Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
to fish in troubled waters	ازاب گل الودماهی گرفتن
Other Matches
waterlogged	ازاب اشباع
water worn	ساییده شده ازاب
gateage	دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
neptunian	ازاب پیدا شده نپتونی
overarm	خارج شدن بازوی شناگر ازاب
to feather an oar	پاروراپس ازبیرون اوردن ازاب تخت قراردادن
diver's mate	یار اب باز که اورا ازاب بالا می کشد
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
indwell	جا گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
to get at	گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
retreat	پس گرفتن
get	گرفتن
retakes	پس گرفتن
raclaim	پس گرفتن
gets	گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
retake	پس گرفتن
retaken	پس گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
getting	گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
renovating	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
disesteem	کم گرفتن
devest	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
renovate	از سر گرفتن
captures	گرفتن
to lay a wager	گرفتن
overtake	گرفتن
overtaken	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
to hunt out	گرفتن
false grip	گرفتن
flea	کک گرفتن
resume	از سر گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
get at	گرفتن
capturing	گرفتن
fleas	کک گرفتن
cork	گرفتن
takes	گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
ceased	گرفتن
puddle	گل گرفتن
cease	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
seize	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
ceases	گرفتن
break out	در گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
to draw back	پس گرفتن
obturate	گرفتن
ceasing	گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
seized	گرفتن
retreats	پس گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
to catch on	گرفتن
retaking	پس گرفتن
take	گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
pushing	گرفتن
seizes	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
corks	گرفتن
detracting	گرفتن
accompanied	دم گرفتن
wed	گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
encumbers	گرفتن
grabbed	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbered	گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
detracts	گرفتن
acquire	گرفتن
tong	گرفتن
skim	کف گرفتن از
acclimatised	خو گرفتن
grab	گرفتن
grabbing	گرفتن
skim	گرفتن کف
skimmed	کف گرفتن از
skims	گرفتن کف
to whisk away or off	گرفتن
encumber	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
reclaim	پس گرفتن
infold	در بر گرفتن
to take up	گرفتن
puddles	گل گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
to addict oneself	خو گرفتن
catch	گرفتن
adeem	پس گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
lutes	گل گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
grabs	گرفتن
lute	گل گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
reclaims	پس گرفتن
holds	گرفتن
to break in	گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
capture	گرفتن
deglutinate	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
receives	گرفتن
receive	گرفتن
situating	جا گرفتن
overtakes	گرفتن
hold	گرفتن
nail	گرفتن
nailed	گرفتن
nails	گرفتن
accompany	دم گرفتن
accustoming	خو گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
accustoms	خو گرفتن
accustom	خو گرفتن
wive	زن گرفتن
to call back	پس گرفتن
to shut off	را گرفتن
acquiring	گرفتن
detracted	گرفتن
resumption	از سر گرفتن
detract	گرفتن
recapturing	پس گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recapture	پس گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
accompanies	دم گرفتن
catch on	گرفتن
acquires	گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
unsay	پس گرفتن
snatched	گرفتن مقدار کم
to be resolved	تصمیم گرفتن
embraced	دراغوش گرفتن
embracing	دراغوش گرفتن
monopolises	امتیازانحصاری گرفتن
embraces	دراغوش گرفتن
snatch	گرفتن مقدار کم
monopolized	امتیازانحصاری گرفتن
monopolising	امتیازانحصاری گرفتن
to be on one's track	رد کسیرا گرفتن
monopolize	امتیازانحصاری گرفتن
to change ones condition	زن گرفتن شوهرکردن
to catch up	گرفتن ربودن
dissembles	نادیده گرفتن
niggle	خرده گرفتن
differentiates	مشتق گرفتن
to carry a cane	عصادست گرفتن
wean	از پستان گرفتن
weaned	از پستان گرفتن
weans	از پستان گرفتن
to call into requisition	باز گرفتن
niggled	خرده گرفتن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com