Dictiornary-Farsi | ارزش منحصر بفرد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (15 milliseconds)

English	Persian
single value	ارزش منحصر بفرد


Other Matches

individual	منحصر بفرد متعلق بفرد
individuals	منحصر بفرد متعلق بفرد
particular	تک منحصر بفرد
unique	منحصر بفرد
uniquely	منحصر بفرد
sole	منحصر بفرد
soles	منحصر بفرد
exclusive	منحصر بفرد گران
unique solution	جواب منحصر بفرد
sole offspring	فرزند منحصر بفرد
unique solution	راه حل منحصر بفرد
sole agent	نماینده منحصر بفرد
suigeneris	اختصاصی منحصر بفرد
sole representative	نماینده منحصر بفرد
monotypic	دارای نوع منحصر بفرد
singleton	یک سطرشعر یا بند منحصر بفرد
phoenix	مرغ افسانهای منحصر بفرد عنقا
phoenixes	مرغ افسانهای منحصر بفرد عنقا
handler	برنامهای با یک کار منحصر بفرد که کنترل یک ورودی
handlers	برنامهای با یک کار منحصر بفرد که کنترل یک ورودی
book value	ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem	به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value	تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added	قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ends	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological	وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value	بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain	منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carrying	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
straightlaced	منحصر
straitlaced	منحصر
ones	منحصر
one	منحصر
limitary	منحصر
limited	منحصر
singularity	منحصر بفردی
singular	منحصر بفردی
exclusive	منحصر به فرد
sole owner	مالک منحصر
nonpar <adj.>	منحصر بفردی
limit	منحصر کردن
currency devaluation	کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
elements	یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
element	یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
He's one of a kind.	او [مرد] آدمی منحصر به فرد است.
cyclone	منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
cyclones	منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
current expenditure	هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
curie point	دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
restricts	منحصر کردن دچار تضییقات کردن
restricting	منحصر کردن دچار تضییقات کردن
restrict	منحصر کردن دچار تضییقات کردن
confining	محدود کردن منحصر کردن
confine	محدود کردن منحصر کردن
primary key	[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
brummagem	بی ارزش
value	ارزش
regardant	با ارزش
brummagem	کم ارزش
junky	بی ارزش
trivalency	سه ارزش
shotten	بی ارزش
fustian	بی ارزش
cost	ارزش
good for nothing	بی ارزش
no par	بی ارزش
big ticket	با ارزش
low grade	کم ارزش
picayune	بی ارزش
picayubnish	بی ارزش
worthless	بی ارزش
market value	ارزش
naught	بی ارزش
values	ارزش
valuing	ارزش
low level	کم ارزش
avail	ارزش
worth	ارزش
raffish	بی ارزش
treasure	با ارزش
worm eaten	بی ارزش
worthiness	ارزش
rewarding	پر ارزش
small change	کم ارزش
prices	ارزش
price	ارزش
rubbish	بی ارزش
punks	بی ارزش
punk	بی ارزش
valueless	بی ارزش
worth	با ارزش
trivalence	سه ارزش
unvalued	بی ارزش
manufacture cost	ارزش ساخت
diagnostic value	ارزش تشخیصی
man friday	کمک با ارزش
maintenance cost	ارزش نگهداری
differential cost	ارزش نهایی
monetary value	ارزش پولی
loss of value	افت ارزش
disvalue	بی ارزش کردن
logical value	ارزش منطقی
decrease in value	کاهش ارزش
declared value	ارزش افهارشده
net worth	ارزش خالص
net value	ارزش خالص
net price	ارزش خالص
net net worth	ارزش خالص
heritage asset	میراث با ارزش
kitsch	هنر بی ارزش
meed	پاداش ارزش
present worth	ارزش حال
market value	ارزش بازاری
loan value	ارزش استقراض
heating value	ارزش گرمایی
heat value	ارزش گرمایی
face value	ارزش اسمی
heat of combustion	ارزش گرمایی
gross value	ارزش ناخالص
final value	ارزش نهایی
face value	ارزش صوری
increase in value	افزایش ارزش
influence value	ارزش تاثیر
economic value	ارزش اقتصادی
end value	ارزش انتهایی
loan value	ارزش وام
equity capital	ارزش ویژه
limiting value	ارزش نهایی
exchange value	ارزش مبادله
exchange value	ارزش مبادلهای
expected value	ارزش منتظره
it is of little worth	کم ارزش است
intrinsic value	ارزش ذاتی
nominal value	ارزش اسمی
store of value	منبع ارزش
real value	ارزش واقعی
quantitative value	ارزش مقداری
use by value	استفاده با ارزش
use value	ارزش استفاده
use value	ارزش استعمال
valorization	تعیین ارزش
valuably	بطور با ارزش
quantitative value	ارزش کمی
value added	ارزش افزوده
value analysis	تحلیل ارزش
value as security	ارزش تضمین
rental value	ارزش اجارهای
salavage value	ارزش اسقاطی
subjective value	ارزش ذهنی
surplus value	ارزش اضافی
surrender value	ارزش بازخرید
survival value	ارزش بقا
theory of value	نظریه ارزش
value theory	نظریه ارزش
threshold value	ارزش استانهای
tinker's dam	چیزبی ارزش
scale value	ارزش مقیاسی
salvage value	ارزش بازیافتنی
truth value	ارزش درستی
undervaluation	کم ارزش گذاری
scrap value	ارزش اسقاطی
value date	تاریخ ارزش
value for money	ارزش پول
value in exchange	ارزش مبادله
place value	ارزش مکانی
penny worth	ارزش یک پنی
present value	ارزش فعلی
paradox of value	تناقض ارزش
par value	ارزش اسمی
objective value	ارزش واقعی
objective value	ارزش عینی
numerical value	ارزش عددی
present value	ارزش حال
present value	ارزش فعلی
value in use	ارزش استفاده
value in use	ارزش استعمال
value of assets	ارزش دارائی ها
value of money	ارزش پول
waff	نظر بی ارزش
indexation	ارزش ترازی
wear thin <idiom>	بی ارزش شدن
production cost	ارزش ساخت
prime cost	ارزش اولیه
present worth	ارزش فعلی
added value	ارزش افزوده
valuation	ارزش گذاری
downgrading	کم ارزش کردن
call by value	فراخوانی با ارزش
downgrades	کم ارزش کردن
call price	ارزش اسمی
downgraded	کم ارزش کردن
downgrade	کم ارزش کردن
base rates	ارزش اولیه
caloric value	ارزش گرمایی
base rate	ارزش اولیه