Dictiornary-Farsi | ازاین پایین تر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
hereinbelow	ازاین پایین تر


Other Matches

hence it is	ازاین
from this time forward	ازاین پس
from this time forth	ازاین پس
later on	ازاین پس
For this reason . In this respect.	ازاین جهت
from this time forward	ازاین ببعد
from this time forth	ازاین ببعد
owing to this	ازاین سبب
over and above	گذشته ازاین
on the score of neglect	ازاین حیث
to this effect	ازاین قرار
in a. to this	گذشته ازاین
depress	پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul	پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses	پایین دادن لوله پایین اوردن
this wayŠplease	ازاین راه بفرمایید
f. this path	ازاین راه برو
superlunar	بیرون ازاین جهان
across	ازاین سو بان سو درمیان
From now on. Henceforth.	از حالابه بعد (ازاین پس)
oscillated	ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
since that time. thereafter.	ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
oscillates	ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
erenow	پیش ازاین تااین تاریخ
oscillate	ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
he passed hence	ازاین جهان رخت بربست
on the score of neglect	بعنوان غفلت ازاین بابت
to an overthwart	بطور متقاطع ازاین سو بان سو
as follows	بشرح ذیل ازاین قرار
at an overthwart	بطور متقاطع ازاین سو بان سو
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money).	من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
is he a the wiser for it	ایا ازاین بابت عاقل تراست
down	سوی پایین بطرف پایین
Stop your little games (tricks).	ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
meerschaum	هیدروسیلیکات منیزیم سرچپق یاسرقلیانی که ازاین سنگ ساخته میشود
The borrower is absolutely free to use the amount.	وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
ethnography	تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
pubs	میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
pub	میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
across	ازاین طرف بان طرف
pay as you go principle	اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
von neuman morgensterm utility index	شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
market socialism	سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
sub-	یا پایین تر
hypogenous	پایین رو
lower limit	حد پایین
beneath	پایین تر
beneath	پایین
lower most	پایین تر
lower	پایین تر
shortest	پایین تر
short	پایین تر
lowered	پایین تر
bottom	پایین
lowering	پایین تر
lowers	پایین تر
neath or neath	پایین
low level	پایین
down stairs	پایین
further down	پایین تر
underneath	پایین
flattest	پایین
dowm	پایین
flat	پایین
bal	از مچ پا به پایین
low	پایین
below	پایین
infara	پایین
infara	پایین تر
bottoms	پایین
neath or neath	پایین تر
subteen	پایین تر از سن 31
shitu	پایین
subatmospheric	پایین تر از جو
tailwater	پایین اب
lower	پایین
down	پایین
shorter	پایین تر
submiss	پایین
vide infara	پایین
hereafter <adv.>	در پایین
de-	پایین
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
below <adv.>	در پایین
uoppon pyon soon koot	کف دست پایین
downfeed	تغذیه رو به پایین
downward stroke	ضربه رو به پایین
down stroke	ضربه رو به پایین
At lower levels.	در سطوح پایین تر
down draft	جریان رو به پایین
down current	جریان رو به پایین
bottommost	پایین ترین
From top to bottom.	ازبالاتا پایین
downward compatibility	سازگارمتمایل به پایین
up and down	بالا و پایین
downward movement	حرکت رو به پایین
downward swing	نوسان رو به پایین
downward travel	ضربه رو به پایین
downward compatible	سازگار رو به پایین
downtrend	سیربطرف پایین
downmost	پایین ترین
download	بارگیری پایین
downfield	میدان پایین
alow	روبه پایین
breast	نورد پایین
minor	پایین رتبه
foot	پایین بادبان
feet	پایین دامنه
disrate	پایین اوردن
dim light	نور پایین
desceht	پایین امدن
decurrent	پایین افتاده
catabatic	پایین اینده
bottom up	از پایین به بالا
low order	مرتبه پایین
bate	پایین اوردن
low	پایین ضعیف
nutate	پایین افتادن
pushdown	پایین فشردنی
push down stack	پایین فشردنی
lower mast	دکل پایین
res	noitaloseR پایین
submaxilla	ارواره پایین
low resolution	وضوح پایین
low resolution	تفکیک پایین
low pass	پایین گذر
low order	پایین رتبه
low level	در سطح پایین
lower most	پایین ترین
lower threshold	استانه پایین
nutant	پایین افتاده
nether world	جهان پایین
neath or neath	پایین زیرین
oars down	پارو پایین
on the down grade	پایین رونده
overhand	از پایین ببالا
prolapse	پایین افتادگی
mean low water	اب پایین میانگین
prolapse	پایین افتادن
prolapsus	پایین افتادگی
lowpass	پایین گذار
lowermost	پایین ترین
low frequency	فرکانس پایین
low energy	انرژی پایین
to get down	پایین رفتن
to go down	پایین رفتن
go down	پایین رفتن
go dan barai	رد کردن از پایین
to let down	پایین کردن
to look down	پایین امدن
to reach down	پایین اوردن
to set down	پایین اوردن
to sink in the scale	پایین رفتن
undermost	پایین ترین
to beat down	پایین اوردن
to come down	پایین امدن
to bring down	پایین اوردن
lower bound	کران پایین
low wing	بال پایین
low altitude	ارتفاع پایین
low activity	فعالیت پایین
look down	پایین امدن
let down	پایین کردن
infrahuman	پایین تر از انسان
the lower world	جهان پایین
the masses	دستههای پایین تر
the valley lies below	ده در پایین است
lower limit	کران پایین
hereinbelow	در پایین این
face down feed	خورد رو به پایین
low	پایین اهسته
lowest	پایین ترین
subordinating	فرعی پایین تر
top-down	از بالا به پایین
shutting	پایین اوردن
depression	پایین دادن
downstream	پایین رود
depressions	پایین دادن
beneath	از زیر پایین تر از
drives	ضربه از پایین
nether	واقع در پایین
drive	ضربه از پایین
lower classes	طبقه پایین
subordinated	فرعی پایین تر
lee	پایین باد
shut	پایین اوردن
subordinates	فرعی پایین تر
shuts	پایین اوردن
top down	از بالا به پایین
comedown	پایین رفتن
downstream	پایین دست
lower class	طبقه پایین
subordinate	فرعی پایین تر
downward	روبه پایین
degrades	پایین دادن
degrade	پایین دادن
descend	پایین امدن
descends	پایین امدن