English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
English Persian
extrapolate ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolated ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolates ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolating ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
Other Matches
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pessimistically ازروی بد بینی
hieromancy طالع بینی ازروی قربانی
circumstantiate امارات لازمه را تهیه کردن
stereophotogrammetry تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
prime facie evidence قرائن فاهری
cumulative evidence قرائن یا مدارک اضافی
circumstantiate قرائن وامارت را بدست اوردن
presumption of fact استنباط از روی امارات
United Arab Emirates امارات متحده عربی
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
to pattern out ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
syllabicate ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
scare up <idiom> ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
can't see the forest for the trees <idiom> ازروی یکی برای جمع قضاوت کردن
halterbreak کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
septum حفرههای بینی پره بینی
scheduled برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
prediction از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
predictions از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
to read people's hands کف بینی کردن
anticipates پیش بینی کردن
expecting پیش بینی کردن
auguring پیش بینی کردن
augur پیش بینی کردن
augured پیش بینی کردن
miscalculated بدپیش بینی کردن
foresees پیش بینی کردن
expects پیش بینی کردن
preparation پیش بینی کردن
expected پیش بینی کردن
to make provision پیش بینی کردن
dopes پیش بینی کردن
dope پیش بینی کردن
miscalculate بدپیش بینی کردن
anticipated پیش بینی کردن
anticipate پیش بینی کردن
miscalculates بدپیش بینی کردن
to blow one's nose بینی پاک کردن
expect پیش بینی کردن
miscalculating بدپیش بینی کردن
preparations پیش بینی کردن
augurs پیش بینی کردن
second guess پیش بینی کردن
second-guessed پیش بینی کردن
second-guesses پیش بینی کردن
second-guessing پیش بینی کردن
foreshow پیش بینی کردن
plan پیش بینی کردن
nose-picking انگشت کردن در بینی
plans پیش بینی کردن
prognosticate پیش بینی کردن
second-guess پیش بینی کردن
forecast پیش بینی کردن
foresee پیش بینی کردن
anticipating پیش بینی کردن
previse پیش بینی کردن
forecasted پیش بینی کردن
prevision پیش بینی کردن
forecasts پیش بینی کردن
miscalculating پیش بینی غلط کردن
look forward to something <idiom> را لذت پیش بینی کردن
miscalculated پیش بینی غلط کردن
miscalculate پیش بینی غلط کردن
miscalculates پیش بینی غلط کردن
antedates پیش بینی کردن جلوانداختن
to provide for old age پیش بینی روزگارپیری را کردن
predict قبلا پیش بینی کردن
predicts قبلا پیش بینی کردن
antedate پیش بینی کردن جلوانداختن
antedated پیش بینی کردن جلوانداختن
provide for in the budget در بودجه پیش بینی کردن
predicting قبلا پیش بینی کردن
preselect پیش بینی موضع کردن
snuffling زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffles زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
to p for a sum in the budget مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
snuffled زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
forecasted براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasts براورد کردن از قبل پیش بینی
foretaste ازمایش قبلی پیش بینی کردن
forecast براورد کردن از قبل پیش بینی
snuffle زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
emunctory مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
from ازروی
predicting interval فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
irresolutely ازروی بی تصمیمی
constantly ازروی ثبات
by i ازروی ندانستگی
irefully ازروی تندی
irreligiously ازروی بی دینی
courageously ازروی جرات
circumspectly ازروی احتیاط
muddily ازروی گیجی
dissolute ازروی هرزگی
discontentedly ازروی نارضایتی
impatiently ازروی بی صبری
obedienlv ازروی فرمانبرداری
by the book ازروی کتاب
open mindldly ازروی بی تعصبی
disobilgingly ازروی نامهربانی
disingenuously ازروی تزویر
blunderingly ازروی اشتباه
dishonorable ازروی بی شرمی
disgustedly ازروی بیزاری
blamelessly ازروی بی گناهی
impatiently ازروی ناشکیبایی
discursively ازروی استدلال
irreverently ازروی بی حرمتی
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
antagonistically ازروی رقابت
querulousy ازروی کج خلقی
contumaciously ازروی سرکشی
politicly ازروی مصلحت
corruptly ازروی تباهی
crookedly ازروی نادرستی
to get off برخاستن ازروی
glaringly ازروی خودنمائی
irritably ازروی تندمزاجی
brotherly ازروی دوستی
powerlessly ازروی ضعف
inexorably ازروی سنگدلی
submissively ازروی فروتنی
mystically ازروی تصوف
deridingly ازروی ریشخند
perfidiously ازروی خیانت
basely ازروی پستی
pettishly ازروی کج خلقی
inquisitively ازروی کنجکاوی
incontinently ازروی بی عفتی
considerately ازروی ملاحظه
constrainedly ازروی اجبار
contextually ازروی قراین
irritably ازروی تندی
huffily ازروی زودرنجی
glozingly ازروی مداهنه
flippantly ازروی سبکی
in the abstract ازروی تجرید
enterprisingly ازروی توکل
finically ازروی وسواس
despondingly ازروی افسردگی
despondently ازروی افسردگی
inconstantly ازروی بی ثباتی
rakishly ازروی هرزگی
flightily ازروی بوالهوسی
inefficiently ازروی بی کفایتی
indecently ازروی بی شرمی
indecisively ازروی دو دلی
indelicately ازروی بی نزاکتی
surest ازروی یقین
surer ازروی یقین
distractedly ازروی گیجی
subtly ازروی زیرکی
immorally از ازروی بد اخلاقی
illy ازروی بد خواهی
huffily ازروی کج خلقی
excursively ازروی بی ترتیبی
facetiously ازروی شوخی
puerilely ازروی بچگی
childishly ازروی بچگی
fatuously ازروی بیشعوری
headily ازروی خودسری
experientially ازروی تجربه
heretically ازروی فسادعقیده
hurry scurry ازروی دستپاچگی
hurry skurry ازروی دستپاچگی
preponderantly ازروی فضیلت
ill humouredly ازروی بد خویی
ill humouredly ازروی بدخلقی
ill humouredness ازروی بد خلقی
equivocally ازروی ایهام
ill naturedly ازروی بد خویی
inexactly ازروی بی دقتی
sure ازروی یقین
stupidly ازروی نادانی
lightly ازروی بی علاقگی
joyfully ازروی خوشحالی
dissolutely ازروی هرزگی
insesately ازروی بیحسی
distastefully ازروی بی رغبتی
floutingly ازروی استهزاء
floutingly ازروی اهانت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com