English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
he is out and a bout از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است
Other Matches
astir بیرون از بستر
kipping در بستر رفتن
kipped در بستر رفتن
kip در بستر رفتن
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
bound : اماده رفتن
prompt to go اماده رفتن
to be prepared to go اماده رفتن بودن
he is indisposed to go اماده رفتن نیست
prompt to go اماده برای رفتن
hom ward bound اماده رفتن به کشور میهن
bound for home اماده رفتن به کشور میهن
bed factor ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
hypnotizable اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
risen برخاسته
exit بیرون رفتن
exits بیرون رفتن
go out بیرون رفتن
push off بیرون رفتن
to pass off بیرون رفتن
to go out به بیرون رفتن
to go off بیرون رفتن
pass off بیرون رفتن
get the push بیرون رفتن
get out بیرون رفتن
go off بیرون رفتن
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
to ride out سالم بیرون رفتن از
revenant ادم از گور برخاسته
to leave school ازاموزشگاه یامدرسه بیرون رفتن
out bound عازم بیرون رفتن از بندر
to push off شروع کردن بیرون رفتن
let out <idiom> اجازه بیرون رفتن یا فرارکردن
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
extravagate ازحداعتدال بیرون رفتن منحرف شدن
show one out راه بیرون رفتن را به کسی نشان دادن
to show one out راه بیرون رفتن را بکسی نشان دادن
turn out <idiom> بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
to go out باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
beds بستر
bed بستر
sacks بستر
sacked بستر
sack بستر
doss بستر
bedfellows هم بستر
bedfellow هم بستر
headstock بستر
floors بستر
head stock بستر
abed در بستر
floor بستر
floored بستر
nacelle بستر
hot bed بستر گرم
bed width عرض بستر
bedder سنگ بستر
raod bed بستر جاده
decumbent در بستر خوابیده
natural bed بستر طبیعی
stream bed بستر ابراهه
deathbed بستر مرگ
the bed of a river بستر یک رود
bed waves موج بستر
bed ripples موج بستر
bed materials رسوبات بستر
river beds بستر رودخانه
bedside کنار بستر
death bed بستر مرگ
seabed بستر اقیانوس
seabed بستر دریا
sub base زیر بستر
river bed بستر رودخانه
ocean floor بستر اقیانوس
bed factor ضریب بستر
bed material رسوبات بستر
arroyo بستر نهر
kip خوابیدن بستر
bedrock بستر سنگ
lie up در بستر ماندن
bottom profile نمایه بستر
sand cushion بستر ماسهای
sick bed بستر بیماری
sea bed بستر دریا
bedrock سنگ بستر
childbed بستر زایمان
bed and breakfast بستر و صبحانه
riverbed بستر رودخانه
stationary bed بستر ساکن
bed بستر پشته
kipping خوابیدن بستر
card bed بستر کارتها
kipped خوابیدن بستر
beds بستر پشته
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
beds بستر زیر کار
fluid bed vulcanization وولکانش در بستر سیال
fluid bed polymerization بسپارش در بستر سیال
bed بستر زیر کار
subgrade قشر بستر جاده
iceman یخی بستر دوران یخ
bed load بار متحرک بستر
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
cuddles در بستر راحت غنودن
cuddled در بستر راحت غنودن
river bed level تراز بستر رودخانه
cuddle در بستر راحت غنودن
he fell ill به بستر بیماری افتاد
fixed bed polymerization بسپارش در بستر ثابت
bituminuos gravel base بستر شنی قیردار
bed rock ledge لایه سنگی کف بستر
cuddling در بستر راحت غنودن
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
lying in در بستر خوابی دوره نفاس
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
flat bed plotter رسام با بستر تخت مسطح
lie in در بستر زایمان بودن ارزیدن
lie-in در بستر زایمان بودن ارزیدن
strath بستر پهن مسیر رودخانه
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
caisson اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
bedsore زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
prompt اماده
supplying اماده
stock اماده
accoutrements اماده
ready made اماده
ready-made اماده
ablest اماده
provided اماده
in kelter اماده
abler اماده
lief اماده
equipped اماده
in form اماده
in full fig اماده
in gear اماده
supply اماده
supplied اماده
yare اماده
yoi اماده
prompted اماده
prompts اماده
in the saddle اماده
in store اماده
setting up اماده
sets اماده
fresh اماده
set اماده
minded اماده
susceptible اماده
handier اماده
readying اماده
accoutred اماده
ready اماده
readies اماده
stocked اماده
fresh- اماده
handiest اماده
freshest اماده
readied اماده
handy اماده
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
prepare اماده کردن
malcontent اماده شورش
detonative اماده انفجار
to pickle a rod for اماده کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com