Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
English
Persian
recitetion
از حفظ خوانی پس دادن درس
Other Matches
solfeggio
نت خوانی سولفش خوانی
solfege
نت خوانی سولفش خوانی
recitations
از بر خوانی
lip reading
لب خوانی
associations
هم خوانی
recitation
از بر خوانی
solmization
نت خوانی
recitals
از بر خوانی
lip-reading
لب خوانی
recitative
از بر خوانی
recital
از بر خوانی
sol fa
نت خوانی
call in
تو خوانی
association
هم خوانی
haranguing
رجز خوانی
harangued
رجز خوانی
harangue
رجز خوانی
psalmody
سرود خوانی
palinlexia
وارونه خوانی
psalmody
مزمور خوانی
mirror reading
وارونه خوانی
solmizate
نت خوانی کردن
lamentation
مرثیه خوانی
map reading
نقشه خوانی
silent reading
بیصدا خوانی
flyting
رجز خوانی
antiphony
تهلیل خوانی
to stab in the back
ریزه خوانی
phrenology
جمجمه خوانی
harangues
رجز خوانی
catalexia
مکرر خوانی
scatter read
پراکنده خوانی
thought reading
اندیشه خوانی
telepathy
اندیشه خوانی
solmization
وزن خوانی
illegutimation
حرمزادگی خوانی
lamentations
مرثیه خوانی
phrenological
وابسته به جمجمه خوانی
epigraphy
علم کتیبه خوانی
proofreading
نمونه خوانی کردن
slip
اشتباه در نقشه خوانی
nocturn
سحر خوانی شبانه
proofreads
نمونه خوانی کردن
prayerfulness
عادت نماز خوانی
news room
اطاق روزنامه خوانی
proofread
نمونه خوانی کردن
map reading
نقشه خوانی کردن
declaims
رجز خوانی کردن
declaiming
رجز خوانی کردن
declaimed
رجز خوانی کردن
declaim
رجز خوانی کردن
incantations
افسون خوانی جادوگری
illegutimation
نادرستی نامشروع خوانی
incantation
افسون خوانی جادوگری
orthoepic
مبنی بر درست خوانی
solos
تک خوانی بطور انفرادی
solo
تک خوانی بطور انفرادی
call statement
حکم فرا خوانی
direct reading instrument
دستگاه مستقیم خوانی
psalmodic
وابسته به زبور خوانی
kapell meister
رئیس دسته سرود خوانی
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
gray oral reading test
ازمون بلند خوانی گری
lipreading
فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
recitations
از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
recitation
از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
nowel
کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
hymnody
سرود خوانی سرود
war cry
رجز رجز خوانی
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
formation
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
conduct
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televising
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televise
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televises
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shift
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
expands
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifts
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
outdoes
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
adjudging
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdo
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
shifting
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
to picture
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
developments
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
organization
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization of the ground
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
advances
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
square away
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
organisations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
greaten
درشت نشان دادن اهمیت دادن
indemnify
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
promulge
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
organizations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
allowances
جیره دادن فوق العاده دادن
allowance
جیره دادن فوق العاده دادن
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamic
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamically
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
triple option
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
instructed
دستور دادن اموزش دادن
instructs
دستور دادن اموزش دادن
organising
سازمان دادن ارایش دادن
expands
توسعه دادن بسط دادن
houses
منزل دادن پناه دادن
individualizing
تمیز دادن تشخیص دادن
individualized
تمیز دادن تشخیص دادن
insult
فحش دادن دشنام دادن
insulted
فحش دادن دشنام دادن
expanding
توسعه دادن بسط دادن
illustrating
شرح دادن نشان دادن
judge
حکم دادن تشخیص دادن
promoted
ترفیع دادن درجه دادن
house
منزل دادن پناه دادن
organize
سازمان دادن ارایش دادن
effectuate
انجام دادن صورت دادن
judging
حکم دادن تشخیص دادن
judges
حکم دادن تشخیص دادن
judged
حکم دادن تشخیص دادن
instruct
دستور دادن اموزش دادن
promote
ترفیع دادن درجه دادن
organizes
سازمان دادن ارایش دادن
instructing
دستور دادن اموزش دادن
housed
منزل دادن پناه دادن
promote
ترفیع دادن ترویج دادن
expand
توسعه دادن بسط دادن
massaged
ماساژ دادن تغییر دادن
massage
ماساژ دادن تغییر دادن
direct
دستور دادن دستورالعمل دادن
mitigated
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigate
تخفیف دادن تسکین دادن
directed
دستور دادن دستورالعمل دادن
organizing
سازمان دادن ارایش دادن
individualize
تمیز دادن تشخیص دادن
directs
دستور دادن دستورالعمل دادن
individualizes
تمیز دادن تشخیص دادن
compensate
پاداش دادن عوض دادن
to follow up
ادامه دادن قوت دادن
individualised
تمیز دادن تشخیص دادن
compensates
پاداش دادن عوض دادن
organises
سازمان دادن ارایش دادن
plating
اب دادن روکش فلز دادن
individualises
تمیز دادن تشخیص دادن
massages
ماساژ دادن تغییر دادن
massaging
ماساژ دادن تغییر دادن
promoted
ترفیع دادن ترویج دادن
illustrate
شرح دادن نشان دادن
illustrates
شرح دادن نشان دادن
decern
تشخیص دادن تمیز دادن
purging
غرامت دادن جریمه دادن
compensated
پاداش دادن عوض دادن
mitigates
تخفیف دادن تسکین دادن
lends
عاریه دادن اجاره دادن
promotes
ترفیع دادن درجه دادن
give security for
تامین دادن ضامن دادن
loans
قرض دادن عاریه دادن
promotes
ترفیع دادن ترویج دادن
loaning
قرض دادن عاریه دادن
lend
عاریه دادن اجاره دادن
loan
قرض دادن عاریه دادن
promoting
ترفیع دادن درجه دادن
promoting
ترفیع دادن ترویج دادن
individualising
تمیز دادن تشخیص دادن
informing
اطلاع دادن گزارش دادن
irritates
خراش دادن سوزش دادن
pronounce
حکم دادن فتوی دادن
pronounces
حکم دادن فتوی دادن
relate
گزارش دادن شرح دادن
relates
گزارش دادن شرح دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com