ارزش فعلی
face value ارزش صوری
face value ارزش اسمی
store of value منبع ارزش
subjective value ارزش ذهنی
exchange value ارزش مبادلهای
theory of value نظریه ارزش
cost account ذکر ارزش
use value ارزش استفاده
use value ارزش استعمال
commercial value ارزش تجارتی
code value ارزش رمز
capitalized value ارزش سرمایهای
capital value ارزش سرمایهای
capital value ارزش سرمایه
valorization تعیین ارزش
valuably بطور با ارزش
cost finding ارزش یابی
use by value استفاده با ارزش
coupling valve ارزش اتصال
value theory نظریه ارزش
differential cost ارزش نهایی
diagnostic value ارزش تشخیصی
threshold value ارزش استانهای
tinker's dam چیزبی ارزش
tinker's damn چیزبی ارزش
decrease in value کاهش ارزش
declared value ارزش افهارشده
truth value ارزش درستی
undervaluation کم ارزش گذاری
critical value ارزش بحرانی
valence توان ارزش
net worth ارزش خالص
penny worth ارزش یک پنی
meed پاداش ارزش
market value ارزش بازاری
manufacture cost ارزش ساخت
man friday کمک با ارزش
maintenance cost ارزش نگهداری
place value ارزش مکانی
loss of value افت ارزش
present value ارزش حال
logical value ارزش منطقی
loan value ارزش استقراض
monetary value ارزش پولی
paradox of value تناقض ارزش
net value ارزش خالص
net price ارزش خالص
nominal value ارزش اسمی
net net worth ارزش خالص
numerical value ارزش عددی
objective value ارزش عینی
objective value ارزش واقعی
par value ارزش اسمی
loan value ارزش وام
limiting value ارزش نهایی
present value ارزش فعلی
rental value ارزش اجارهای
salavage value ارزش اسقاطی
scrap value ارزش اسقاطی
heating value ارزش گرمایی
heat value ارزش گرمایی
heat of combustion ارزش گرمایی
salvage value ارزش بازیافتنی
gross value ارزش ناخالص
real value ارزش واقعی
scale value ارزش مقیاسی
premiums اضافه ارزش
increase in value افزایش ارزش
present worth ارزش حال
present worth ارزش فعلی
prime cost ارزش اولیه
it is of little worth کم ارزش است
production cost ارزش ساخت
intrinsic value ارزش ذاتی
quantitative value ارزش کمی
quantitative value ارزش مقداری
influence value ارزش تاثیر
rubbish چیزپست و بی ارزش
debunked کم ارزش کردن
esteem رعایت ارزش
valuations ارزش گذاری
caloric value ارزش گرمایی
forfeiture تنزل ارزش
added value ارزش افزوده
downgrading کم ارزش کردن
wear thin <idiom> بی ارزش شدن
haws چیز بی ارزش
absolute volue ارزش مطلق
absolute value ارزش مطلق
hawing چیز بی ارزش
valuation ارزش گذاری
present value ارزش فعلی
debunks کم ارزش کردن
belittle کم ارزش کردن
belittled کم ارزش کردن
belittles کم ارزش کردن
belittling کم ارزش کردن
debunk کم ارزش کردن
debunking کم ارزش کردن
hawed چیز بی ارزش
haw چیز بی ارزش
nothing بی ارزش ابدا
heritage asset میراث با ارزش
kitsch هنر بی ارزش
capital ارزش ویژه
value in use ارزش استعمال
cheaper کم ارزش پست
value analysis تحلیل ارزش
value as security ارزش تضمین
value date تاریخ ارزش
value for money ارزش پول
belittlement کم ارزش سازی
book value ارزش دفتری
depreciation کم ارزش شمردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com