English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
from stem to stern ازیک سربسر دیگر
Other Matches
itineration ازیک جابجایی دیگر
aliunde ازیک جای دیگر
metastasize گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
relayed ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relay ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
imethod روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relays ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
cross modulation مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
slewing سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
take sides <idiom> حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
from pillar to post ازیک وسیله به وسیله دیگر
endways سربسر
totally سربسر
endwise سربسر
badgered :سربسر گذاشتن
badgering :سربسر گذاشتن
badgers :سربسر گذاشتن
badger :سربسر گذاشتن
break even analysis تجزیه و تحلیل نقطه سربسر
break even point نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
uniparental ازیک ولی
from pillar to post ازیک دربدردیگر
of the same leaven ازیک جنس
ex parte ازیک طرف
on one hand ازیک طرف
osmosis ازیک پرده
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
to lose an eye ازیک چشم نابیناشدن
dual استفاده ازیک جفت
to solicit an office درخواست ازیک شرکت
extravaganza ازیک شخصیت خیالی
consubstantiate ازیک جنس شدن
extravaganzas ازیک شخصیت خیالی
Ask each and every one of them . ازیک یک آنها بپرسید
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
personal computing استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
lobectomy برداشتن قسمتی ازیک عضو
gybe ازیک سوبسوی دیگرجنبیدن تغییرجهت دادن
it is useful in a way ازیک جهت سودمنداست تاندازهای مفیداست
out fall محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
nutcracker تمرین ضربه سخت خوردن ازیک یا دو بازیگر
replayed خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replays خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
nutcrackers تمرین ضربه سخت خوردن ازیک یا دو بازیگر
replaying خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replay خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
eponymy اشتقاق اسم قبیله یا شخص یاعشیره ازیک کلمه
reconstitution site قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
entrance head بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
retrospective search جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
polyoestrous دارای بیش ازیک وهله جفت گیری در سال
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
relocating انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
Sept دسته یا اجتماعی که افرادش معتقداند ازیک جد یا نیا بوجودامده اند
relocated انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
scrimmage بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
scrimmages بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
outdegree تعداد رئوس جهت داری که ازیک گره خارج می شوند
round robin (meeting or discussion) <idiom> جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
relocate انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
paragram جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
reproduced کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproducing کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
reproduces کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
relocates انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
reproduce کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
distortions اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
systematic theology بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
distortion اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
open loop system مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
retrieval عمل جستجو, محل دادن وبهبود اطلاعات ازیک فایل یا رسانه ذخیره سازی
concatenate بیشتر ازیک فایل یامجموعهای ازداده ها که باهم ترکیب می شوند تا مجموعهای را تشکیل دهند
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
emission theory فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
branches در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
amphibrach شعر و نثری مرکب ازیک هجای بلند بین دو هجای کوچک
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
single transposition نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
verification بررسی تایپ صحیح داده یا سمت ارسال داده ازیک رسانه به دیگری
to vote plump رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
transponder تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
de bounce مدار الکترونیکی که ازانتخاب بیش ازیک کلید که بیش از یک سیگنال ایجاد میکند جلوگیری میکند
consultation chess بیش از یک نفر در برابر بیش ازیک نفر
cyphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
next دیگر
other دیگر
others دیگر
one an other یک دیگر
secus از دیگر سو
further دیگر
alternative شق دیگر
furthers دیگر
alternatives شق دیگر
another دیگر
he is no more او دیگر
else دیگر
no more دیگر نه
alternatives دیگر
again دیگر
furthered دیگر
of each other <adv.> از هم دیگر
furthering دیگر
anymore دیگر
thence دیگر
from one another <adv.> از هم دیگر
alternative دیگر
of one another <adv.> از هم دیگر
from each other <adv.> از هم دیگر
again از طرف دیگر
yon ان یکی دیگر ان
tother بعدی دیگر
t' other بعدی دیگر
otherness چیز دیگر
et al و در جای دیگر
so muchthe worse دیگر بدتر
otherguess جور دیگر
another شخص دیگر
to be no more دیگر نبودن
otherwhere جای دیگر
to wit بعبارت دیگر
another یکی دیگر
the other two دوتای دیگر
withil ازطرف دیگر
what more do you want دیگر چه می خواهید
other نوع دیگر
others نوع دیگر
about face سوی دیگر
shunt به خط دیگر انداختن
shunted به خط دیگر انداختن
shunts به خط دیگر انداختن
in other words <idiom> به کلام دیگر
otherwhence از جای دیگر
otherwhere در مکان دیگر
otherwhile گاه دیگر
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
otherworld دنیای دیگر
about face جهت دیگر
about-face سوی دیگر
scilicet بعبارت دیگر
otherguess بروش دیگر
otherguise جور دیگر
elsewhere درجای دیگر
elsewhere بجای دیگر
elsewhere نقطه دیگر
In our other words. بعبارت دیگر
about-faces جهت دیگر
about-faces سوی دیگر
about-face جهت دیگر
otherwhile وقت دیگر
on the other hand <adv.> طور دیگر
my other books کتابهای دیگر من
on the other side <adv.> طور دیگر
otherwise <adv.> طور دیگر
alternatively <adv.> به ترتیب دیگر
apart from that <adv.> به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> طور دیگر
never more هرگز دیگر
alternatively <adv.> ازطرف دیگر
apart from that <adv.> ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> ازطرف دیگر
by the same token <adv.> ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> ازطرف دیگر
on the other side <adv.> ازطرف دیگر
otherwise <adv.> ازطرف دیگر
alternatively <adv.> طور دیگر
nevermore هرگز دیگر
apart from that <adv.> طور دیگر
over- بسوی دیگر
over بسوی دیگر
beside ازطرف دیگر
in other words <adv.> به کلام دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com