English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
hyperthyroid ازدیاد فعالیت غذه درقی
Other Matches
antithyroid ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
thyroid body غده درقی
thyroids وابسته بغده درقی
thyroid وابسته بغده درقی
hypothyroidism از کار افتادن یانقص غده درقی
cretins شخصی که غده درقی اوترشحات لازم را نداردودرنتیجه دارای مشاعرنادرست است
cretin شخصی که غده درقی اوترشحات لازم را نداردودرنتیجه دارای مشاعرنادرست است
plethora ازدیاد
proliferation ازدیاد
augmentation ازدیاد
elongation ازدیاد طول
increasable قابل ازدیاد
hyperesthesia ازدیاد حساسیت
overvoltage ازدیاد فشار
hyperinsulinism ازدیاد انسولین
hyperaesthesia ازدیاد حساسیت
magnetic elongation ازدیاد طول مغناطیسی
hyperglycemia ازدیاد قند خون
extensometer ازدیاد طول سنج
emmenagogue داروهای ازدیاد قاعدگی
unit elongation ازدیاد طول ویژه
parathyroid غدد پاراتیروئید مترشحه از غدد ماوراء درقی
strains دگروشی ازدیاد طول ویژه
speedup ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
swelling pressure فشار در اثر ازدیاد حجم
skyrocketing ازدیاد سریع قیمت وغیره
hydrocephalus ازدیاد غیر عادی مایع
hydrocephaly ازدیاد غیر عادی مایع
skyrockets ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocket ازدیاد سریع قیمت وغیره
strain دگروشی ازدیاد طول ویژه
plethora ازدیاد خون در یک نقطه افراط
skyrocketed ازدیاد سریع قیمت وغیره
air hose coupling دستگاه نشان دهنده ازدیاد باد
lymphocytosis ازدیاد گلبولهای سفید یک هستهای خون
frost hoil ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
hypervitaminosis ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
hydrocele دچار ازدیاد فشارمایع در داخل بطنهای مغز
backed bow کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
underdistance روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
activity فعالیت
functions فعالیت
exercises فعالیت
exercised فعالیت
function فعالیت
functioned فعالیت
exercise فعالیت
stir فعالیت
stirred فعالیت
stirrings فعالیت
activation فعالیت
activeness فعالیت
stirs فعالیت
activities فعالیت
acting فعالیت
actuality فعالیت
hey day روز پر فعالیت
critical activity فعالیت بحرانی
auxiliary activity فعالیت فرعی
cerebration فعالیت مغزی
business activity فعالیت بازرگانی
reactivation فعالیت مجدد
somatotonic فعالیت گرا
somatotonia فعالیت گرایی
random activity فعالیت تصادفی
optical activity فعالیت نوری
operational environment محیط فعالیت
operant فعالیت کننده
on stream درحال فعالیت
off year سال کم فعالیت
turn over عایدی فعالیت
low activity فعالیت پایین
operating level سطح فعالیت
politicking فعالیت سیاسی
activity analysis تحلیل فعالیت
activating به فعالیت پرداختن
venture فعالیت اقتصادی
activity ratio نسبت فعالیت
activate به فعالیت پرداختن
ventured فعالیت اقتصادی
ventures فعالیت اقتصادی
activity quotient بهر فعالیت
inactivity عدم فعالیت
activity of soil فعالیت خاک
activity light چراغ فعالیت
event عمل یا فعالیت
activity drive سائق فعالیت
events عمل یا فعالیت
activity cycle چرخه فعالیت
activity chart نمودار فعالیت
venturing فعالیت اقتصادی
activity time زمان هر فعالیت
activity wheel گردونه فعالیت
activated به فعالیت پرداختن
inaction بدون فعالیت
activity rate نرخ فعالیت
activation به فعالیت دراوردن
advertising campaign فعالیت تبلیغاتی
activates به فعالیت پرداختن
publicity drive فعالیت تبلیغاتی
activity coefficient ضریب فعالیت
orbits دور حدود فعالیت
slumps کاهش فعالیت رکود
muzzled مانع فعالیت شدن
in the swim <idiom> درکاری فعالیت داشتن
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
orbit دور حدود فعالیت
slumped کاهش فعالیت رکود
forms سابقه فعالیت اسب
byways کار یا فعالیت جنبی
muzzles مانع فعالیت شدن
muzzle مانع فعالیت شدن
trade cycle دوره فعالیت تجاری
self activity فعالیت خود بخود
seismism فعالیت لزرشی وارتعاشی
orbited دور حدود فعالیت
efficiency فعالیت مفید بازده
pickup تجدید فعالیت چیدن
muzzling مانع فعالیت شدن
form سابقه فعالیت اسب
formed سابقه فعالیت اسب
byway کار یا فعالیت جنبی
slump کاهش فعالیت رکود
gross motor activity فعالیت حرکت عمده
backgrounds فعالیت ارتباط دادهای
deactivating group گروه کم کننده فعالیت
class ii activity فعالیت امادی طبقه 2
activity sampling نمونه گیری از فعالیت
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
class i activity فعالیت امادی طبقه 1
background فعالیت ارتباط دادهای
file activity ratio نسبت فعالیت پرونده
sphere مرتبه حدود فعالیت
spheres مرتبه حدود فعالیت
business cycle دور فعالیت بازرگانی
electioneer فعالیت انتخاباتی کردن
slumping کاهش فعالیت رکود
early finish زودترین زمان ختم یک فعالیت
biogenic محصول فعالیت موجودات زنده
early start زودترین زمان شروع یک فعالیت
precipitance شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
take the bull by the horns <idiom> چند نوع فعالیت داشتن
to work at a high pressure با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
biological half time زمان فعالیت یک عامل میکروبی
work in با فعالیت و کوشش راه بازکردن
extra-curricular فعالیت جنسی خارج از ازدواج
scope for one's energies میدان برای ابراز فعالیت
latest finish time دیرترین زمان ختم یک فعالیت
hyperactive دارای فعالیت بیش ازاندازه
activating effect of functional group گروه زیاد کننده فعالیت
abuzz <adj.> پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
activity designator شاخص فعالیت یکان یا قسمت
gastrovascular دارای فعالیت درمعده ورگها
activation کنش ور سازی ایجاد فعالیت
precipitancy شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
force activity designator شماره ترتیب فعالیت یکان
thermodynamics مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
clip someone's wings <idiom> محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
biological half time زمان امکان فعالیت عامل میکربی
hardball فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
pyroclastic تشکیل شده در اثر فعالیت اتشفشانی
pyrochemical وابسته به فعالیت شیمیایی درگرمای زیاد
home range جای محدود برای فعالیت حیوانات
academia حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
to phase out their activities فعالیت های خود را به تدریج قطع کردن
canvassing برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
cerebrate فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
canvass برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvasses برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
duration براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
euthenics مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
dog days چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
malthusian theory of population فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
overloads بار زیاد ازدیاد بار
overloaded بار زیاد ازدیاد بار
overload بار زیاد ازدیاد بار
hypermnesia ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
depressant دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
Appetite comes with eating. <proverb> با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
downtime پریودی که تجهیزات موردنظردراثر نقص فنی از فعالیت بازمانده است
parabiosis برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
front de liberation national فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
hands on تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
hands-on تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
free float مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
academe فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
resource leveling زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
suppression خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
pilot method عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
league of nations تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
hub (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
dynamic نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamically نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
major activity قسمت عمده فعالیت عمده
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com