Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
saliva test
ازمایش بزاق دهان اسب
Other Matches
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
stomal
دهان دار وابسته به دهان
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
use testing
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
tryout
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
assays
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
flight test
ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
test element
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
continous immersion test
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
soil examination
بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
insulation test
ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
saliva
بزاق
spit
بزاق
spits
بزاق
sputum
بزاق
slobber
بزاق گلیز
slobbers
بزاق گلیز
slobbers
بزاق زدن به
salivating
بزاق ایجادکردن
sialagogic
بزاق اور
salivate
بزاق ایجادکردن
ptyalism
سیلان بزاق
sialagogue
مدر بزاق
salivates
بزاق ایجادکردن
salivation
ترشح بزاق
salivation
ایجاد بزاق
salivated
بزاق ایجادکردن
slobber
بزاق زدن به
insalivation
اختلاط با بزاق
slobbered
بزاق زدن به
slobbering
بزاق گلیز
slobbering
بزاق زدن به
slobbered
بزاق گلیز
salivation
بزاق اوری
salivating
بزاق ترشح کردن
salivates
بزاق ترشح کردن
salivated
بزاق ترشح کردن
salivate
بزاق ترشح کردن
ptyalin
ماده تخمیری بزاق
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
insalivate
با خدو اغشتن با بزاق امیختن
parotid
وابسته بغده بزاق زیرگوش
flight test
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
creep test
ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester
دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
slobbers
اب دهان
polystome
دهان
mouthing
دهان
jibs
دهان
gob
دهان
chops
دهان
gobs
دهان
slobbering
اب دهان
unmuffle
دهان
slobbered
اب دهان
mouths
دهان
slobber
اب دهان
mouthed
دهان
puss
دهان
potato box
دهان
spittle
اب دهان
OS
دهان
mouth
دهان
jibbing
دهان
jibbed
دهان
jib
دهان
polystomatous
دهان
astomatous
بی دهان
astomatal
بی دهان
saliva
اب دهان
mouthwashes
دهان شویه
mouthwash
دهان شویه
cyclostomatous
دهان گرد
palate
سقف دهان
palates
سقف دهان
halitosis
گند دهان
fetid
گند دهان
gags
دهان باز کن
gagged
دهان باز کن
insalivate
اب دهان زدن به
scold
ادم بد دهان
scolded
ادم بد دهان
scolds
ادم بد دهان
gag
دهان باز کن
widemouthed
دهان باز
reeks
بخار دهان
reeking
بخار دهان
reeked
بخار دهان
microstomous
کوچک دهان
gymnostomous
برهنه دهان
peroral
از راه دهان
slobber
دهان را اب انداختن
slobbered
دهان را اب انداختن
openmouthed
دهان باز
slobbering
دهان را اب انداختن
fomalhaut
دهان ماهی
slobbers
دهان را اب انداختن
mouth-watering
دهان آب انداز
neb
پوزه دهان
mouthy
دهان دار
reek
بخار دهان
stoma
شکاف دهان
toho
دهان ببر
to shut up
دهان بستن
mouthed
در دهان گذاشتن
stomatal
وابسته به دهان
oral
از راه دهان
orals
از راه دهان
throat
صدا دهان
throats
صدا دهان
astomatal
فاقد دهان
gagging
دهان باز کن
stomatous
دهان دار
stomatology
دهان پزشکی
stomatitis
ورم دهان
stomatic
شبیه دهان
stomatal
دهان دار
mouths
در دهان گذاشتن
mouthing
در دهان گذاشتن
spits
اب دهان خدو
say a mouthful
<idiom>
حرف دهان پر کن
spit
اب دهان خدو
mum's the word
<idiom>
دهان قرص
mouth
در دهان گذاشتن
rictus
چاک دهان
cyclostomate
دهان گرد
muzzle
دهان بند دهنه
gagging
دهان بند بستن
gags
دهان بند بستن
sound off
مزه دهان کسیرافهمیدن
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
screw up
غنچه کردن دهان
hagfish
مارماهی دهان گرد
spiracular
شبیه سوراخ دهان
stomatogastric
وابسته به دهان ومعده
gagged
دهان بند بستن
spit
اب دهان پرتاب کردن
clump block
قرقره دهان گشاد
ejaculates
از دهان بیرون پراندن
gag
دهان بند بستن
squiggles
در دهان قرقره کردن
muzzles
دهان بند دهنه
squiggle
در دهان قرقره کردن
muzzling
دهان بند دهنه
aboral
نقطه مقابل دهان
ejaculate
از دهان بیرون پراندن
drools
اب از دهان تراوش شدن
drooling
اب از دهان تراوش شدن
orinasal
از دهان و بینی درامده
drooled
اب از دهان تراوش شدن
to escape one's lips
از دهان کسی در رفتن
muzzled
دهان بند دهنه
toadfish
ماهی دهان گشاددریایی
paralysis of the face
لغو یا کجی دهان
ejaculated
از دهان بیرون پراندن
mugs
ساده لوح دهان
mouthpart
زائده نزدیک دهان
spits
اب دهان پرتاب کردن
fish fag
زن بدزبان یابد دهان
mug
ساده لوح دهان
mugged
ساده لوح دهان
fullmouthed
دارای دهان کامل
mugging
ساده لوح دهان
drool
اب از دهان تراوش شدن
ejaculating
از دهان بیرون پراندن
Wellington
چکمه دهان گشاد
throw to the wolves
<idiom>
به دهان گرگ انداختن
maw
دهان
[اصطلاح روزمره]
gob
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
To muzzle the people.
دهان مردم را بستن
bazoo
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
slobber
اب دهان روان ساختن
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
slobbered
اب دهان روان ساختن
yap
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
swearer
ادم بد دهان وفحاش
blurt
از دهان بیرون انداختن
cake-hole
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
trap
دهان
[اصطلاح روزمره]
chops
دهان
[اصطلاح روزمره]
halitosis
بدبویی دهان
[پزشکی]
bad breath
بدبویی دهان
[پزشکی]
fetor oris
بدبویی دهان
[پزشکی]
jaws
دهان
[اصطلاح روزمره]
mush
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
slobbering
اب دهان روان ساختن
pie hole
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
xerostomia
خشکی دهان
[پزشکی]
dry mouth syndrome
خشکی دهان
[پزشکی]
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
trap
نیرنگ فریب دهان
socket
کام
[سقف دهان]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com