Dictiornary-Farsi | ازروی بد خویی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
ill humouredly	ازروی بد خویی
ill naturedly	ازروی بد خویی


Other Matches

injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
impishness	جن خویی
ill humouredness	بد خویی
ill humour	بد خویی
ill himour	بد خویی
temperamentally	خویی
ill naturedness	بد خویی
ill temper	بد خویی
temperamental	خویی
doggishness	سگ خویی
good humour	خوش خویی
cyclothymia	ادواری خویی
ferocity	درنده خویی
irascibility	تند خویی
good temperedly	باخوش خویی
combativeness	جنگ خویی
dysthymia	افسرده خویی
brutalization	جانور خویی
beastliness	جانور خویی
f.of spirits	خوش خویی
baboonery	بوزینه خویی
apishness	بوزینه خویی
apery	بوزینه خویی
good nature	خوش خویی
good temper	خوش خویی
temperamentally	خلق و خویی
to fall into a habit	خویی گرفتن
parrotry	طوطی خویی
premsia	نرم خویی
fury	درنده خویی
brutality	جانور خویی
wolfishness	درنده خویی
brutalities	جانور خویی
puerilism	کودک خویی
monkishness	راهب خویی
temperamental	خلق و خویی
priggism	دزد خویی
rapacity	یغماگری درنده خویی
maidenliness	محجوبیت دوشیزه خویی
to cut up rough	کینه جویی یا کج خویی کردن
hellishness	خویی که شایسته دوزخ باشد
infernality	دیو خویی شیطان صفتی
the nature of the case	ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
from	ازروی
flatulently	ازروی نفخ
fatuously	ازروی بیشعوری
experientially	ازروی تجربه
finically	ازروی وسواس
profligately	ازروی هرزگی
purposelessly	ازروی بی مقصودی
submissively	ازروی فروتنی
crookedly	ازروی نادرستی
excursively	ازروی بی ترتیبی
evadingly	ازروی تجاهل
equivocally	ازروی ایهام
deridingly	ازروی ریشخند
discontentedly	ازروی نارضایتی
discursively	ازروی استدلال
disgustedly	ازروی بیزاری
dishonorable	ازروی بی شرمی
disingenuously	ازروی تزویر
disobilgingly	ازروی نامهربانی
dissolutely	ازروی هرزگی
distastefully	ازروی بی رغبتی
dizzily	ازروی گیجی
ill humouredness	ازروی بد خلقی
doubliy	ازروی تزویر
to get off	برخاستن ازروی
egotistically	ازروی خودبینی
emulously	ازروی هم چشمی
enterprisingly	ازروی توکل
facetiously	ازروی شوخی
flatulently	ازروی لاف
illy	ازروی بد خواهی
immorally	از ازروی بد اخلاقی
open mindldly	ازروی بی تعصبی
in the abstract	ازروی تجرید
inconstantly	ازروی بی ثباتی
incontinently	ازروی بی عفتی
indecently	ازروی بی شرمی
indecisively	ازروی دو دلی
indelicately	ازروی بی نزاکتی
obedienlv	ازروی فرمانبرداری
mystically	ازروی تصوف
insesately	ازروی بیحسی
insesately	ازروی بی عاطفگی
muddily	ازروی گیجی
irefully	ازروی تندی
irreligiously	ازروی بی دینی
perfidiously	ازروی خیانت
pettishly	ازروی کج خلقی
flightily	ازروی بوالهوسی
floutingly	ازروی استهزاء
floutingly	ازروی اهانت
fractiously	ازروی کج خلقی
frivolously	ازروی نادانی
glozingly	ازروی مداهنه
inexactly	ازروی بی دقتی
headily	ازروی خودسری
heretically	ازروی فسادعقیده
hurry scurry	ازروی دستپاچگی
hurry skurry	ازروی دستپاچگی
powerlessly	ازروی ضعف
irreverently	ازروی بی حرمتی
politicly	ازروی مصلحت
ill humouredly	ازروی بدخلقی
querulousy	ازروی کج خلقی
irresolutely	ازروی بی تصمیمی
sure	ازروی یقین
irritably	ازروی تندمزاجی
inquisitively	ازروی کنجکاوی
courageously	ازروی جرات
glaringly	ازروی خودنمائی
brotherly	ازروی دوستی
flippantly	ازروی سبکی
subtly	ازروی زیرکی
childishly	ازروی بچگی
puerilely	ازروی بچگی
rakishly	ازروی هرزگی
joyfully	ازروی خوشحالی
empirically	ازروی شارلاتانی
pessimistically	ازروی بد بینی
inefficiently	ازروی بی کفایتی
inefficiently	ازروی بی عرضگی
irritably	ازروی تندی
despondingly	ازروی افسردگی
despondently	ازروی افسردگی
surer	ازروی یقین
surest	ازروی یقین
shabbily	ازروی پستی
distractedly	ازروی گیجی
preponderantly	ازروی فضیلت
dissolute	ازروی هرزگی
inexorably	ازروی سنگدلی
grammatically	ازروی دستور
huffily	ازروی کج خلقی
huffily	ازروی زودرنجی
constantly	ازروی ثبات
impatiently	ازروی ناشکیبایی
impatiently	ازروی بی صبری
economically	ازروی اقتصاد
lightly	ازروی بی علاقگی
stupidly	ازروی نادانی
corruptly	ازروی تباهی
basely	ازروی پستی
circumspectly	ازروی احتیاط
cold heartedly	ازروی بی عاطفگی
antagonistically	ازروی رقابت
inadequately	ازروی بی کفایتی
considerately	ازروی ملاحظه
contumaciously	ازروی سرکشی
blamelessly	ازروی بی گناهی
by the book	ازروی کتاب
blunderingly	ازروی اشتباه
constrainedly	ازروی اجبار
contextually	ازروی قراین
by i	ازروی ندانستگی
bucks	ازروی خرک پریدن
the quilt slipped off the bed	لحاف ازروی رختخواب
buck	ازروی خرک پریدن
in a partisan spirit	طرفدارانه ازروی تعصب
by the piece	ازروی کار کرد
immodestly	ازروی بی حیایی گستاخانه
piggishly	ازروی خوک منشی
nattily	ازروی زبر دستی
phonologically	ازروی صدا شناسی
inadvertenly	ازروی عدم توجه
out of mere freak	صرفا ازروی بوالهوسی
papistically	ازروی پاپ پرستی
peaceably	ازروی صلح جویی
perfidiously	ازروی پیمان شکنی
perspicaciously	بفراست ازروی فراست
iniquitously	ازروی بی عدالتی بناحق
systematically	ازروی یک اسلوب معین
disputatiously	ازروی ستیزه جویی
inexpertly	ازروی کار ناشناسی
inexpertly	ازروی ناشی گری
commandingly	باتوانایی ازروی قدرت
inertly	ازروی بیحالی یا تنبلی
impatiently	ازروی بیطاقتی باشتیاق
cockily	ازروی گستاخی یاخودبینی
duty call	دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
flightily	ازروی تلون مزاج
roguishly	ازروی بد ذاتی یاشیطنت
fictitiously	ازروی جعل بطورعاریتی
genealogically	ازروی نسبت نامه
vanally	ازروی پستی مزدوروار
well advised	ازروی عقل و منطق
with a bad grace	به اکراه ازروی بی میلی
fractiously	ازروی سرکشی عبوسانه
To jump across the stream.	ازروی نهر آب پریدن
flauntingly	باجلوه ازروی خودنمایی
petulantly	ازروی تندی یا کج خلقی