Dictiornary-Farsi | ازروی شوخی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
facetiously	ازروی شوخی


Other Matches

A clumsy practical joke.	آدم شوخی است ( شوخی های یدی )
injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
It is no joke .	این شوخی ندارد ( شوخی نیست )
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
humour	شوخی
humors	شوخی
humoring	شوخی
humored	شوخی
jests	شوخی
funniment	شوخی
prank	شوخی
pranks	شوخی
for fun	به شوخی
in a sober earnest	بی شوخی
joking	شوخی
frolicsomeness	شوخی
joke	شوخی
jokes	شوخی
humoured	شوخی
humouring	شوخی
jink	شوخی
lightsomeness	شوخی
jestingly	به شوخی
jocosity	شوخی
bon mot	شوخی
persiflage	شوخی
drollery	شوخی
sportiveŠetc	شوخی کن
fun	شوخی
facetiae	شوخی
facetiousness	شوخی
waggery	شوخی
joked	شوخی
funny bones	شوخی
in play	به شوخی
humours	شوخی
jocundly	با شوخی
jest	شوخی
game	شوخی
lark	شوخی
good humouredly	به شوخی
raillery	شوخی
gamesomeness	شوخی
larks	شوخی
funny bone	شوخی
humorousness	شوخی
from	ازروی
to crack a joke	شوخی کردن
to break a jest	شوخی کردن
humoursome	شوخی امیز
floppy ear	خرگوش [به شوخی]
inexpressibles	بزبان شوخی
practical jokes	شوخی یدی
trick	شوخی کردن
tricked	شوخی کردن
tricking	شوخی کردن
practical jokes	شوخی عملی
practical joke	شوخی یدی
horseplay	شوخی خرکی
practical joke	شوخی عملی
sported	بازی شوخی
indispensables	بزبان شوخی
sport	بازی شوخی
sportiveŠetc	شوخی امیز
jocoserious	شوخی و جدی
humor	شوخی خوشمزگی
hand play	شوخی بادست
to cut a joke	شوخی کردن
his joke fell f.	شوخی اونگرفت
cut a joke	شوخی کردن
josh	شوخی کردن
jocularly	از روی شوخی
jesting a	شوخی بکنار
all joking aside	شوخی بکنار
spree	شوخی سرخوشی
sprees	شوخی سرخوشی
rag [British E]	شوخی با آزار
jocular	شوخی امیز
razz	شوخی کردن
randan	مستی شوخی
prankful	شوخی امیز
tease	شوخی با آزار
jink	لطفه شوخی
monkey business <idiom>	شوخی کردن
Joking apart, ... <idiom>	جدای از شوخی، ...
larks	شوخی کردن
lark	شوخی کردن
friskiness	فرحناکی شوخی
jokingly	شوخی کنان
pranks	شوخی خرکی
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
joking	شوخی کردن
jokes	شوخی کردن
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
joke	شوخی کردن
A flat joke .	شوخی بی نمک
prank	شوخی خرکی
gagman	شوخی کننده
humorous	شوخی امیز
to kid	شوخی کردن
lop ear	خرگوش [به شوخی]
joked	شوخی کردن
sports	بازی شوخی
dissolutely	ازروی هرزگی
crookedly	ازروی نادرستی
doubliy	ازروی تزویر
corruptly	ازروی تباهی
disobilgingly	ازروی نامهربانی
distastefully	ازروی بی رغبتی
dizzily	ازروی گیجی
headily	ازروی خودسری
discursively	ازروی استدلال
disgustedly	ازروی بیزاری
deridingly	ازروی ریشخند
irreverently	ازروی بی حرمتی
disingenuously	ازروی تزویر
ill naturedly	ازروی بد خویی
irresolutely	ازروی بی تصمیمی
ill humouredness	ازروی بد خلقی
heretically	ازروی فسادعقیده
discontentedly	ازروی نارضایتی
irreligiously	ازروی بی دینی
fatuously	ازروی بیشعوری
inexactly	ازروی بی دقتی
ill humouredly	ازروی بدخلقی
ill humouredly	ازروی بد خویی
hurry skurry	ازروی دستپاچگی
indelicately	ازروی بی نزاکتی
hurry scurry	ازروی دستپاچگی
indecisively	ازروی دو دلی
indecently	ازروی بی شرمی
finically	ازروی وسواس
in the abstract	ازروی تجرید
incontinently	ازروی بی عفتی
inconstantly	ازروی بی ثباتی
flightily	ازروی بوالهوسی
flatulently	ازروی لاف
floutingly	ازروی استهزاء
floutingly	ازروی اهانت
egotistically	ازروی خودبینی
irefully	ازروی تندی
insesately	ازروی بی عاطفگی
frivolously	ازروی نادانی
emulously	ازروی هم چشمی
insesately	ازروی بیحسی
illy	ازروی بد خواهی
enterprisingly	ازروی توکل
equivocally	ازروی ایهام
evadingly	ازروی تجاهل
excursively	ازروی بی ترتیبی
immorally	از ازروی بد اخلاقی
glozingly	ازروی مداهنه
experientially	ازروی تجربه
fractiously	ازروی کج خلقی
flatulently	ازروی نفخ
surer	ازروی یقین
despondently	ازروی افسردگی
irritably	ازروی تندی
irritably	ازروی تندمزاجی
inquisitively	ازروی کنجکاوی
courageously	ازروی جرات
glaringly	ازروی خودنمائی
brotherly	ازروی دوستی
to get off	برخاستن ازروی
flippantly	ازروی سبکی
subtly	ازروی زیرکی
childishly	ازروی بچگی
puerilely	ازروی بچگی
rakishly	ازروی هرزگی
submissively	ازروی فروتنی
lightly	ازروی بی علاقگی
economically	ازروی اقتصاد
surest	ازروی یقین
shabbily	ازروی پستی
distractedly	ازروی گیجی
preponderantly	ازروی فضیلت
dissolute	ازروی هرزگی
inexorably	ازروی سنگدلی
grammatically	ازروی دستور
huffily	ازروی کج خلقی
huffily	ازروی زودرنجی
constantly	ازروی ثبات
dishonorable	ازروی بی شرمی
sure	ازروی یقین
impatiently	ازروی ناشکیبایی
impatiently	ازروی بی صبری
obedienlv	ازروی فرمانبرداری
joyfully	ازروی خوشحالی
considerately	ازروی ملاحظه
cold heartedly	ازروی بی عاطفگی
pettishly	ازروی کج خلقی
antagonistically	ازروی رقابت
perfidiously	ازروی خیانت
open mindldly	ازروی بی تعصبی