English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
give rein ازاد گذاشتن دهنه اسب
Other Matches
progressive مانور با گذاشتن پای ازاد جلوپای اسکیت
t stop روش توقف با گذاشتن پای ازاد بطور عمودی پشت اسکیت دیگر
individualism فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
glide path مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
jets دهنه
harness دهنه
harnessed دهنه
jet دهنه
jetted دهنه
jetting دهنه
harnessing دهنه
lines دهنه
line دهنه
hard mouthed بد دهنه
spans دهنه
spanning دهنه
spanned دهنه
span دهنه
cabiler قطر دهنه
mouthed دهنه زدن
mouth دهنه زدن
mouthing دهنه زدن
mouths دهنه زدن
fang دهنه ی اچار
bits لجام دهنه
bit لجام دهنه
the open of a street دهنه خیابان
head دهنه ابزار
beak دهنه لوله
to draw rein دهنه را نگاهداشتن
beaks دهنه لوله
fangs دهنه ی اچار
muzzle دهان بند دهنه
muzzled دهان بند دهنه
pull a horse دهنه اسب را کشیدن
gap دهنه جای باز
muzzles دهان بند دهنه
muzzling دهان بند دهنه
gaps دهنه جای باز
lay off <idiom> به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
lugs گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
lugging گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
lugged گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
lug گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
He hitched the horse to a tree. دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
astragal چنبره برجسته نزدیک دهنه توپ
narrowing بهم کشیدگی ساقه یا دهنه جوراب
intercolumniation دهنه بین ستونها بر حسب قطر ستون
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
run into <idiom> اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
screens تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
To leave behinde. جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
shed دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
pull ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pulls ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
to leave someone in the lurch کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
free enterprise اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
eustyle [دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
bridged دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
at ease ازاد
loose ول ازاد
degage ازاد
sweeper بک ازاد
immune ازاد
sweepers بک ازاد
looser ول ازاد
slack water اب ازاد
loosest ول ازاد
unihibited ازاد
unihibit ازاد
opened ازاد
go as you please ازاد
opens ازاد
open ازاد
sweep back بک ازاد
disengaged ازاد
free play ازاد
absolute ازاد
suspended floor کف ازاد
absolutes ازاد
freemen ازاد
fetterless ازاد
stand easel ازاد
stand at ease ازاد
free ازاد
freeman ازاد
exempts ازاد
self-service ازاد
self service ازاد
unrestrained ازاد
footloose ازاد
freeing ازاد
self administered ازاد
frees ازاد
idle line خط ازاد
exempting ازاد
exempted ازاد
unattached ازاد
immundity ازاد
exempt ازاد
freed ازاد
enfranchises ازاد کردن
self employment شغل ازاد
free in trade تجارت ازاد
out of door در هوای ازاد
free flow جریان ازاد
outworker کارگر ازاد
enfranchising ازاد کردن
kipper ماهی ازاد نر
semicolonial نیمه ازاد
penalty hit ضربه ازاد
free maneuver حرکت ازاد
kippers ماهی ازاد نر
parade rest فرمان ازاد
free maneuver مانور ازاد
liberated ازاد شده
planer tree درخت ازاد
free line signal سیگنال خط ازاد
enfranchise ازاد کردن
insular غیر ازاد
free flight موشک ازاد
sailing free باد ازاد
soft cell boundaries محدوده ازاد سل
salmon trout ماهی ازاد
free will اراده ازاد
self-service با انتخاب ازاد
slip joint اتصال ازاد
set free ازاد کردن
set at large ازاد کردن
salmontrout ماهی ازاد
self service با انتخاب ازاد
free flight پرواز ازاد
enfranchised ازاد کردن
free fall سقوط ازاد
free hit ضربه ازاد
free float فرجه ازاد
free gyro ژایرو ازاد
relief angle زاویه ازاد
free format در قالب ازاد
backs سطح ازاد
back سطح ازاد
salmontrout ازاد ماهی
salmon trout ازاد ماهی
free surface مخازن ازاد اب
unwraps ازاد کردن
unwrapping ازاد کردن
unwrapped ازاد کردن
haehiji daeh ایستادن ازاد
unwrap ازاد کردن
free trader تجارت ازاد
free turbine توربین ازاد
free volume حجم ازاد
free vortex گرداب ازاد
high sea دریای ازاد
high seas دریای ازاد
high seas دریاهای ازاد
free surface سطح ازاد
free throw پرتاب ازاد
idle turn دور ازاد
idle trunck ترانک ازاد
idle trunck خط اتصال ازاد
idle junction اتصال ازاد
idle indicating signal علامت ازاد
free tower برج ازاد
liberalization ازاد کردن
paraphrasing ترجمه ازاد
paraphrases ترجمه ازاد
freely supported beam تیر دو سر ازاد
relieve ازاد بریدن
relieves ازاد بریدن
relieving ازاد بریدن
freedman ازاد شده
freeborn ازاد زاده
paraphrase ترجمه ازاد
free water surface سطح اب ازاد
free world جهان ازاد
freeness ازاد بودن
liberating ازاد کردن
paraphrased ترجمه ازاد
emancipate ازاد کردن
emancipated ازاد کردن
emancipates ازاد کردن
emancipating ازاد کردن
liberate ازاد کردن
liberates ازاد کردن
free zone منطقه ازاد
out of door فضای ازاد
opened ازاد اشکار
opened وزن ازاد
opens ازاد اشکار
opens وزن ازاد
off time وقت ازاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com