Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
string quartet
ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string quartets
ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
Other Matches
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
delire a quatre
هذیان چهار نفری
foursome
بازی گلف چهار نفری
foursomes
بازی گلف چهار نفری
quadrilles
نوعی بازی ورق چهار نفری
quadrille
نوعی بازی ورق چهار نفری
tetrarchy
یکی از استانهای چهارگانه حکومت چهار نفری
quadrumvirate
انجمنی مرکب از چهار تن
phantoplex telegraphy
تلگراف چهار سیمی مرکب
tetrafluoride
فلورید مرکب از چهار اتم فلورین
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
centuries
عده نظامی صد نفری گروهان صد نفری
century
عده نظامی صد نفری گروهان صد نفری
bilinear filtering
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
ballade
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
disciplinary control board
کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
band
ارکستر
bands
ارکستر
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
maestros
رهبر ارکستر
bandmaster
رهبر ارکستر
kapell meister
رئیس ارکستر
band-stand
جایگاه ارکستر
maestro
رهبر ارکستر
orchestral
در خور ارکستر
symphony orchestra
ارکستر سمفونی
symphony orchestras
ارکستر سمفونی
chamber orchestra
ارکستر مجلسی
chamber orchestras
ارکستر مجلسی
tetragonal
دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous
دارای چهار بال چهار جناحی
quadrumana
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
who leads the orchestra
سر دسته این ارکستر کیست
combined influence mine
مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
quadrangle
چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil
چهار ترک چهار گوشه
quadrangles
چهار گوش چهار دیواری
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
threesome
سه نفری
triumvirates
سه نفری
triumvirate
سه نفری
percapita
نفری
threesomes
سه نفری
triumvier
سه نفری
quintets
پنج نفری
quintet
پنج نفری
trio
سه نفری سه تایی
trios
سه نفری سه تایی
tandem
درشکه دو نفری
threesomes
بازی سه نفری
threesome
بازی سه نفری
tandems
درشکه دو نفری
dialogue
مکالمهء دو نفری
quintette
پنج نفری
dialogues
مکالمهء دو نفری
parleys
گفتگوی دو نفری
parleying
گفتگوی دو نفری
parleyed
گفتگوی دو نفری
parley
گفتگوی دو نفری
folie a deux
جنون دو نفری
duumvirate
حکومت دو نفری
duopoly
انحصار دو نفری
single
تنها یک نفری
decurion
رئیس دسته ده نفری
counselled
مشاوره دو نفری مشورت
monologue
تک سخنگویی صحبت یک نفری
percapita
بقرار هر نفری هر راس
monolog
تک سخنگویی صحبت یک نفری
stichomythia
سوال وجواب در نفری
heptarchy
حکومت هفت نفری
counseled
مشاوره دو نفری مشورت
monologues
تک سخنگویی صحبت یک نفری
morrice
نوعی رقص شش نفری
counselling
مشاوره دو نفری مشورت
counsel
مشاوره دو نفری مشورت
morris
نوعی رقص شش نفری
septet
دسته هفت نفری
counsels
مشاوره دو نفری مشورت
pleiad
دسته هفت نفری
madrigals
سرود عاشقانه چند نفری
strengths
قدرت رزمی استعداد نفری
tarantella
رقص تند دو نفری ایتالیایی
duumvir
شریک رتبه حکومت دو نفری
strength
قدرت رزمی استعداد نفری
madrigal
سرود عاشقانه چند نفری
septette
دسته هفت نفری هفتگانه
petit jury
هیئت منصفه دوازده نفری
roomette
اتاقک یا کوپه یک نفری ترن
squads
گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
ombre
نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
omber
نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
rigadoon
رقص نشاط انگیزدو نفری قرون 71 و 81
squad
گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
octet
دسته خوانندگان یانوازندگان هشت نفری
rigaudon
رقص نشاط انگیزدو نفری قرون 71 و 81
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
alpha pegasi
مرکب الفرس متن الفرس مرکب
quintet
قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
quintette
قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
quintets
قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
adagio
رقص دو نفری که زن روی پنجهء پا میرقصد و بکمک مرد آهسته بهوا میپرد
all but a few
همه به غیر از چند تایی
[چند نفری]
complexes
مرکب
multiplex
مرکب
parasyntetic
مرکب
mixed
مرکب
combined
مرکب
ink
مرکب
complexity
مرکب
inks
مرکب
complexities
مرکب
combined arms
مرکب
complex
مرکب
hybrid
مرکب
compounded
مرکب
composed
مرکب
roadsters
مرکب
roadster
مرکب
compounds
مرکب
conposite
مرکب
tracing ink
مرکب
ink pad
مرکب زن
formant
مرکب
composite
مرکب
compound
مرکب
They were walking three abreast.
سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
cuttle
ماهی مرکب
copying ink
مرکب کپیه
ink bottle
مرکب دان
converter valve
لامپ مرکب
ink bag
کیسه مرکب
printing ink
مرکب چاپ
compound probability
احتمال مرکب
compound statement
جمله مرکب
compound wound generator
مولد مرکب
harmonic motion
الحان مرکب
hybrid wave
موج مرکب
compound wound motor
موتور مرکب
printer's ink
مرکب چاپ
composite defense
دفاع مرکب
inkiness
سیاهی مرکب
cuttle fish
ماهی مرکب
ink eraser
مرکب پاک کن
inker
مرکب نویس
drawing ink
مرکب رسم
multimodal transport
حمل مرکب
diphthongs
مصوت مرکب
ink pot
مرکب دان
interest on interest
ربح مرکب
dense ignorance
جهل مرکب
flitched beam
تیر مرکب
decompound
مرکب درمرکب
decomposite
مرکب درمرکب
diphthong
مصوت مرکب
markab
مرکب الفرس
lenticular
مرکب از عدسی
synthetic
مرکب از موادمصنوعی
pully block
قرقره مرکب
double ignorance
جهل مرکب
compound motion
حرکت مرکب
combined arms army
ارتش مرکب
combined command
یکان مرکب
multiple offence
حمله مرکب
multiple unit valve
لامپ مرکب
multivibrator
لرزه گر مرکب
chinese ink
مرکب چین
oaten
مرکب از دانههای جو
combined footing
شالوده مرکب
combined forces
نیروهای مرکب
onomastic
مرکب از اسم
built up section
مقاطع مرکب
combined command
فرماندهی مرکب
combination current
جریان مرکب
mixed number
عدد مرکب
combined arms
یکان مرکب
combined arms
رستههای مرکب
combination vehicle
خودروهای مرکب
magnetic battery
مغناطیس مرکب
combined arms team
تیم مرکب
combined bill of laning
بارنامه مرکب
combined circuit
مدار مرکب
combination lantern
فانوس مرکب
combination fixture
اویز مرکب
mixed flow
جریان مرکب
built up lining
پوشش مرکب
magnetic ink
مرکب مغناطیسی
combined staff
ستاد مرکب
composite steel
فولاد مرکب
compositely
بطور مرکب
compositeness
مرکب بودن
compositive cideo
ویدئوی مرکب
compound bending
خمش مرکب
compound catenary
اویزانداری مرکب
compound circuit
مدار مرکب
compound converter
تبدیل گر مرکب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com