Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 27 (4 milliseconds)
English	Persian
to become inoperative	ازکارافتاده شدن
to cease to be in force	ازکارافتاده شدن
Search result with all words
down	ازکارافتاده
disabled	ازکارافتاده
recover	جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering	جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers	جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
kaput	منکوب ازکارافتاده
played out	ازکارافتاده
disabled <adj.>	ازکارافتاده
down [out of action, not in use] <adj.>	ازکارافتاده
inoperative <adj.>	ازکارافتاده
out of service <adj.>	ازکارافتاده
unoperative <adj.>	ازکارافتاده
disabled <adj.>	خراب [ازکارافتاده]
down [out of action, not in use] <adj.>	خراب [ازکارافتاده]
inoperative <adj.>	خراب [ازکارافتاده]
out of service <adj.>	خراب [ازکارافتاده]
unoperative <adj.>	خراب [ازکارافتاده]
out of use <adj.>	ازکارافتاده
out of blast <adj.>	ازکارافتاده
not in use [American] <adj.>	ازکارافتاده
nonworking <adj.>	ازکارافتاده
out of use <adj.>	خراب [ازکارافتاده]
out of blast <adj.>	خراب [ازکارافتاده]
not in use [American] <adj.>	خراب [ازکارافتاده]
nonworking <adj.>	خراب [ازکارافتاده]
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com