English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
stanford achivement test ازمون پیشرفت تحصیلی استانفورد
Other Matches
scholastic achievement پیشرفت تحصیلی
academic achievement پیشرفت تحصیلی
scholastic aptitude test ازمون استعداد تحصیلی
stanford binet intelligence scale مقیاس هوشی استانفورد-بینه
army classification battery test ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
academic تحصیلی
scholastic تحصیلی
terming ثلث تحصیلی
termed ثلث تحصیلی
acceleration جهش تحصیلی
sessions دوره تحصیلی
academic aptitude استعداد تحصیلی
schooltime دوره تحصیلی
school year سال تحصیلی
school drop out افت تحصیلی
session دوره تحصیلی
scholastic aptitude استعداد تحصیلی
academic inhibition رکود تحصیلی
term ثلث تحصیلی
academic year سال تحصیلی
semesters نیمسال تحصیلی
semester نیمسال تحصیلی
termtime دوره تحصیلی
shear box test ازمون برشی با جعبه ازمون برشی جعبهای
aid grant کمک هزینهء تحصیلی
terming پاره سال تحصیلی
grant کمک هزینه تحصیلی
grant بورس تحصیلی یا پژوهشی
granted کمک هزینه تحصیلی
granted بورس تحصیلی یا پژوهشی
grants کمک هزینه تحصیلی
grants بورس تحصیلی یا پژوهشی
scholarship کمک هزینه تحصیلی
fellowship کمک هزینه تحصیلی
scholarships کمک هزینه تحصیلی
fellowships کمک هزینه تحصیلی
termed پاره سال تحصیلی
term پاره سال تحصیلی
semestral وابسته به نیمسال تحصیلی
semestrial وابسته به نیمسال تحصیلی
curricular مربوط به برنامه تحصیلی
dissertate پایان نامه تحصیلی نوشتن
studying موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
study موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
studies موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
curriculums دوره تحصیلات برنامه تحصیلی
curriculum دوره تحصیلات برنامه تحصیلی
sizar دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
sizer دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
burse بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
developments پیشرفت
development پیشرفت
advance پیشرفت
lifts پیشرفت
lifting پیشرفت
lifted پیشرفت
proceedings پیشرفت ها
advances پیشرفت ها
progression پیشرفت
improvement پیشرفت
progress پیشرفت
lift پیشرفت
undeveloed بی پیشرفت
head way پیشرفت
underdeveloped کم پیشرفت
promotions پیشرفت
promotion پیشرفت
improvements پیشرفت
improvement پیشرفت
headway پیشرفت
advance پیشرفت
advancing <adj.> پیشرفت
going پیشرفت
achievements پیشرفت
achievement پیشرفت
achievement age سن پیشرفت
advancing پیشرفت
attainments پیشرفت
attainment پیشرفت
advances پیشرفت
progressed پیشرفت
progressions پیشرفت
progression پیشرفت
progress پیشرفت
progressing پیشرفت
growths پیشرفت
advancement پیشرفت
growth پیشرفت
accomplishment پیشرفت
advance پیشرفت
furtherance پیشرفت
progresses پیشرفت
progressing پیشرفت کردن
progressing پیشرفت پیشروی
progress پیشرفت پیشروی
furthers پیشرفت کردن
aq بهر پیشرفت
advancing پیشرفت پیشروی
accomplishment quotient بهر پیشرفت
achievement quotient بهر پیشرفت
progress پیشرفت کار
progresses پیشرفت پیشروی
progresses پیشرفت کار
blooming پیشرفت کننده
progressed پیشرفت کار
progressed پیشرفت پیشروی
progresses پیشرفت کردن
progressed پیشرفت کردن
progress پیشرفت کردن
achievement curve منحنی پیشرفت
the a of the army پیشرفت ارتش
come along پیشرفت کردن
progress chaser نافر پیشرفت
advances : پیشروی پیشرفت
advance پیشرفت پیشروی
degree of advancement درجه پیشرفت
developmental stage مرحله پیشرفت
technological improvement پیشرفت فنی
technical progress پیشرفت فنی
reaction progress پیشرفت واکنش
rise پیشرفت ترقی
rises پیشرفت ترقی
proceeding پیشرفت طرز
improvement curve منحنی پیشرفت
to gain ground پیشرفت کردن
to make headway پیشرفت کردن
to make way پیشرفت کردن
achievement motive انگیزه پیشرفت
achievement need نیاز پیشرفت
n achievement نیاز پیشرفت
achievement test آزمون پیشرفت
economic progress پیشرفت اقتصادی
advances پیشرفت پیشروی
make a dent in <idiom> پیشرفت کردن
here goes <idiom> پیشرفت کردن
get ahead <idiom> پیشرفت کردن
Luddites پیشرفت گریز
Luddite پیشرفت گریز
velocity of advance تندی پیشرفت
progressivist پیشرفت گرای
furthering پیشرفت کردن
becalmed از پیشرفت بازداشتن
becalm از پیشرفت بازداشتن
progress of negotiations پیشرفت مذاکرات
capability استعداد پیشرفت
ongoing درحال پیشرفت
progressing پیشرفت کار
to make progress پیشرفت کردن
beats پیشرفت زنش
beat پیشرفت زنش
development رشد پیشرفت
accession دخول پیشرفت
developments رشد پیشرفت
obstructionist از پیشرفت کارمجلس را از
becalming از پیشرفت بازداشتن
becalms از پیشرفت بازداشتن
thrive پیشرفت کردن
to unfold پیشرفت کردن
further پیشرفت کردن
furthered پیشرفت کردن
thriving پیشرفت کردن
thrives پیشرفت کردن
thrived پیشرفت کردن
spits پیشرفت خشکی در دریا
plain sailing پیشرفت بدون مانع
combat development پیشرفت اموزش رزمی
progress payments پرداختهای پیشرفت کار
advance پیشرفت طولی ناو
advancement degree of reaction درجه پیشرفت واکنش
promotion ترفیع رتبه پیشرفت
proceeding پیشرفت خلاصه مذاکرات
to look back از پیشرفت خودداری کردن
advances پیشرفت طولی ناو
california achievement tests آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
labor augmenting tednological progress پیشرفت تکنولوژی کارافزا
f. morement جنبش برای پیشرفت
progress reporting گزارش پیشرفت کار
processes پیشرفت تدریجی ومداوم
spit پیشرفت خشکی در دریا
advancing پیشرفت طولی ناو
process پیشرفت تدریجی ومداوم
progress report گزارش پیشرفت کار
interim report گزارش پیشرفت کار
promotions ترفیع رتبه پیشرفت
progressional دارای پیشرفت تدریجی
achievement battery مجموعه آزمون پیشرفت
underdeveloped areas مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
break through رسوخ مظفرانه پیشرفت غیرمنتظره
improved بهبودی یافتن پیشرفت کردن
booming پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
baffle صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffling صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
baffled صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
lower high water پایین ترین پیشرفت اب دریا
contract record سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
baffles صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
fogyish مانع پیشرفت قدیمی مسلک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com