Dictiornary-Farsi | ازشکل طبیعی انداختن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
distort	ازشکل طبیعی انداختن
distorts	ازشکل طبیعی انداختن


Other Matches

mar	ازشکل انداختن
marring	ازشکل انداختن
botching	ازشکل انداختن
marred	ازشکل انداختن
deforms	ازشکل انداختن
botches	ازشکل انداختن
botch	ازشکل انداختن
botched	ازشکل انداختن
deforming	ازشکل انداختن
deform	ازشکل انداختن
disfashion	ازشکل انداختن
defaces	ازشکل انداختن محو کردن
defaced	ازشکل انداختن محو کردن
defacing	ازشکل انداختن محو کردن
deface	ازشکل انداختن محو کردن
extravasate	ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
contortion	ازشکل اندازی
contortions	ازشکل اندازی
disfiguration	ازشکل افتادگی
dropped	گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops	گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop	گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping	گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
physiographic	وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism	فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man	احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
bring down	به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrified	بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies	بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying	بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify	بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard	بخطر انداختن بمخاطره انداختن
steer roping	کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
let down	پایین انداختن انداختن
natural right	حق طبیعی
normal	طبیعی
crude copper	مس طبیعی
natural bridge	پل طبیعی
natural foundation	پی طبیعی
innate	طبیعی
naturals	طبیعی
indigenous	طبیعی
physical	طبیعی
natural	طبیعی
silvan	طبیعی
home born	طبیعی
homebred	طبیعی
trim size	اندازه طبیعی
natural ground	زمین طبیعی
natural group	گروه طبیعی
metaphisical	غیر طبیعی
natural habitat	بوم طبیعی
natural language	زبان طبیعی
native language	زبان طبیعی
natively	بطور طبیعی
natural monopoly	انحصار طبیعی
natural law	حقوق طبیعی
natural logarithm	لگاریتم طبیعی
natural magnet	مغناطیس طبیعی
natural frequency	فرکانس طبیعی
natural disaster	بلایای طبیعی
natural competition	رقابت طبیعی
natural capacity	فرفیت طبیعی
natural abundace	فراوانی طبیعی
natural agents	عوامل طبیعی
natural asphalt	اسفالت طبیعی
natural asphalt	قیر طبیعی
natural disaster	حوادث طبیعی بد
natural easement	حق ارتفاق طبیعی
natural excitation	تحریک طبیعی
natural frequency	بسامد طبیعی
natrual cement	سیمان طبیعی
trass	سیمان طبیعی
pozzolan earth	سیمان طبیعی
natural erosion	فرسایش طبیعی
natural endowments	موهبت طبیعی
natural endowment	موهبت طبیعی
natural economy	اقتصاد طبیعی
natural bed	بستر طبیعی
resource endowment	منابع طبیعی
physico theology	الهیات طبیعی
orthochromatic	رنگ طبیعی
original ground	زمین طبیعی
normal fault	گسل طبیعی
secundine naturam	بطور طبیعی
nonrepresentational	غیر طبیعی
neperian logarithm	لگاریتم طبیعی
nature reserve	اندوختگاه طبیعی
naturalistic observation	مشاهده طبیعی
natural year	سال طبیعی
jardin anglo-chinois	باغچه طبیعی
propensity	تمایل طبیعی
physically	با قواعد طبیعی
full-size	اندازه طبیعی
so matic	طبیعی جسمی
sophisticate	غیر طبیعی
preposterous	غیر طبیعی
pudding stone	شفته طبیعی
tegmen	پوشش طبیعی
tegmentum	پوست طبیعی
terrestrial occurrence	وفور طبیعی
physiography	جغرافیای طبیعی
subnormal	غیر طبیعی
full size	اندازه طبیعی
tincal	بوره طبیعی
tincal or kal	بوره طبیعی
propensities	تمایل طبیعی
natural vibration	نوسان طبیعی
natural ventilation	تهویه طبیعی
natural recharge	تغذیه طبیعی
uncanny	غیر طبیعی
natural purification	پالایش طبیعی
aptitudes	تمایل طبیعی
aptitude	تمایل طبیعی
natural products	مواد طبیعی
natural phenomena	اثار طبیعی
natural persons	اشخاص طبیعی
natural person	شخص طبیعی
natural order	نظم طبیعی
natural obstacle	مانع طبیعی
natural reserves	ذخائر طبیعی
natural resin	صمغ طبیعی
natural sources	منابع طبیعی
natural silk	ابریشم طبیعی
normalizes	طبیعی کردن
normalize	طبیعی کردن
normalising	طبیعی کردن
normalises	طبیعی کردن
normalised	طبیعی کردن
natural number	عدد طبیعی
natural selection	انتخاب طبیعی
au naturel	بحالت طبیعی
asphaltic bitumen	قیر طبیعی
apparence	شباهت طبیعی
natural history	تاریخ طبیعی
naturalises	طبیعی شدن
naturalising	طبیعی شدن
bees wax	موم طبیعی
continuous climbing	صعود طبیعی
full scale	اندازه طبیعی
asphaltite	قیر طبیعی
eupnoea	تنفس طبیعی
emmetropis	بینایی طبیعی
emmetropia	بینایی طبیعی
debris	مانده طبیعی
crude gas	گاز طبیعی
natural gas	گاز طبیعی
naturalizes	طبیعی شدن
naturalizing	طبیعی شدن
natural resources	منابع طبیعی
supernatural	ماوراء طبیعی
preternatural	مافوق طبیعی
natural silk	ابریشم طبیعی
preternatural	غیر طبیعی
in situ	در جای طبیعی
natural color	رنگ طبیعی
supernatural	فوق طبیعی
physical sciences	علوم طبیعی
phenomenon	اثر طبیعی
falsetto	غیر طبیعی
falsettos	غیر طبیعی
natural sciences	علوم طبیعی
war of the elements	انقلابات طبیعی
physio	پیشوند طبیعی
physios	پیشوند طبیعی
inartificial	طبیعی غیرصنعتی
in vivo	در محیط طبیعی
immanent justice	عدالت طبیعی
natural rubber	لاستیک طبیعی
unnaturally	غیر طبیعی
physiology	علم طبیعی
naturally	بطور طبیعی
physical science	علوم طبیعی
natural childbirth	زایمان طبیعی
naturalize	طبیعی شدن
matter of course	چیز طبیعی
matten of course	چیز طبیعی
wildwood	جنگل طبیعی
standards	طبیعی یا معمولی
life science	علوم طبیعی
life sciences	علوم طبیعی
unnatural	غیر طبیعی
seeps	تراوش طبیعی
seeping	تراوش طبیعی
landscaped	منظره طبیعی
landscape	منظره طبیعی
glacier	یخچال طبیعی
guardian by nature	قیم طبیعی
standard	طبیعی یا معمولی
intrinsic	طبیعی ذهنی
galenite	سرب طبیعی
naturalness	طبیعی بودن
landscapes	منظره طبیعی
landscaping	منظره طبیعی
glaciers	یخچال طبیعی
seeped	تراوش طبیعی
seep	تراوش طبیعی
hevea rubber	لاستیک طبیعی
billiard point	در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
raw produce	محصول طبیعی یا کشاورزی