Dictiornary-Farsi | ازروی صنعت و نازک کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
elaborately	ازروی صنعت و نازک کاری


Other Matches

finishing	نازک کاری
d. touch	نازک کاری
joinery	نازک کاری
masterstroke	نازک کاری هنری
hair stroke	نازک کاری درخوشنویسی
masterstrokes	نازک کاری هنری
elaborateness	نازک کاری استادی در کار
motor vehicle industry	صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry	صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
cable weft	پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
crafts	صنعت
industries	صنعت
craftsman trade	صنعت
arts	صنعت
craft	صنعت
industry	صنعت
art	صنعت
traded	صنعت
trade	صنعت
artless	بی صنعت
haniwork	صنعت دست
hyperbole	صنعت اغراق
mysteries	صنعت هنر
mystery	صنعت هنر
ceramics industry	صنعت سرامیک
chiasmus	صنعت قلب
electric industry	صنعت برق
handicraft	صنعت دستی
structrual engineering industry	صنعت سازه
family industry	صنعت خانوادگی
simile	صنعت تشبیه
similes	صنعت تشبیه
metal working industry	صنعت فلزکاری
textile industry	صنعت نساجی
craftsmen	هنرپیشه صنعت گر
craftsman	هنرپیشه صنعت گر
extractive industry	صنعت استخراجی
oil industry	صنعت نفت
palinode	صنعت انکار
contracting industry	صنعت ساختمان
service industry	صنعت خدمات
sick industry	صنعت بیمار
industrialists	صنعت کار
industrialists	صاحب صنعت
industrialist	صنعت کار
industrialist	صاحب صنعت
declining industry	صنعت رو به زوال
competitive industry	صنعت رقابتی
computer industry	صنعت کامپیوتر
industrialism	صنعت گرایی
plastic industry	صنعت پلاستیک
automotive	صنعت اتومبیل
domestic industry	صنعت داخلی
export industry	صنعت صادراتی
artificer	صنعت کار
technology	صنعت شناسی
philotechnic	صنعت دوست
cottage industries	صنعت روستایی
cottage industry	صنعت روستایی
iron industry	صنعت اهن
antistrophe	صنعت تجنیس
industrial espionage	جاسوسی در صنعت
agro industry	کشت و صنعت
infant industry	صنعت نوزاد
technologies	صنعت شناسی
filmdom	صنعت سینما
manufacturing industry	صنعت کارخانهای
weak industry	صنعت کساد
motorcar industry	صنعت اتومبیل
textile industry	صنعت بافندگی
manufacturing	صنعت ساخت
weak industry	صنعت ضعیف
labour intensive industry	صنعت کاربر
automotive industry	صنعت اتومبیل
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
nationalized industry	صنعت ملی شده
talkies	صنعت فیلم ناطق
constant cost industry	صنعت هزینههای ثابت
non ferrous metal industry	صنعت فلزات غیراهنی
iron and steel working industry	صنعت اهن و فولاد
sick industry	صنعت عقب مانده
metaphors	صنعت استعاره کنایه
beaver fur	خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
handicraft	صنعت دستی حرفه
confectionery	صنعت شیرینی سازی
barrier to entry	منع ورود به صنعت
counterpoint	صنعت ترکیب الحان
small scale industry	صنعت به مقیاس کوچک
machine building industry	صنعت ماشین سازی
metaphor	صنعت استعاره کنایه
location of industry	تعیین مکان صنعت
talkie	صنعت فیلم ناطق
automobile trade	صنعت یا تجارت اتومبیل
industrially	ازلحاظ کار و صنعت
beaver	خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
electrotechnology	شناخت صنعت برق
ease of entry	سهولت ورودبه یک صنعت
expanding industry	صنعت در حال گسترش
transport trade	صنعت حمل و نقل
transport industry	صنعت حمل و نقل
transport business	صنعت حمل و نقل
shipping trade	صنعت حمل و نقل
declining industry	صنعت درحال تنزل
carrying trade	صنعت حمل و نقل
carrying business	صنعت حمل و نقل
carrying-trade	صنعت حمل و نقل
plaiter	دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
long run industry supply curve	منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
location of industry	تعیین محل استقرار صنعت
pleating machine	دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
cuttler	دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine	دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiter	دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiting machine	دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
cuttler	دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine	دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
free entry	ورود ازاد بنگاهها به صنعت
aviationelectronic	بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
eisa	معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
poor prospects for the steel industry	دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
Want is the mother of industry. <proverb>	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Irans industry is progressing.	صنعت ایران درحال ترقی است
location theory	نظریه تعیین محل استقرار صنعت
industrial	دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
globe valve	شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
extended industry standard architecture	معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
globe valve	شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
from	ازروی
slimmest	نازک
tender hearted	نازک دل
thins	نازک
svelt	نازک
attenute	نازک
tenderhearted	دل نازک
tender hearted	دل نازک
thinnest	نازک
slim	نازک
young ice	یخ نازک
slimming	نازک
touchy	دل نازک
slims	نازک
touchiest	دل نازک
touchier	دل نازک
thinned	نازک
thin	نازک
gossamer	نازک
fragile	نازک
tinnily	نازک
feather edged	لب نازک
soft-hearted	نازک دل
thinners	نازک
tenuous	نازک
frail	نازک
soft hearted	نازک دل
egg shell	نازک
tenderest	نازک
tendered	نازک
papyraceous	نازک
softhearted	نازک دل
tendering	نازک
ethereal	نازک
tender	نازک
tenderhearted <adj.>	دل نازک
slimmed	نازک
frailest	نازک
perone	نازک نی
eggshells	نازک
eggshell	نازک
fine	نازک
frailer	نازک
fined	نازک
finest	نازک
electrometallurgy	صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
Hollywood	شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
equivocally	ازروی ایهام
surer	ازروی یقین
evadingly	ازروی تجاهل
insesately	ازروی بیحسی
powerlessly	ازروی ضعف
profligately	ازروی هرزگی
perfidiously	ازروی خیانت
insesately	ازروی بی عاطفگی
inefficiently	ازروی بی کفایتی
enterprisingly	ازروی توکل