English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (42 milliseconds)
English Persian
abolishes ازمیان بردن منسوخ کردن
abolishing ازمیان بردن منسوخ کردن
Other Matches
pt down منسوخ کردن از بین بردن
demoratize بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
abrogate ازمیان بردن
wipe ازمیان بردن
wiped ازمیان بردن
abolish ازمیان بردن
wiping ازمیان بردن
wipes ازمیان بردن
abrogates ملغی ازمیان بردن
embryoctony ازمیان بردن یافاسدکردن جنین درزهدان
remit منسوخ کردن
annul منسوخ کردن
abjure منسوخ کردن
cancel منسوخ کردن
revoke منسوخ کردن
elide منسوخ کردن
dissolve منسوخ کردن
nullify منسوخ کردن
abrogate منسوخ کردن
abolish منسوخ کردن
withdraw منسوخ کردن
antiquate برانداختن منسوخ کردن
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
abrogates باطل کردن منسوخ کردن
from among ازمیان
To co away with . To remove. To eliminate . ازمیان برداشتن
surmounts ازمیان برداشتن
surmounting ازمیان برداشتن
surmount ازمیان برداشتن
from the dead ازمیان مردگان
to sweep away ازمیان برداشتن
across ازمیان ازوسط
surmounted ازمیان برداشتن
to pass off ازمیان رفتن
To be lost . To disappear . ازمیان بر افتادن
to get anything out of the way کاری را ازمیان برداشتن
chiasma امیزش ازمیان یا از پهنا
repealed منسوخ
abrogated منسوخ
obsolete منسوخ
abrogates منسوخ
ci devant منسوخ
abrogate منسوخ
abolished منسوخ
out of d. منسوخ
antiquated منسوخ
obsolescent منسوخ
out of day منسوخ
rococo منسوخ
outmoded منسوخ
outdated منسوخ
to wriggle one's way بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
demode منسوخ شده
obsolesce منسوخ شدن
abrogable منسوخ شدنی
to fall in to d. منسوخ شدن
dead منسوخ کهنه
dead letter قانون منسوخ
outmode منسوخ شدن
abolishable منسوخ کردنی
slewing rate نرخ عبور یک کاغذ سفید ازمیان چاپگر
hard-up جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
hard up جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
dementia praecox اصطلاح منسوخ برای اسکیزوفرنی
czech defence نام منسوخ دفاع اسلاو
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
e f t a (european free trade association فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
neutralised بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
uncreate نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
commission بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
take off بردن کم کردن
inferred استنباط کردن پی بردن به
conducts هدایت کردن بردن
take لمس کردن بردن
takes لمس کردن بردن
conducting هدایت کردن بردن
conduct هدایت کردن بردن
infers استنباط کردن پی بردن به
conducted هدایت کردن بردن
inferring استنباط کردن پی بردن به
infer استنباط کردن پی بردن به
to push out پیش بردن جلو بردن
imbibes تحلیل بردن فرو بردن
imbibing تحلیل بردن فرو بردن
imbibed تحلیل بردن فرو بردن
imbibe تحلیل بردن فرو بردن
profits سود بردن منفعت کردن
profited سود بردن منفعت کردن
forays تهاجم کردن بیغما بردن
swoops چپاول کردن از بین بردن
encouage پیش بردن دلگرم کردن
swooping چپاول کردن از بین بردن
swooped چپاول کردن از بین بردن
to wash offŠout or away باشستش بردن یاپاک کردن
swoop چپاول کردن از بین بردن
revels عیاشی کردن لذت بردن
aminister تهیه کردن بکار بردن
liquidate از بین بردن مایع کردن
extirpate ریشه کن کردن ازبین بردن
foray تهاجم کردن بیغما بردن
elate بالا بردن محفوظ کردن
run (someone) in <idiom> به زندان بردن ،دستگیر کردن
revel عیاشی کردن لذت بردن
reveled عیاشی کردن لذت بردن
reveling عیاشی کردن لذت بردن
revelled عیاشی کردن لذت بردن
liquidated از بین بردن مایع کردن
revelling عیاشی کردن لذت بردن
encourages تقویت کردن پیش بردن
liquidates از بین بردن مایع کردن
encourage تقویت کردن پیش بردن
make for کمک کردن پیش بردن
to show one to the door کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
profit سود بردن منفعت کردن
encouraged تقویت کردن پیش بردن
liquidating از بین بردن مایع کردن
masochism لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
submerging دراب فرو بردن زیر اب کردن
shoves با زور پیش بردن پرتاب کردن
unlearnt محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
submerges دراب فرو بردن زیر اب کردن
shoved با زور پیش بردن پرتاب کردن
priori باب پی کردن بردن از علت به معلول
palaver از راه بدر بردن چاخان کردن
shoving با زور پیش بردن پرتاب کردن
unlearn محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
kill تلفات منفجر کردن از بین بردن
submerge دراب فرو بردن زیر اب کردن
unlearns محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
submerged دراب فرو بردن زیر اب کردن
kills تلفات منفجر کردن از بین بردن
shove با زور پیش بردن پرتاب کردن
squared بتوان دوم بردن مجذور کردن
transposing به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
squaring بتوان دوم بردن مجذور کردن
transpose به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposes به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
square بتوان دوم بردن مجذور کردن
squares بتوان دوم بردن مجذور کردن
removal از بین بردن برداشتن پیاده کردن
debasing مقام کسی را پایین بردن پست کردن
deal lift بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
debases مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debased مقام کسی را پایین بردن پست کردن
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
debase مقام کسی را پایین بردن پست کردن
removing بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
inflating پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
removes بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
inflate پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
to make the most of به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
to beg [of a dog holding up front paws] التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
paragons رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
to give one a lift کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
paragon رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
to sit up and beg التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
theft بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
gesticulated با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
synonymize الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gesticulate با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
thefts بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
gesticulating با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
logogriph نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
target materials مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
squelch circuit یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
plunders غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
plunder غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
plundering غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
demoralizes از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
carriages بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
demoralising از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
plucks عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
pluck عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
application به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
applications به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
steals به سرقت بردن یا سرقت کردن
steal به سرقت بردن یا سرقت کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com