Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
English
Persian
catechist
ازراه پرسش
interrogatively
ازراه پرسش
Search result with all words
catechetical
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
Other Matches
interrogatively
بشکل پرسش بطور پرسش
pervertible
ازراه در رو
controversially
ازراه مباحثه
interposingly
ازراه مداخله
by sea
ازراه دریا
demonstratively
ازراه اثبات
inferentially
ازراه استنباط
by courtesy
ازراه التفات
by ear
ازراه گوش
gymnastically
ازراه ورزش
exegetically
ازراه تفسیر
foully
ازراه خیانت
introspectively
ازراه خودنگری
paraphrastically
ازراه تفسیر
offensively
ازراه تهاجم
by indirection
ازراه تقلب
intuitively
ازراه انتقال
intuitively
ازراه کشف
intuitively
ازراه برهانی
encouragingly
ازراه تشویق
heretically
ازراه رفض
inquiringly
ازراه استفسار
inquiringly
ازراه بازجویی
diagnostically
ازراه تشخیص
posteriori
ازراه استقرار
conjugally
ازراه زناشویی
algebraically
ازراه جبر
catechization
ازراه سئوال وجواب
foully
ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
inferentially
ازراه نتیجه گیری
glozingly
ازراه عیب پوشی
professionally
ازراه پیشه یاکسب
philosophically
ازراه حکمت دوستی
to break a way
موانع را ازراه خودبرداشتن
hieroglyphically
ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
ingratiatingly
ازراه خود شیرینی
basophobia
هراس ازراه رفتن
long distance
ازراه دور تلفن کردن
withdrawals
تخلیه مواضع ازراه هوا
long-distance
ازراه دور تلفن کردن
polemically
ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
air movements
حرکت دادن ازراه هوا
rje
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
concretionary
تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
withdrawal
تخلیه مواضع ازراه هوا
endermic
ازراه پوستی از ورا پوست
gnosticize
ازراه عرفان تشریح کردن
debaueh
ازراه درکردن گمراه کردن
patronizingly
ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
demonstratively
با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
telecommunications access method
روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
gamogenesis
زاد و ولد ازراه جفت گیری
intriguingly
با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
refutation
اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
bobbing
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bob
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobs
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
parrotry
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
parasyntheton
واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
impo
کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
item
پرسش
test item
پرسش
questions
پرسش
items
پرسش
queried
پرسش
question
پرسش
queries
پرسش
query
پرسش
questioned
پرسش
querying
پرسش
optophone
الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
sand crack
ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
interrogarive pronoun
ضمیر پرسش
leadingquestion
پرسش راهنما
floorer
پرسش سخت
posers
پرسش دشوار
cross-examine
پرسش کردن از
cross-examined
پرسش کردن از
cross-examines
پرسش کردن از
item validity
اعتبار پرسش
item selection
پرسش گزینی
debrief
پرسش کردن
point of interrogation
نشان پرسش
interogation mark
نشان پرسش
debriefs
پرسش کردن
item analysis
تحلیل پرسش
oblique question
پرسش غیرمستقیم
indirect question
پرسش غیرمستقیم
item difficulty
دشواری پرسش
in an interrogatory tone
با لحن پرسش
catechise
از راه پرسش
question mark
پرسش نشان
question marks
پرسش نشان
debriefed
پرسش کردن
cross-examining
پرسش کردن از
questionary
پرسش نامه
questioningly
پرسش کنان
inquiries
پرسش بازجویی
inquiry
پرسش بازجویی
interrogators
پرسش کننده
interrogator
پرسش کننده
question
تردید پرسش
cross-examinations
پرسش و مقابله
cross-examination
پرسش و مقابله
questions
تردید پرسش
questtioningly
پرسش کنل
catechize
از راه پرسش
poseur
پرسش دشوار
questioned
تردید پرسش
poseurs
پرسش دشوار
poser
پرسش دشوار
structuralism
بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
this very question
دقیقا همین پرسش
item discrimination index
ضریب افتراق پرسش
interrogator responsor
دستگاه پرسش- پاسخ
status enquiry
پرسش نامه وضعیت
to overwhelm with questions
غرق پرسش کردن
leap frog test
آزمایش پرسش قورباغه
open ended question
پرسش باز پاسخ
multiple choice item
پرسش چند گزینهای
catechize
از راه پرسش یاددادن
quiz
شوخی پرسش و ازمون
circularize
پرسش نامه فرستادن
quizzes
شوخی پرسش و ازمون
leading questions
پرسش راهنمایی کننده
leading question
پرسش راهنمایی کننده
inquiries
پرسش بازجویی رسیدگی
inquiry
پرسش بازجویی رسیدگی
catechisms
پرسش نامه مذهبی
inquiry system
سیستم پرسش- پاسخ
catechism
پرسش نامه مذهبی
catechise
از راه پرسش یاددادن
inquisitorial
مقرون به سخت گیری در پرسش
resolveme this
این پرسش را پاسخ دهید
status enquiry
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
multiple-choice
وابسته به پرسش چند پاسخی
She did not ask about this.
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
inquires
پرسش کردن جویا شدن
inquired
پرسش کردن جویا شدن
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
inquire
پرسش کردن جویا شدن
enquired
پرسش کردن جویا شدن
enquires
پرسش کردن جویا شدن
to p any one with question
کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to pry into a person affairs
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
this act provoked my inquiry
این کار موجب پرسش من است
to p angone with questions
با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
... if you don't mind my asking
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
interrogate
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetics
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
jump instruction
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
open
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opens
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
relational database management system
پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
maieutics
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
a penny for your thoughts
<idiom>
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
images
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
image
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
querying
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
dogmatism
دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
remote control
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
queries
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
inquiringly
تحقیق کنان پرسش کنان
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com