Dictiornary-Farsi | ازمایش خستگی عرضی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
transverse fatigue test	ازمایش خستگی عرضی


Other Matches

fatigue test	ازمایش خستگی
tensile fatigue test	ازمایش کشش- خستگی
fatigue testing machine	دستگاه ازمایش کننده خستگی
transverse test specimen	نمونه ازمایش عرضی
transverse bending test	ازمایش خمش عرضی
cross folding test	ازمایش چین خوردگی عرضی
crossbar	خط عرضی صلیب میله عرضی
crossbars	خط عرضی صلیب میله عرضی
use testing	ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
tryout	ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pilot method	عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
assays	محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay	محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
flight test	ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
test element	دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
continous immersion test	ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
soil examination	بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
insulation test	ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
service test	ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
creep test	ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
flight test	ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
confident test	ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
environmental test	ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester	دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
transect	بطور عرضی برش کردن برش عرضی کردن
stress	خستگی
stresses	خستگی
stressing	خستگی
tiredness	خستگی
ages	خستگی
boredom	خستگی
fatigue	خستگی
age	خستگی
fatigued	خستگی
fatigues	خستگی
weariness	خستگی
ennui	خستگی
fatigue limit	حد خستگی
exhaustion	خستگی
dark burn	خستگی
fatigued	خستگی فرسودگی
exhautless	خستگی ناپذیر
fatigueless	خستگی ناپذیر
shrinkage stress	خستگی فرامد
unwearying	خستگی ناپذیر
mean stress	خستگی متوسط
fatigues	خستگی کوفتگی
circumferential stress	خستگی دایرهای
muscular fatigue	خستگی عضلانی
fatigue	خستگی کوفتگی
drainless	خستگی ناپذیر
principal stress	خستگی اصلی
compressive stress	خستگی فشاری
fatigue	خستگی فرسودگی
fatigued	خستگی کوفتگی
secondary stress	خستگی فرعی
magnetic fatigue	خستگی مغناطیسی
tadium	خستگی از عمر
taedium vitae	خستگی اززندگی
tedium	خستگی دلتنگی
fatiguable	خستگی پذیر
langorous	خستگی اور
indefatigable	خستگی ناپذیر
refreshment	رفع خستگی
refreshments	رفع خستگی
tiredly	بیزار خستگی
tired to death	مانندمرده از خستگی
thermal fatigue	خستگی حرارتی
wearily	از روی خستگی
irksome	خستگی اور
fatigueability	خستگی پذیری
eyestrain	خستگی چشم
tangential stress	خستگی مماسی
tensile stress	خستگی کششی
fatigues	خستگی فرسودگی
fatig	خستگی پذیر
fatigable	خستگی پذیر
inexhaustible	خستگی نا پذیر
fatiguing	خستگی اور
fatigue strength	استحکام خستگی
fatigue test	ازمون خستگی
tired	بیزار خستگی
unwearied	خستگی درکرده
eye strain	خستگی چشم
to stretch one's legs <idiom>	خستگی درکردن
weariless	خستگی نا پذیر
indefatigability	خستگی ناپذیری
nervous prostration	سستی پی خستگی اعصاب
inexhaustibly	بطور خستگی ناپذیر
tireless	خستگی ناپذیر نافرسودنی
he did not turn a hair	هیچ خستگی وانمودنکرد
neurasthenic	وابسته به ضعف یا خستگی پی ها
acopic	دافع خستگی و کوفتگی
permissible stress	خستگی قابل قبول
palmograph	خستگی نگار دستی
psychasthenia	خستگی روانی بی تصیمی
irksomely	بطور خستگی اور
I am deae beat . I am tired out .	از خستگی دارم غش می کنم
to rest up	خوب خستگی در کردن
to unbend oneself	رفع خستگی کردن
To be exhausted.	از پا افتادن ( خستگی مفرط )
shrinkage stress	خستگی جمع شدگی
trachle	سبب خستگی یا دردسر
indefatigably	بطور خستگی ناپذیر
restraints	نیروی خستگی یا فرسایش بار
neurasthenic	دچار خستگی یاضعف اعصاب
restraint	نیروی خستگی یا فرسایش بار
conk out <idiom>	بعلت خستگی به خواب رفتن
borer	ملول کننده خستگی اور
perk up <idiom>	بعد از خستگی پرانرژی بودن
he is not quite rested	خوب رفع خستگی نکرده
traverse	عرضی
traversed	عرضی
crosser	عرضی
traverses	عرضی
cross	عرضی
traversing	عرضی
crossest	عرضی
crosses	عرضی
lateral	عرضی
crossbar	خط عرضی
crossbars	خط عرضی
transverse	عرضی
refreshes	از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refresh	از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
high cycle fatigue	خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
refreshed	از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
cross roll	نورد عرضی
cross section	مقطع عرضی
cross hole	سوراخ عرضی
cross feed	تغذیه عرضی
cross piece	تیر عرضی
cross linking	اتصال عرضی
cross section	برش عرضی
cross section	نیمرخ عرضی
cross trail	جاده عرضی
crossed belt	تسمه عرضی
northing	مختصات عرضی
deflection sweep	درو عرضی
lateral forces	نیروهای عرضی
lateral route	جاده عرضی
lateral shifts	تغییرات عرضی
radial load	بار عرضی
lateral stability	پایداری عرضی
radial play	بازی عرضی
cross traverse	تراورس عرضی
cross fall	شیب عرضی
cross cut	برش عرضی
cross compartment	دهلیز عرضی
sagrod	مهار عرضی
shape of cross section	نیمرخ عرضی
profile	مقطع عرضی
axis	خط طولی یا عرضی
abeam	جهت عرضی
accidentalism	فلسفه عرضی
accidentalism	فلسفهء عرضی
profiled	مقطع عرضی
profiles	مقطع عرضی
profiling	مقطع عرضی
baselinesman	خط نگهدار خط عرضی
sag rod	مهار عرضی
square ball	پاس عرضی
cross beam	تیر عرضی
lateral tell	سبقت عرضی
cross brace	مهار عرضی
cross brace	گیره عرضی
cross head	تیر عرضی
athwart	به طور عرضی
latitude band	کمربند عرضی
latitude band	نوار عرضی
phenomenal	عارضی عرضی
phenomenally	عارضی عرضی
collateral ganglia	عقدههای عرضی
leak coil	بوبین عرضی
sides way	نوسان عرضی
transverse axis	محور عرضی
transverse valley	دره عرضی
traversing fire	اتش عرضی
transection	برش عرضی
trimmed joist	تیر عرضی
horizontal plane	صفحه عرضی
transverse plane	صفحه عرضی
transverse acceleration	شتاب عرضی
accidents	صفت عرضی
accident	صفت عرضی
timber	دنده عرضی
transversal wave	موج عرضی
transverse stress	تنش عرضی
transversal section	برش عرضی
frame	دنده عرضی
transverse wave	موج عرضی
transverse section	مقطع عرضی
transverse reinforcement	ارماتور عرضی
transverse joint	درز عرضی
transverse scale	مقیاس عرضی
transverse fault	گسل عرضی
transverse crack	ترک عرضی
transverse bracing	تقویت عرضی
transverse bulkhead	تیغه عرضی
to refresh oneself	تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن