Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (40 milliseconds)
English
Persian
emancipation
ازاد کردن برده
manumission
ازاد کردن برده
setting free
ازاد کردن برده
Other Matches
enslaving
برده کردن
enslaves
برده کردن
enslaved
برده کردن
enslave
برده کردن
To emancipate a slave.
برده ای را آزاد کردن
glide path
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
enfranchise
ازاد کردن
release
ازاد کردن
deallocate
ازاد کردن
enfranchised
ازاد کردن
enfranchises
ازاد کردن
discharges
ازاد کردن
discharge
ازاد کردن
emancipates
ازاد کردن
uncage
ازاد کردن
extrication
ازاد کردن
let go
ازاد کردن
unstring
ازاد کردن
enfranchising
ازاد کردن
to set at liberty
ازاد کردن
to set at large
ازاد کردن
let loose
ازاد کردن
releases
ازاد کردن
let slip
ازاد کردن
unwraps
ازاد کردن
cast loose
ازاد کردن
unwrapping
ازاد کردن
liberalization
ازاد کردن
unwrapped
ازاد کردن
released
ازاد کردن
to let ship
ازاد کردن
to let loose
ازاد کردن
set at large
ازاد کردن
unfix
ازاد کردن
liberating
ازاد کردن
enfranchize
ازاد کردن
emancipated
ازاد کردن
emancipating
ازاد کردن
liberate
ازاد کردن
affranchize
ازاد کردن
liberates
ازاد کردن
unwrap
ازاد کردن
emancipate
ازاد کردن
set free
ازاد کردن
unloose
ازاد کردن
liberation
ازاد کردن
disencumber
ازقید ازاد کردن
disentanglement
از بند ازاد کردن
untuck
از بند ازاد کردن
freewheel
ازاد زندگی کردن
unshackle
از زنجیر ازاد کردن
manumit
بنده را ازاد کردن
to discharge a guarantee
ضمانتی را ازاد کردن
freewheeled
ازاد زندگی کردن
freewheels
ازاد زندگی کردن
trip
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
tripped
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trips
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
bail out
به قید کفیل ازاد کردن
extricate
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
releases
برگ مرخصی ازاد کردن
to release for a ransom
با گرفتن فدیه ازاد کردن
release
برگ مرخصی ازاد کردن
extricating
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
to purify from sin
از قید گناه ازاد کردن
back off
ازاد بریدن قطع کردن
released
برگ مرخصی ازاد کردن
extricated
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricates
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
unyoke
از زیر یوغ ازاد کردن
bail
بقید کفیل ازاد کردن
release on bail
به قید کفیل ازاد کردن
playing
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
play
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
played
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
plays
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
hang out the laundry
ازاد کردن چتر عقب پس ازعبور از خط پایان
space heater
بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
pick up
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
totake
شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
asserts
حمایت کردن ازاد کردن
unbrace
رها یا ازاد کردن شل کردن
asserted
حمایت کردن ازاد کردن
asserting
حمایت کردن ازاد کردن
assert
حمایت کردن ازاد کردن
bail out
به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
male salve
برده
slaving
برده
bondsman
برده
slave
برده
wrapt
برده
slaved
برده
bondman
برده
villains
برده
serf
برده
slaves
برده
bondservant
برده
serfs
برده
villain
برده
high sea
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
abrogate
از میان برده
escaped slave
برده فراری
abrogates
از میان برده
slaveholding
برده داری
slaveholding
مالکیت برده
slave trade
برده فروشی
manumission
ازادی برده
slaver
تاجر برده
above
نام برده
slave computer
کامپیوتر برده
slaveholder
برده دار
slave merchant
برده فروش
named
نام برده
slavery
برده داری
mameluke
برده بنده
master slave
ارباب و برده
dealing in slaves
برده فروشی
slaver
برده فروش
slaveholder
صاحب برده
overwrought
کار برده
conspicuious consumption
بکار برده شد
allottee
سهم برده
named here under
نام برده درزیر
above named
نام برده شده
slave mode
حالت پیرو یا برده
rapt
برده شده مجذوب
proslavery
طرفداری از برده فروشی
echeloned displacement
تغییرموضع رده برده
bond servant
برده بدون مزدواجرت
master slave system
سیستم ارباب و برده
lastmentioned
اخر از همه نام برده
prize poem
شعری که جایزه برده است
echeloned displacement
تغییر مکان رده برده
This letter has been tampered with .
در این نامه دست برده شده
holandric
منحصرا از طرف پدر ارث برده
love set
بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
My legs fell asleep
[are numb]
.
ساق پاهایم خوابشان برده
[سر شده اند]
.
truck trailer
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
he took her in to dinner
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
His name is never mentioned anywhere .
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
slave driver
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
in tow
<idiom>
برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
latifundium
ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
aposteriori
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
slave drivers
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
paroli
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
primary products
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
photoresist
فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
hologynic
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
direct materials costs
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
roman a clef
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
built up frog
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
free enterprise
اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
prizing
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
bar winding
میله هایی که به عنوان سیم پیچی در رتور به کار برده میشود
dense binary code
کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
prized
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
telescopic chimney
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
prize
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
beansprouts
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
newton raphson
اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
bed plate
پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
leviathan
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
leviathans
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
beansprout
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
liberty party
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
reentrant
روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
fet
Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
reflexes
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflex
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
flowcharting symbol
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
serf
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serfs
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
good riddance to bad rubbish
<idiom>
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
ebcdic
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
dictatorship
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorships
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
black wash
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
go as you please
ازاد
exempt
ازاد
opened
ازاد
exempting
ازاد
exempted
ازاد
loose
ول ازاد
self service
ازاد
immune
ازاد
unattached
ازاد
stand easel
ازاد
stand at ease
ازاد
sweep back
بک ازاد
suspended floor
کف ازاد
freemen
ازاد
immundity
ازاد
freeman
ازاد
self-service
ازاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com