Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (9 milliseconds)
English
Persian
i am satisfied with his servic
از خدمات او راضی یا خوشنودهستم
Other Matches
cross servicing
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
special services
یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
content
راضی
contenting
راضی
contented
راضی
satisfied
راضی
happier
راضی
happiest
راضی
happy
راضی
acquiescent
راضی
nothing loath
راضی
consentient
راضی
he is not willing to go
راضی
pliant
راضی شو
favourable
راضی
willing
راضی
unbundled
خدمات
services
خدمات
smugness
از خود راضی
smugly
از خود راضی
smug
از خود راضی
humours
راضی نگاهداشتن
self-satisfied
از خود راضی
humoured
راضی نگاهداشتن
humour
راضی نگاهداشتن
humors
راضی نگاهداشتن
humoring
راضی نگاهداشتن
humored
راضی نگاهداشتن
self content
از خود راضی
self pleased
از خود راضی
bate
راضی کردن
satisfiable
راضی کردنی
admit
راضی شدن
satisfiable
راضی شدنی
acquiescent
راضی شونده
assuming
از خود راضی
acquiesce
راضی شدن
superiority complex
از خود راضی
complacent
از خود راضی
self satisfied
از خود راضی
contenting
راضی کردن
contenting
خوشنود راضی
satisfy
راضی کردن
instansigent
راضی نشو
satisfies
راضی کردن
humouring
راضی نگاهداشتن
supple
راضی شدن
bumptious
از خود راضی
finicky
سخت راضی
chuffed
راضی و خوشحال
overbearing
از خود راضی
satisfying
راضی کردن
reconciling
راضی ساختن
reconciles
راضی ساختن
content
خوشنود راضی
reconcile
راضی ساختن
to be pleased with
راضی شدن از
content
راضی کردن
service company
گروهان خدمات
mail services
خدمات پستی
computer utility
خدمات کامپیوتری
civil defence service
خدمات کشوری
information service
خدمات اطلاعات
common user
خدمات عمومی
civil services
خدمات دولتی
joint services
خدمات مشترک
medical services
خدمات پزشکی
health services
خدمات بهداشتی
medical service
خدمات پزشکی
goods and services
کالاها و خدمات
loyal services
خدمات صادقانه
personnel services
خدمات کارمندی
hospital benefit
خدمات بیمارستانی
field service
خدمات رزمی
field service
خدمات پایکار
field exercise
خدمات صحرایی
field duty
خدمات رزمی
personnel services
خدمات پرسنلی
public services
خدمات عمومی
crypto service
خدمات رمز
postal services
خدمات پستی
service department
قسمت خدمات
service department
بخش خدمات
social services
خدمات اجتماعی
Civil Service
خدمات اجتماعی
Civil Service
خدمات کشوری
sister services
خدمات وابسته
civil
خدمات شهری
social service
خدمات اجتماعی
special services
خدمات مخصوص
services
خدمات سرویسها
technical services
خدمات فنی
urban servitudes
خدمات شهری
we owe him for his services
خدمات او هستم
welfare services
خدمات رفاهی
signal services
خدمات مخابراتی
social work
خدمات اجتماعی
service unit
یکان خدمات
service force
یکان خدمات
auxiliary service
خدمات جنبی
service industry
صنعت خدمات
service passport
پاسپورت خدمات
service sector
بخش خدمات
advisory services
خدمات مشورتی
administrative services
خدمات اداری
service squadron
گروه خدمات
service support
پشتیبانی خدمات
sate
راضی کردن فرونشاندن
roadhog
رانندهی از خود راضی
selfjustification
از خود راضی گری
self confidence
از خود راضی گری
self complacency
از خود راضی گری
to buy over
بارشوه راضی کردن
In his heart of hearts he is pleasted.
ته دلش راضی است
i was not satisfied with him
از او خوشنود یا راضی نبودم
i am unwilling to go
راضی نیستم بروم
acquiescing
تن در دادن راضی شدن
acquiesced
تن در دادن راضی شدن
roadhogs
رانندهی از خود راضی
gratifies
خشنود و راضی کردن
self-satisfaction
از خود راضی گری
gratify
خشنود و راضی کردن
self satisfaction
از خود راضی گری
gratified
خشنود و راضی کردن
buy over
با رشوه راضی کردن
acquiesces
تن در دادن راضی شدن
combat service support
پشتیبانی خدمات رزمی
railroad service
خدمات راه اهن
complimentary supply
خدمات یا کلاهای مجانی
obliging
حاضر خدمات مهربان
public utilities
خدمات عمومی مانند اب
bunched income
درامد خدمات شخصی
computer serrices company
شرکت خدمات کامپیوتری
war service chevron
علامت خدمات جنگی
beach group
گروه خدمات ساحلی
agricultural extension services
خدمات ترویج کشاورزی
service squadron
قسمت خدمات دریای
port auxiliary service
یگان خدمات بندری
exchange services
خدمات فروشگاهی فروشگاهها
consents
راضی شدن رضایت دادن
admitting
بار دادن راضی شدن
consenting
راضی شدن رضایت دادن
consented
راضی شدن رضایت دادن
as ptoud as punch
بسیار متکبر و از خود راضی
consent
راضی شدن رضایت دادن
admits
بار دادن راضی شدن
hard to please
نازک نارنجی سخت راضی شو
his action pleased me
ازکارش خوشنودیا راضی شدم
humor
خوشی دادن راضی نگاهداشتن
remote computing services
خدمات محاسباتی از راه دور
giros
خدمات بانکی اداره پست
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
welfare
رعایت کردن خدمات اجتماعی
hospitalization
پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
giro
خدمات بانکی اداره پست
acquisition authority
اعتبار خرید کالاو خدمات
home service
خدمات فروش در داخل کشور
aids to trade
خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
he would die before he lie
راضی بود بمیرد دورغ نگوید
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
terminal service company
گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
environmental services
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
ordnance service
خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
stand pat
<idiom>
ازموقعیت راضی بودن وخواستار تغییرات نبودن
joint servicing
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
welfare state
دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
service chevron
علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
placebo
دوای مریض راضی کن داروی دل خوش کنک و بی اثر
placebos
دوای مریض راضی کن داروی دل خوش کنک و بی اثر
She is far too conceited. She is full of herself .
گوئی از دماغ فیل افتاده ( پر افاده وازخود راضی )
triage
سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
the source
خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
casualty control book
دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
procurement
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
sergeanty
انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
cam
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cams
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
legion ofholour
نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
performance monitor
برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
veil of money
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
muck rack
کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
equation of exchange
متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
polemarch
سرکرده سوم از نه تن سرکرده که خدمات لشگری انجام میداند
retaining fee
وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
Tahmasb
شاه تهماسب
[پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
satisfy
راضی کردن خشنود کردن
unappeasable
اقناع نشدنی راضی نشدنی
satisfying
راضی کردن خشنود کردن
satisfies
راضی کردن خشنود کردن
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
health services
خدمات بهداری قسمتهای بهداری
airlift service
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
channel airlift
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com