English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
fast cruise ازمایش سریع ناو در بندر
Other Matches
fast cruise ازمایش حرکت سریع ناو
flight readiness firing ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
captive firing ازمایش سریع سیستم تیراندازی موشک در روی سکو
cabotage کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
cabotage کشتیرانی از یک بندر به بندر دیگردرامتداد ساحل
terminal port بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
use testing ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
assay محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assays محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
test element دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
insulation test ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
soil examination بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
marine express کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dma CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass پاس سریع با پیچش سریع مچ
confident test ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
creep test ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
speedy سریع السیر سریع
speediness سریع السیر سریع
harbours بندر
harbouring بندر
harboured بندر
cril سد بندر
port بندر
harbour بندر
seaports بندر
seaport بندر
wayside بندر
harbourless بی بندر
harbors بندر
harbored بندر
harboring بندر
Yangon بندر یانگون
Douala بندر دوالا
port بندر ورودی
Sydney بندر سیدنی
Tel Aviv بندر تلآویو
Abidjan بندر ابیجان
Plymouth بندر پلیموت
terminal port بندر مقصد
Calcutta بندر کلکته
Bissau بندر بیسائو
destination port بندر مقصد
wharfmaster رئیس بندر
secondary port بندر فرعی
treaty port بندر پیمانی
port بندر گاه
seaport بندر دریایی
seaport دریا بندر
seaports بندر دریایی
seaports دریا بندر
ports of call بندر توقف
ports of call بندر لنگراندازی
port of call بندر توقف
registered port بندر مشخص
longshoremen باربرلنگرگاه بندر
way port بندر سر راه
bar پیش بندر
bars پیش بندر
free port بندر ازاد
free ports بندر ازاد
longshoreman باربرلنگرگاه بندر
aport بسوی بندر
aport روبه بندر
port of call بندر لنگراندازی
jetty اسکله بندر
jetties اسکله بندر
main port بندر اصلی
port watch نگهبان بندر
port of entry بندر مقصد
naval port بندر دریایی
on berth در داخل بندر
port of embarkation بندر عزیمت
inner harbor بندر داخلی
port of destination بندر مقصد
outer harbor پیش بندر
harbor master راهنمای بندر
harbor master رئیس بندر
minor port بندر کوچک
malaga بندر مالاگا
harbour dues حقوق بندر
harbour master رئیس بندر
harbour master متصدی بندر
cargo handling at port جابجایی کالا در بندر
Cape Town بندر کیپ تاون
cril مانع دهانه بندر
ex quay تحویل در بندر مقصد
lay day روز معطلی در بندر
embargo توقیف کشتی در بندر
lay an embargo on در بندر توقیف کردن
embargoes توقیف کشتی در بندر
entry plan طرح ورود به بندر
George Town بندر جرج تاون
harbourage پهلو گرفتن در بندر
harbor control tower برج مراقبت بندر
put into port وارد بندر شدن
bender gestalt test ازمون طرحهای بندر
destination port بندر تحویل کالا
port watch پست نگهبانی بندر
out port بندر دور از مقصد
jetty موج شکن بندر
named port of destination بندر مقصد مشخص
captain of the port افسر انتظامات بندر
Georgetown بندر جرج تاون
jetties موج شکن بندر
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
water bailiffs مامور تفتیش کشتیها در بندر
afloat support لجستیکی به طورشناور یا خارج از بندر
port of debarkation بندر مقصد حمل کالا
out bound عازم بیرون رفتن از بندر
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
clearance papers اسناد خروج کشتی از بندر
portcall زمان رسیدن وسایل به بندر
controlled port بندر نظامی کنترل شده
named port of shipment بندر مشخص برای حمل
to lay one on a ship کشتی را در بندر توقیف کردن
roustabout کارگر اسکله یا بندر گاه
bender visual motor gestalt test ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
portcapacity فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
yhis port is not yet peopled این بندر هنوز اباد نشده است
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
prize of war کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
portmark علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
transient پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
experimented ازمایش
shies ازمایش
shied ازمایش
experiment ازمایش
testing ازمایش
tested ازمایش
screening ازمایش
shy ازمایش
trials ازمایش
experimentation ازمایش
trial ازمایش
checking ازمایش
experiments ازمایش
experimenting ازمایش
shyer ازمایش
shying ازمایش
vetting ازمایش
shyest ازمایش
examen ازمایش
assay ازمایش
assays ازمایش
tests ازمایش
g ازمایش
cupping test ازمایش فنجانی
division check ازمایش تقسیم
deep drawing test ازمایش کاسگری
tensile test ازمایش کششی
teasthole گمانه ازمایش
tally plate برچسب ازمایش
probational ازمایش امتحان
preliminary test ازمایش مقدماتی
shear test ازمایش برشی
stripping test ازمایش زدودن
experiences تجربه ازمایش
experience تجربه ازمایش
stripping test ازمایش زدودگی
temptations ازمایش امتحان
temptation ازمایش امتحان
examinations امتحان ازمایش
examination امتحان ازمایش
system testing ازمایش سیستم
load test ازمایش بار
experiencing تجربه ازمایش
cup test ازمایش قاشقی
lucas test ازمایش لوکاس
spot test ازمایش فوری
factorial design ازمایش فاکتوریل
material testing ازمایش مصالح
test announcement نتیجه ازمایش
test bar میله ازمایش
gauges ازمایش کردن
gauged ازمایش کردن
experimental design طرح ازمایش
gauge ازمایش کردن
test bay حوزه ازمایش
test bay میدان ازمایش
examination of the soil ازمایش خاک
evaluation score نمره ازمایش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com