English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English Persian
hit the deck <idiom> از خواب بیدار شدن
Search result with all words
rouse از خواب بیدار شدن حرکت دادن
roused از خواب بیدار شدن حرکت دادن
rouses از خواب بیدار شدن حرکت دادن
wake از خواب بیدار کردن رد پا
waked از خواب بیدار کردن رد پا
wakes از خواب بیدار کردن رد پا
hypnopompic خواب و بیدار
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
Other Matches
somnambulist کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
night gown جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
narcolepsy حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
hypnoidal نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoid نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
dreamiest خواب مانند خواب الود
somnific خواب اور خواب الود
dreamy خواب مانند خواب الود
morpheus الهه خواب خواب پرور
dreamier خواب مانند خواب الود
hypnogogic خواب اور خواب کننده
hypnagogic خواب اور خواب کننده
dogsleep خواب زودبر خواب دروغی
night dress جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
He is fast asleep. خواب خواب است
awaking بیدار
awake بیدار
wakeing بیدار
awakes بیدار
wakeful بیدار
woke بیدار شد
awoke بیدار
awakened بیدار
open eyed بیدار
arouses بیدار کردن
awakener بیدار کننده
wakened بیدار شدن
wide awake کاملا بیدار
wide-awake کاملا بیدار
waker بیدار کننده
wakening بیدار شدن
wakens بیدار کردن
wakens بیدار شدن
sit up <idiom> بیدار نشستن
night bird مرغ شب بیدار
awaking بیدار ماندن
wakened بیدار کردن
waken بیدار شدن
aroused بیدار کردن
arouse بیدار کردن
awaken بیدار کردن
awaken بیدار شدن
arousing بیدار کردن
take to بیدار کردن
awakens بیدار کردن
awakens بیدار شدن
wakening بیدار کردن
to stay up بیدار ماندن
sit up بیدار ماندن
broad a wake کاملا بیدار
waken بیدار کردن
wanener بیدار کننده
awaking بیدار شدن
awakes بیدار ماندن
daw بیدار کردن
to be up بیدار بودن
awakening بیدار کننده
to wake بیدار شدن
to wake up بیدار شدن
awakes بیدار شدن
awake بیدار شدن
awake بیدار ماندن
vigilant گوش بزنگ بیدار
outwatch بیشتر بیدار ماندن از
reveille طبل بیدار باش
rewake دوباره بیدار کردن
rouse out بیدار کردن افراد
get out of bed on the wrong side <idiom> ازدنده چپ بیدار شدن
Please don't wake me until 9 o'clock! لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
Wake not a sleeping lion . <proverb> شیر خفته را بیدار نکن.
He woke up (got up). بلند شد( برخاست ،ازخواب بیدار شد )
i was up early this morning امروزصبح زود بیدار شدم
keep (someone) up <idiom> باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
I was up all night in my bed. من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
to have someone wake you up بگذارید کسی شما را بیدار کند
Be quiet so as not to wake the others. ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
to book [order] an alarm call بگذارید کسی با تلفن شما را بیدار کند
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
keep late hours دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
bedfellows هم خواب
sleeps خواب
asleep خواب
sleep خواب
dreams خواب
napped خواب
sleepless بی خواب
dreamed خواب
dream خواب
watchfulness بی خواب
noctambulism خواب
shut-eye خواب
dreaming خواب
nap خواب
noctambulation خواب
floor gully کف خواب
naps خواب
isocline هم خواب
napping خواب
sleeping خواب
bedfellow هم خواب
post dormitum پس خواب
narcosis خواب شیمیایی
night clothes جامه خواب
dream reader خواب تعبیرکن
narcolepsy حمله خواب
narcitic خواب اور
hypnopompic بی خواب کننده
hypnophobia خواب هراسی
hypnology خواب شناسی
hypnologist خواب شناس
hypnolepsy حمله خواب
hypnoidal خواب گونه
hypersomnia خواب زدگی
hypnoid خواب گونه
hypnogenic خواب انگیز
hypnagogic خواب اور
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
hypnogenesis ایجاد خواب
he is a او خواب است
get off to sleep خواب رفتن
dreamful خواب مانند
drowsihead خواب الودگی
mesmerism خواب مغناطیسی
maya خواب و خیال
lights out ساعت خواب
interpretation of a dream تعبیر خواب
hypnopompic خواب زدا
hypnos or nus رب النوع خواب
hypnopompic hallucination توهم پس خواب
drowsihead سنگینی خواب
footsack کیسه خواب
mummy bag کیسه خواب
hypnic خواب اور
wool-gathering خواب و خیال
nightshirts پیراهن خواب
nightshirt پیراهن خواب
nightlights چراغ خواب
nightlight چراغ خواب
beauty sleep خواب اضافی
uprise از خواب برخاستن
to sleep fast خواب خوش
to rock to sleep خواب کردن
to put to bed خواب کردن
to oversleep oneself خواب ماندن
to lull to sleep خواب کردن
the new of dreams عالم خواب
steeped in slumber مست خواب
sopor خواب عمیق
Womens dreams go by contraries. خواب زن چپ است
Beauty sleep . خواب ناز
dortour اتاق خواب
dorter اتاق خواب
to fall asleep به خواب رفتن
to doze off به خواب رفتن
sopite خواب کردن
somnolism خواب مصنوعی
somnolence خواب الودگی
somniloquy خواب گفتاری
sleep talking خواب گفتاری
sleep spindles دوکهای خواب
sleep deprivation محرومیت از خواب
sleep center مرکز خواب
silent hours ساعات خواب
profound sleep خواب سنگین
predormitum پیش خواب
parasomnia نابهنجاری خواب
paradoxical sleep خواب تناقضی
pajama لباس خواب
oneirocritic خواب تعبیر کن
noctambulant در خواب راه رو
night suit جامه خواب
night robe لباس خواب
sleepiness خواب الودی
sleeplike خواب مانند
somnifugous خواب زدا
somniferous خواب اور
somnifacient خواب الود
somnifacient خواب اور
somnambulistic خواب گرد
somnambulism خواب گردی
somnambulation خواب گردی
slumbrous خواب الود
slumbrous خواب اور
slumbery خواب الود
slumbery خواب اور
slumberous خواب الود
slumberous خواب اور
slumb خواب ژور
slumb خواب الود
night gown خواب جامه
fluffed خواب پارچه
sleepiest خواب الود
sleepy خواب الود
dreamlike خواب مانند
lay خواب طناب
lays خواب طناب
bedding وسایل خواب
naps خواب نیمروز
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com