English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
circumspectly ازروی احتیاط
Other Matches
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
improvident بی احتیاط
indiscreet بی احتیاط
precaution احتیاط
precautious با احتیاط
cautioning احتیاط
cautions احتیاط
prudent [discreet] <adj.> با احتیاط
closeness احتیاط
well-advised با احتیاط
canniness احتیاط
caution احتیاط
vigilance احتیاط
yoghourts احتیاط
prudence احتیاط
yoghurt احتیاط
yoghurts احتیاط
precautions احتیاط
cautioned احتیاط
prudish با احتیاط
yogurts احتیاط
retenv احتیاط
injudicious بی احتیاط
nicety احتیاط
niceties احتیاط
cautel احتیاط
reservations احتیاط
reservation احتیاط
reserving احتیاط
reserves احتیاط
reserve احتیاط
discrete <adj.> با احتیاط
discretional <adj.> با احتیاط
for fealty of با احتیاط
rashes بی احتیاط
discreet <adj.> با احتیاط
circumspection احتیاط
ciecumspect با احتیاط
circumspective با احتیاط
careful با احتیاط
incosiderate بی احتیاط
incircumspect بی احتیاط
imprudent بی احتیاط
discretion احتیاط
forgetter بی احتیاط
rash بی احتیاط
guardless بی احتیاط
incautious بی احتیاط
chary با احتیاط ودقیق
reserve force نیروی احتیاط
reserve echelon رده احتیاط
reserve center مرکز احتیاط
unresponsive بدون احتیاط
to take in a reef احتیاط کردن
operational reserve احتیاط عملیاتی
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
prudential از روی احتیاط
reserve officer افسر احتیاط
prudentially از روی احتیاط
reservedness احتیاط کاری
wariness احتیاط کار
warily احتیاط کار
charily از روی احتیاط
in case برای احتیاط
discreetness احتیاط کاری
discreetnss احتیاط کاری
hands down بدون احتیاط
general reserve احتیاط عمومی
for the sake of precaution برای احتیاط
floating reserve احتیاط سیال
reserving احتیاط یدکی
reserves احتیاط یدکی
reserve احتیاط یدکی
cautiously از روی احتیاط
reservedly از روی احتیاط
prudent از روی احتیاط
with reserve بقید احتیاط
mobile reserve احتیاط متحرک
measure of prevention احتیاط کاری
battle reserve احتیاط جنگی
fabian احتیاط کار
ca'canny با احتیاط جلورفتن
cannily از روی احتیاط
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
cautelous احتیاط کار
cautiousness احتیاط کاری
prudently از روی احتیاط
over caution احتیاط بیش اندازه
army reserve احتیاط نیروی زمینی
forethought مال اندیشی احتیاط
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
to be on guard بودن احتیاط کردن
precautions حزم احتیاط کردن
to keep guard بودن احتیاط کردن
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
Be careful ! احتیاط کن ( مواظب باش )!
Mind what you're doing! [Be careful!] احتیاط کن [مواظب باش ] !
Caution demands that . . . شرط احتیاط آنست که …
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
precaution حزم احتیاط کردن
wariness از روی احتیاط محتاطانه
bold خشن وبی احتیاط
boldest خشن وبی احتیاط
bolder خشن وبی احتیاط
warily از روی احتیاط محتاطانه
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
if you don't watch it اگر احتیاط نکنید
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
assembly محل بسیج افراد احتیاط
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
precaution درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
stalking قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
stalked قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalk قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
precautions درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
stalks قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
from ازروی
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
facetiously ازروی شوخی
headily ازروی خودسری
heretically ازروی فسادعقیده
insesately ازروی بیحسی
profligately ازروی هرزگی
hurry scurry ازروی دستپاچگی
hurry skurry ازروی دستپاچگی
floutingly ازروی استهزاء
fatuously ازروی بیشعوری
purposelessly ازروی بی مقصودی
floutingly ازروی اهانت
frivolously ازروی نادانی
flightily ازروی بوالهوسی
flatulently ازروی لاف
flatulently ازروی نفخ
finically ازروی وسواس
fractiously ازروی کج خلقی
glozingly ازروی مداهنه
ill humouredly ازروی بد خویی
ill humouredly ازروی بدخلقی
pettishly ازروی کج خلقی
perfidiously ازروی خیانت
inexactly ازروی بی دقتی
to get off برخاستن ازروی
insesately ازروی بی عاطفگی
irefully ازروی تندی
irreligiously ازروی بی دینی
open mindldly ازروی بی تعصبی
obedienlv ازروی فرمانبرداری
irreverently ازروی بی حرمتی
submissively ازروی فروتنی
sure ازروی یقین
querulousy ازروی کج خلقی
politicly ازروی مصلحت
indelicately ازروی بی نزاکتی
ill humouredness ازروی بد خلقی
ill naturedly ازروی بد خویی
illy ازروی بد خواهی
immorally از ازروی بد اخلاقی
mystically ازروی تصوف
in the abstract ازروی تجرید
irresolutely ازروی بی تصمیمی
inconstantly ازروی بی ثباتی
incontinently ازروی بی عفتی
powerlessly ازروی ضعف
indecently ازروی بی شرمی
indecisively ازروی دو دلی
muddily ازروی گیجی
antagonistically ازروی رقابت
glaringly ازروی خودنمائی
constrainedly ازروی اجبار
contextually ازروی قراین
courageously ازروی جرات
inquisitively ازروی کنجکاوی
irritably ازروی تندمزاجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com