Total search result: 302 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
derailment |
از خط خارج شدن ترن |
derailments |
از خط خارج شدن ترن |
|
|
Search result with all words |
|
field |
خارج اداره یا کارخانه |
field |
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی |
fielded |
خارج اداره یا کارخانه |
fielded |
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی |
fields |
خارج اداره یا کارخانه |
fields |
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی |
shag |
اوردن توپ از خارج |
shagging |
اوردن توپ از خارج |
shags |
اوردن توپ از خارج |
externally |
از خارج |
importation |
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج |
outermost |
از دورترین نقطه خارج |
card |
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن |
cards |
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن |
exit |
خارج شدن |
exits |
خارج شدن |
overarm |
خارج شدن بازوی شناگر ازاب |
ungracious |
خارج از نزاکت |
extraction |
خارج کردن |
jet |
جریانی که با سرعت زیاد از یک روزنه خارج شود |
jets |
جریانی که با سرعت زیاد از یک روزنه خارج شود |
jetted |
جریانی که با سرعت زیاد از یک روزنه خارج شود |
jetting |
جریانی که با سرعت زیاد از یک روزنه خارج شود |
service |
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد |
serviced |
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد |
offset |
خارج از عمل چاپ افست |
offsetting |
خارج از عمل چاپ افست |
deviation |
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن |
deviations |
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن |
private |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
privates |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
remainder |
عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه |
down |
خطای سرویس توپ خارج از بازی |
indent |
سفارش رسیده از خارج |
indenting |
سفارش رسیده از خارج |
indents |
سفارش رسیده از خارج |
void |
خارج شدن |
off |
خارج از |
off |
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت |
improper |
بیجا خارج از نزاکت |
discard |
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است |
discarded |
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است |
discarding |
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است |
discards |
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است |
emigration |
مهاجرت به خارج |
unplug |
خارج کردن دو شاخه از سوکت |
unplugged |
خارج کردن دو شاخه از سوکت |
unplugging |
خارج کردن دو شاخه از سوکت |
unplugs |
خارج کردن دو شاخه از سوکت |
shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
overshoot |
از حد خارج شدن اضافه جهیدن |
overshooting |
از حد خارج شدن اضافه جهیدن |
overshoots |
از حد خارج شدن اضافه جهیدن |
remote |
خارج از منطقه منطقه دورافتاده |
remote |
وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر |
remoter |
خارج از منطقه منطقه دورافتاده |
remoter |
وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر |
remotest |
خارج از منطقه منطقه دورافتاده |
remotest |
وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر |
ditch |
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود |
ditched |
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود |
ditches |
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود |
release |
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص |
released |
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص |
releases |
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص |
reversion |
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط |
dumping |
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل |
traffic |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
trafficked |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
trafficking |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
traffics |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
outside |
به سمت خارج |
outside |
خارج |
outside |
در خارج |
outsides |
به سمت خارج |
outsides |
خارج |
outsides |
در خارج |
away |
دوراز خارج |
away |
خارج از نقطه ایستادن توپ زن |
vending machine |
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود |
vending machines |
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود |
pod |
محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود |
pods |
محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود |
mysticism |
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد |
discharge |
خارج کردن |
discharges |
خارج کردن |
out of doors |
خارج ازمنزل |
automat |
دستگاه خودکاری که پس ازانداختن سکهای درون ان غذایا مشروبی را خارج میکند |
automats |
دستگاه خودکاری که پس ازانداختن سکهای درون ان غذایا مشروبی را خارج میکند |
lay |
خارج از سلک روحانیت |
lays |
خارج از سلک روحانیت |
modal |
1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد |
modals |
1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد |
incoming |
آنچه از خارج می آید |
per |
خارج از |
garbage |
داده یا اطلاعی که دیگر لازم نیست چون خارج از تاریخ است یا غلط دارد |
inaccessible |
خارج از دسترس |
drainpipe |
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند |
Other Matches |
|
out of bounds |
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده |
hooked medallion |
ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.] |
out-of- |
خارج از |
outed |
خارج |
non combatant |
خارج از صف |
non-combatant |
خارج از صف |
non-combatants |
خارج از صف |
out [of] <adv.> |
خارج [از] |
off side |
خارج از خط |
out- |
خارج |
out |
خارج |
outwith [Scotish E] <adv.> |
خارج [از] |
abroad |
خارج |
out of |
خارج از |
aroint |
خارج شو |
out of tune |
خارج |
externals |
خارج |
external |
خارج |
outside [of] <adv.> |
خارج [از] |
forth of |
خارج از |
extra cosmical |
خارج ازعالم |
out of line |
خارج از خط جبهه |
out of door |
خارج ازمنزل |
issue |
خارج شدن |
issued |
خارج شدن |
exterritorial |
خارج الملکتی |
expulse |
خارج کردن |
overseas |
خارج ازکشور |
irrelevant |
خارج از موضوع |
outed |
خارج بیرون |
out- |
خارج از حدود |
out- |
خارج بیرون |
extrauterine |
خارج رحمی |
out |
خارج از حدود |
out |
خارج بیرون |
outed |
خارج از حدود |
quotients |
خارج قسمت |
quotient |
خارج قسمت |
out of phase |
خارج از فاز |
extra professional |
خارج حرفهای |
To fall out. |
از صف خارج شدن |
derailing |
از خط خارج شدن |
derailed |
از خط خارج کردن |
derailed |
از خط خارج شدن |
derail |
از خط خارج کردن |
derail |
از خط خارج شدن |
popping |
خارج شدن |
The train ran off the rails. |
قطار از خط خارج شد |
eccentrics |
خارج از مرکز |
eccentric |
خارج از مرکز |
not to the point |
خارج از موضوع |
derailing |
از خط خارج کردن |
derails |
از خط خارج شدن |
eject |
خارج کردن |
ejected |
خارج کردن |
ejecting |
خارج کردن |
ejects |
خارج کردن |
foreign market |
بازار خارج |
fescennine |
خارج ازاخلاق |
extravascular |
خارج رگی |
neither here nor there |
خارج ازموضوع |
extraterritorial |
خارج الارضی |
derails |
از خط خارج کردن |
out of question |
خارج از موضوع |
without |
بطرف خارج |
from the outside |
از خارج [از جایی] |
extragalactic |
خارج کهکشانی |
extracellular |
خارج سلولی |
extra-marital |
خارج از زناشویی |
out of action |
خارج ازنبرد |
extra spectral |
خارج طیفی |
extra regular |
خارج ازقاعده |
extraneous |
خارج از قلمروچیزی |
alfresco |
خارج از منزل |
extramundane |
خارج دنیایی |
extramarital |
خارج از زناشویی |
off season |
خارج از فصل |
off center |
خارج از مرکز |
beside the question |
خارج از موضوع |
torts |
خارج از قرارداد |
tort |
خارج از قرارداد |
bring out |
خارج کردن |
outdoors |
خارج از منزل |
extramarital |
خارج ازدواجی |
outbound |
خارج ازمحدوده |
standaway |
خارج از بدن |
nonsense |
خارج از منطق |
soto uke |
دفاع از خارج |
unship |
خارج کردن |
inaccessible <adj.> |
خارج از دسترس |
phase out |
خارج کردن |
double out |
081 خارج |
oversea |
خارج از کشور |
over the side |
خارج از ناو |
egress |
خارج شدن |
ouyby |
خارج از دور از |
emissive |
خارج شونده |
off duty |
خارج از خدمت |
abaxile |
خارج از مرکز |
anieoro |
از داخل به خارج |
outbound |
مربوط به خارج |
to fall out |
خارج شدن |
to pass off |
خارج شدن |
acentric |
خارج از مرکز |
submultiple |
خارج قسمت |
to rule out |
خارج کردن |
off duty |
خارج از نگهبانی |
out of proportion |
خارج از اندازه |
abroad |
خارج از کشور |
blow out |
به خارج دمیدن |
out-of- |
در خارج بواسطه |
from out of town |
از خارج [از شهر] |
from outside |
از خارج [از شهر] |
outboard bearing |
یاتاقان خارج |
out of turn |
خارج از نوبت |
issues |
خارج شدن |
out of |
در خارج بواسطه |
outbye |
خارج از دور از |
endarch |
متشکل در خارج |
begone |
خارج شو عزیمت کن |
cross country |
خارج از جاده |
off key |
خارج از مایه |
beside the mark |
خارج ازموضوع |
disarmed |
از ضامن خارج کردن |
disarms |
از ضامن خارج کردن |
table |
از دستور خارج کردن |
greshams law |
را از جریان خارج میکند |
disarm |
از ضامن خارج کردن |
decivilize |
از تمدن خارج کردن |
ablate |
بریدن و خارج کردن |
citizen abroad |
شهروند مقیم خارج |
dead ball |
توپ خارج ازبازی |
expat [colloquial] |
شهروند مقیم خارج |
bow out |
باتعظیم خارج شدن |
expatriate |
شهروند مقیم خارج |
quotient |
خارج قسمت [ریاضی] |
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . |
از عهده من خارج است |
exurbanite |
ساکن خارج شهر |
tabled |
از دستور خارج کردن |
tables |
از دستور خارج کردن |
external operation |
عملیات خارج از مملکت |
extern |
فاهری واقع در خارج |
endarchy |
امتداد از مرکز به خارج |
eversion |
پیچش کف پا به طرف خارج |
ration |
خارج قسمت سهمیه |
rationed |
خارج قسمت سهمیه |
laymen |
خارج از حرفه یا فن خاصی |
layman |
خارج از حرفه یا فن خاصی |
subliminally |
خارج ازمرحله اگاهی |
subliminal |
خارج ازمرحله اگاهی |
rations |
خارج قسمت سهمیه |
exfiltration |
خارج کردن از میدان |
expellent |
خارج کننده دافع |
expellant |
خارج کننده دافع |
expectorate |
ازشش خارج کردن |
disseise |
ازتصرف خارج کردن |
belching |
بازور خارج شدن |
extrajudicial |
خارج ازصلاحیت قضایی |
tabling |
از دستور خارج کردن |
anomalous |
خارج از رسم بیمورد |
extramural |
مربوط به خارج از دانشگاه |
extramural |
خارج از حصار شهر |
to go abroad |
به خارج [از کشور] رفتن |
defenestration |
پرتاب به خارج پنجره |
obsolescent |
از رده خارج شده |
abaton |
[محل خارج از دسترس] |
face |
[نمای خارج ساختمان] |
belched |
بازور خارج شدن |
belches |
بازور خارج شدن |
deviate from the main subject |
از موضوع خارج شدن |
outward |
بطرف خارج بیرونی |
extrajudicial confession |
اقرار در خارج دادگاه |
exoenzyme |
انزیم خارج سلولی |
Outside office hours. |
خارج از وقت اداری |
defecate |
خارج کردن مدفوع |
belch |
بازور خارج شدن |
out of [outside] office hours |
خارج از ساعات اداری |
outbound cargo |
بار خارج از کشور |
outcaste |
شخص خارج ازمذهب |
escalating |
از مهار خارج شدن |
outrange |
خارج ازتیررس بودن |
outre |
خارج از حدود معمولی |
outside grasp |
گرفتن میله از خارج |
outwards |
بطرف خارج بیرونی |
outwork |
سفارش به خارج از شرکت |
outworker |
کارگر خارج ازخانه |
obsolete |
ازرده خارج شده |
out of action |
از نبرد خارج شده |
country clubs |
باشگاه خارج از شهر |
country club |
باشگاه خارج از شهر |
outed |
خارج از افشا شده |
out- |
خارج از افشا شده |
out |
خارج از افشا شده |
externals |
خارج یک برنامه یا وسیله |
external |
خارج یک برنامه یا وسیله |
out of range |
که خارج از حد سیستم باشد |
phase out |
به ترتیب خارج کردن |
escalates |
از مهار خارج شدن |
escalated |
از مهار خارج شدن |
thrower in |
پرتابگر خارج از زمین |