Dictiornary-Farsi | ازروی ترس وپستی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
cravenly	ازروی ترس وپستی


Other Matches

to kiss the dust	به خواری وپستی تن دادن
dastard	ادم دون وپستی که از خطرمی گریزد
injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
from	ازروی
contumaciously	ازروی سرکشی
indecently	ازروی بی شرمی
indecisively	ازروی دو دلی
corruptly	ازروی تباهی
incontinently	ازروی بی عفتی
crookedly	ازروی نادرستی
inconstantly	ازروی بی ثباتی
in the abstract	ازروی تجرید
deridingly	ازروی ریشخند
discontentedly	ازروی نارضایتی
discursively	ازروی استدلال
stupidly	ازروی نادانی
contextually	ازروی قراین
constrainedly	ازروی اجبار
insesately	ازروی بی عاطفگی
antagonistically	ازروی رقابت
insesately	ازروی بیحسی
basely	ازروی پستی
blamelessly	ازروی بی گناهی
blunderingly	ازروی اشتباه
by i	ازروی ندانستگی
by the book	ازروی کتاب
circumspectly	ازروی احتیاط
inexactly	ازروی بی دقتی
cold heartedly	ازروی بی عاطفگی
indelicately	ازروی بی نزاکتی
considerately	ازروی ملاحظه
disgustedly	ازروی بیزاری
dishonorable	ازروی بی شرمی
disingenuously	ازروی تزویر
fatuously	ازروی بیشعوری
ill humouredness	ازروی بد خلقی
ill humouredly	ازروی بدخلقی
hurry skurry	ازروی دستپاچگی
hurry scurry	ازروی دستپاچگی
finically	ازروی وسواس
headily	ازروی خودسری
flatulently	ازروی نفخ
flatulently	ازروی لاف
flightily	ازروی بوالهوسی
floutingly	ازروی استهزاء
floutingly	ازروی اهانت
glozingly	ازروی مداهنه
fractiously	ازروی کج خلقی
facetiously	ازروی شوخی
experientially	ازروی تجربه
excursively	ازروی بی ترتیبی
disobilgingly	ازروی نامهربانی
heretically	ازروی فسادعقیده
dissolutely	ازروی هرزگی
distastefully	ازروی بی رغبتی
dizzily	ازروی گیجی
doubliy	ازروی تزویر
egotistically	ازروی خودبینی
immorally	از ازروی بد اخلاقی
emulously	ازروی هم چشمی
illy	ازروی بد خواهی
enterprisingly	ازروی توکل
equivocally	ازروی ایهام
evadingly	ازروی تجاهل
ill naturedly	ازروی بد خویی
frivolously	ازروی نادانی
inefficiently	ازروی بی عرضگی
inexorably	ازروی سنگدلی
ill humouredly	ازروی بد خویی
distractedly	ازروی گیجی
perfidiously	ازروی خیانت
shabbily	ازروی پستی
impatiently	ازروی ناشکیبایی
impatiently	ازروی بی صبری
economically	ازروی اقتصاد
lightly	ازروی بی علاقگی
despondently	ازروی افسردگی
despondingly	ازروی افسردگی
irritably	ازروی تندی
pettishly	ازروی کج خلقی
querulousy	ازروی کج خلقی
dissolute	ازروی هرزگی
grammatically	ازروی دستور
huffily	ازروی کج خلقی
huffily	ازروی زودرنجی
submissively	ازروی فروتنی
constantly	ازروی ثبات
purposelessly	ازروی بی مقصودی
profligately	ازروی هرزگی
powerlessly	ازروی ضعف
politicly	ازروی مصلحت
to get off	برخاستن ازروی
preponderantly	ازروی فضیلت
irritably	ازروی تندمزاجی
open mindldly	ازروی بی تعصبی
childishly	ازروی بچگی
puerilely	ازروی بچگی
sure	ازروی یقین
irreverently	ازروی بی حرمتی
rakishly	ازروی هرزگی
joyfully	ازروی خوشحالی
irresolutely	ازروی بی تصمیمی
empirically	ازروی شارلاتانی
pessimistically	ازروی بد بینی
inadequately	ازروی بی کفایتی
irreligiously	ازروی بی دینی
irefully	ازروی تندی
inefficiently	ازروی بی کفایتی
subtly	ازروی زیرکی
surer	ازروی یقین
surest	ازروی یقین
muddily	ازروی گیجی
courageously	ازروی جرات
glaringly	ازروی خودنمائی
brotherly	ازروی دوستی
obedienlv	ازروی فرمانبرداری
flippantly	ازروی سبکی
inquisitively	ازروی کنجکاوی
mystically	ازروی تصوف
To jump across the stream.	ازروی نهر آب پریدن
the quilt slipped off the bed	لحاف ازروی رختخواب
genealogically	ازروی نسبت نامه
with a bad grace	به اکراه ازروی بی میلی
ground observation	دیدبانی ازروی زمین
get over	ازروی چیزی گذشتن
hat in hand	چاپلوسانه ازروی پستی
well advised	ازروی عقل و منطق
vanally	ازروی پستی مزدوروار
feignedly	ازروی بهانه باتزویر
inexpertly	ازروی کار ناشناسی
inexpertly	ازروی ناشی گری
inertly	ازروی بیحالی یا تنبلی
nattily	ازروی زبر دستی
out of mere freak	صرفا ازروی بوالهوسی
papistically	ازروی پاپ پرستی
inadvertenly	ازروی عدم توجه
peaceably	ازروی صلح جویی
perfidiously	ازروی پیمان شکنی
perspicaciously	بفراست ازروی فراست
in a partisan spirit	طرفدارانه ازروی تعصب
immodestly	ازروی بی حیایی گستاخانه
phonologically	ازروی صدا شناسی
piggishly	ازروی خوک منشی
rancorously	ازروی کینه وبغض
iniquitously	ازروی بی عدالتی بناحق
petulantly	ازروی تندی یا کج خلقی
buck	ازروی خرک پریدن
bucks	ازروی خرک پریدن
endophagous	تغذیه کننده ازروی
duty call	دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
disputatiously	ازروی ستیزه جویی
contritely	ازروی توبه وپشیمانی
commandingly	باتوانایی ازروی قدرت
cockily	ازروی گستاخی یاخودبینی
by the piece	ازروی کار کرد
systematically	ازروی یک اسلوب معین
impatiently	ازروی بیطاقتی باشتیاق
adherently	هواخواهانه ازروی تابعیت
glibly	ازروی چرب زبانی
fictitiously	ازروی جعل بطورعاریتی
fierily	ازروی اتش مزاجی
flightily	ازروی تلون مزاج
fractiously	ازروی سرکشی عبوسانه
roguishly	ازروی بد ذاتی یاشیطنت
flauntingly	باجلوه ازروی خودنمایی
crassly	ازروی زمختی یاکودنی
flashily	ازروی خودنمایی یاخودفروشی
elaborately	ازروی صنعت و نازک کاری
fiendishly	ازروی دیوخویی یاشیطان صفتی
scurried	حرکت ازروی دست پاچگی
sympathetically	ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
scurries	حرکت ازروی دست پاچگی
scurrying	حرکت ازروی دست پاچگی
He obeyed from fear.	ازروی ترس اطاعت کرد
passive obedience	فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
pick up <idiom>	برداشتن چیزی ازروی زمین
overbearingly	ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
He did it out of friendship.	ازروی دوستی اینکار راکرد
philanthropically	ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
persuasion	نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
distractedly	اشفته وار ازروی حیرت
contemptuously	بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
hurdle	مسابقه پرش ازروی مانع
persuasions	نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
hurdles	مسابقه پرش ازروی مانع
with a powder	ازروی بی پروایی تند ناگهان
to raise the v	توری یانقاب ازروی برداشتن
exclaimed	ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming	ازروی تعجب فریاد زدن
politicly	مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
exclaims	ازروی تعجب فریاد زدن
exclaim	ازروی تعجب فریاد زدن
phonographer	متخصص تندنویسی ازروی صدا