English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
sophisticate از اصالت وسادگی انداختن
Other Matches
phenomen اصالت عرض اصالت عارضه
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
genteelness اصالت
ism اصالت
ism اصالت .
gentility اصالت
originality اصالت
genuineness اصالت
gentrice اصالت
primordiality اصالت اصلیت
nobility اصالت خانوادگی
principle of validity اصالت الصحه
textualism اصالت متن یا نص
trinitarianism اصالت تثلیت
materialism اصالت ماده
ingenuousness اصالت نجابت
realities اصالت وجود
genuineness اصلیت اصالت
reality اصالت وجود
empiricism اصالت تجربه
principle of permissibility اصالت الجواز
materialist معتقد به اصالت ماده
materialists معتقد به اصالت ماده
pragmatism فلسفه اصالت عمل
humanism مکتب اصالت انسان
particianship نجیب زادگی اصالت
vitalism اعتقاد به اصالت حیات
institutionalism مکتب اصالت نهاد
rationalistic معتقد به اصالت عقل
revivalism اصالت احیا مذهب
rationalism فلسفه اصالت عقل
individualism مکتب اصالت فرد
individualism فلسفه اصالت فرد
monetarism مکتب اصالت پول
ultra individualism اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
gentry مردمان محترم و با تربیت اصالت
legalism عقیده به اصالت و الویت قانون
realism مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
subjectivism اصالت ذهن وحس فردیت تفکر
naturalism فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
idealism خیال پرستی مسلک اصالت تصور
bibliotics بررسی دست نوشته برای تعیین اصالت ان
natural philosopher فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
bring down به زمین انداختن حریف انداختن شکار
objectivism روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
horrifying بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard بخطر انداختن بمخاطره انداختن
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
subjective فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
let down پایین انداختن انداختن
individualism فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
false selvage شیرازه تقلبی [هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
synthetic dyes رنگینه های شیمیایی [این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
blob لک انداختن
hitch انداختن
hitched انداختن
spilled انداختن
hitching انداختن
spill انداختن
blobs لک انداختن
to play a searchlight انداختن
thrusts انداختن
to let fall انداختن
to leave out انداختن
to draw lots انداختن
to lay by the heels بر انداختن
floriate گل انداختن در
to fire off a postcard انداختن
hewn انداختن
rut خط انداختن
ruts خط انداختن
thrust انداختن
thrusting انداختن
to let drop انداختن
relegates انداختن
omitting انداختن
relegated انداختن
relegate انداختن
to hew down انداختن
spilling انداختن
felled انداختن
fell انداختن
hurls انداختن
retroject پس انداختن
run home جا انداختن
sling انداختن
slinging انداختن
slings انداختن
hurled انداختن
to skips over انداختن
hurl انداختن
souse انداختن
spilled or spilt انداختن
to put back پس انداختن
flings انداختن
fling انداختن
felling انداختن
spills انداختن
throws انداختن
throwing انداختن
throw انداختن
omitted انداختن
jaculate انداختن
omits انداختن
lash vt انداختن
lay away انداختن
leave out انداختن
omit انداختن
let fall انداختن
to pick off تک تک انداختن
relegating انداختن
fells انداختن
flinging انداختن
overthrows بر انداختن
benite به شب انداختن
launch به اب انداختن
deleted انداختن
deletes انداختن
launching به اب انداختن
deleting انداختن
hews انداختن
hewing انداختن
string زه انداختن به
delete انداختن
overthrown بر انداختن
overthrowing بر انداختن
stagger از پا انداختن
overthrow بر انداختن
overthrew بر انداختن
bottoms ته انداختن
bottom ته انداختن
launched به اب انداختن
emplace جا انداختن
lines خط انداختن در
line خط انداختن در
hitches انداختن
brush finish خط انداختن
launches به اب انداختن
prostrate از پا انداختن
deracination بر انداختن
pilling تل انداختن
hewed انداختن
hew انداختن
disfigures از شکل انداختن
miscast بناحق انداختن
emasculates از مردی انداختن
disfigured از شکل انداختن
disfigure از شکل انداختن
disfiguring از شکل انداختن
expel بیرون انداختن
expels بیرون انداختن
expelled بیرون انداختن
knock up از کار انداختن
expelling بیرون انداختن
hazard بخطر انداختن
knock-up از کار انداختن
knock-ups از کار انداختن
emasculate از مردی انداختن
emasculated از مردی انداختن
emasculating از مردی انداختن
pickle ترشی انداختن
inaugurates براه انداختن
inaugurating براه انداختن
throw away دور انداختن
trapping تله انداختن
bullyrag دست انداختن
deactivate از اثر انداختن
deactivated از اثر انداختن
deactivates از اثر انداختن
deactivating از اثر انداختن
entrap بدام انداختن
entrap تله انداختن
entrapped بدام انداختن
entrapped تله انداختن
belch out or of forth پشت سر انداختن
break down ازاثر انداختن
inaugurated براه انداختن
pickles ترشی انداختن
bemuse بفکر انداختن
banter دست انداختن
heaved کشیدن انداختن
heave کشیدن انداختن
benite درتاریکی انداختن
trap در تله انداختن
depolarize از قطب انداختن
bowstring طناب انداختن
trap بدام انداختن
trap درتله انداختن
throw out بیرون انداختن
inaugurate براه انداختن
entrapping بدام انداختن
disable از کار انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com